کتاب «ریاضیدانان، نگاهی بیرونی به دنیایی درونی»، مجموعهای باارزش از تصاویر پرتره ٩٢ ریاضیدان برجسته معاصر است که در مقابل دوربین هنرمند عکاس «ماریانا کوک» قرار گرفتهاند. این کتاب دربردارنده تصاویری از عمده ریاضیدانهای برجسته و ممتاز دوران ما است و عکاس برجسته آن، توانسته است در عکاسی خود از آنها، شخصیتهای غنی و چندوجهی این پیشگامان دنیای ریاضیات را در قاب دوربین خود به تصویر بکشد. هر یک از این قاب عکسهای سیاهوسفید را یک صفحه زندگینامه خودنوشت ریاضیدانان، همراهی میکند. این مجموعه، در کنار هم، داستان متفکرانی است که زندگی خود را وقف توسعه درک ما از دوردستترین مرزهای دانش و آگاهی کردهاند. این پرترههای سیاهوسفید، خواننده را با دنیایی از ریاضیدانان پیر و جوان، پدران و دختران و همسران روبهرومیکند. برخی از آنها برندههای مدال «فیلدز» هستند که در آستانه ورود به تالار مشاهیر ریاضیات قرار دارند و برخی دیگر، چهرههایی هستند که سالهای سال است موقعیت و جایگاه خود در دنیای ریاضیات را تثبیت کردهاند. خطابههای کوتاه آنها که در کنار تصاویرشان منتشر شده است، بخشهایی جذاب از داستان زندگی آنها را آشکار میکند. اینکه چطور به ریاضیات علاقهمند شدند، چرا عاشق این حوزه از دانش هستند، چطور در طول زمان علاقه و کنجکاوی خود را حفظ کردهاند و اینکه با چه چالشها و چشماندازهایی روبهرو هستند. این کتاب در سال ٢٠٠٩ و زمانی توسط انتشارات دانشگاه پرینستون چاپ شد که «مریم میرزاخانی» هنوز برنده مدال «فیلدز» نشده بود. او یکی از جوانترین چهرههای تصویرشده در این کتاب بود. «مریم میرزاخانی» قطعا سال گذشته یکی از شاخصترین چهرههای علمی ایرانی بود و شاید همین مساله بهانه خوبی برای بازگشت به این کتاب باارزش و مرور عکس و نوشته او در این کتاب باشد.
مریم میرزاخانی
نظریه ارگودیک، نظریه تایشمولر
من در ایران بزرگ شدم و کودکی شادی داشتم. هیچیک از اعضای خانواده من دانشمند نبودند، اما برادر بزرگ من همیشه به ریاضیات و علم، علاقهمند بود و من چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. من در محیطی بودم که زنان تشویق میشدند مستقل باشند و علایق خود را دنبال کنند. به یاد میآورم که در تلویزیون برنامههایی درباره زنان شاخص و قدرتمند مانند «ماری کوری» و «هلن کلر» را تماشا میکردم. من همیشه افرادی که نسبت به کارشان شوروشوق داشتند را تحسین میکردم و تحتتاثیر کتابهایی مانند «شور زندگی» بودم که درباره زندگی «ونسان ونگوگ» نوشتهشده بود. با این وجود در دوران کودکی، رویای من این بود که نویسنده شوم و خواندن داستان، محبوبترین تفریح و سرگرمی من بود.
بعدها من وارد مسابقات ریاضیات شدم و علاقهمندیام به انجام کار ریاضی بیشتر و بیشتر شد. دوستان خوبی داشتم که آنها نیز به ریاضیات علاقهمند بودند و همین امر باعث شد تا دوران تحصیلات کارشناسی من به سالهایی مهیج و الهامبخش تبدیل شود. من تحصیلات تکمیلیام را در ریاضیات ادامه دادم و برای ادامه تحصیلاتم به دانشگاه هاروارد رفتم. در آنجا و تحتتاثیر کار با «کورت مکمولن» من به شاخههای متفاوتی از ریاضیات که به دینامیک و هندسه سطوح ریمانی مربوط بود، علاقهمند شدم. علاقه وسیع و دانش عمیق او، تاثیر بسیار بزرگی بر من داشت.
در فضا و محیط دپارتمانهای ریاضیات، روند و جو مردسالاری وجود دارد که گاهی برای زنان جوان، مرعوبکننده است. با اینوجود من هیچوقت به دلیل اینکه یک زن بودم با مساله خاصی مواجه نشدم و همکارانی داشتم که از من حمایت و پشتیبانی میکردند. با همه این احوال، شرایط، از آنچه شرایط ایدهآل به نظر میرسد، فاصله بسیاری دارد. من معتقدم زنان میتوانند همان کار مردان را انجام دهند اگرچه زمانبندی آنها ممکن است متفاوت باشد. شاید برای مردان، سادهتر باشد که مدتزمان طولانیتری را روی کارشان بهطور پیوسته تمرکز کنند و راحتتر از مسایل دیگر به نفع کارشان چشمپوشی کنند. همچنین آنچه جامعه از زنان توقع و انتظار دارد، گاهی متفاوت از نیازهایی است که کار تحقیقاتی طلب میکند. به نظرم خیلی مهم است که شخص، اعتمادبهنفس و انگیزه خود را حفظ کند. بیشتر کارهای من روی مسایلی بوده است که به هندسه سطوح و همچنین حوزههایی که با آن در ارتباط است، مربوط میشود. آنالیز مختلط و نظریه ارگودیک، همیشه مرا مسحور خود کرده است. من از مطالعه حوزههای مختلف ریاضیات و درک ارتباط میان آنها، لذت میبرم. یکی از ویژگیهای شگفتانگیز و جذاب مسایل مربوط به سطوح ریمانی، ارتباطی است که با حوزههای متعددی در ریاضیات دارند؛ حوزههایی مانند نظریه ارگودیک، هندسه جبری و هندسه هذلولوی. من در فرآیند کار تحقیقاتی بسیار کُند هستم. من اعتقادی به مرزهای مشخص میان حوزههای مختلف ریاضیات ندارم و دوست دارم درباره مسایل چالشبرانگیزی فکر کنم که مرا هیجانزده میکند و مسیری را دنبال کنم که این مسایل، پیش پای من میگذارند. این روش به من این امکان را میدهد که با همکاران باهوش بسیاری در تماس باشم و از آنها یاد بگیرم. از یکنظر کار ریاضیات شبیه به نوشتن یک رمان است. جایی که مساله شما، همانند شخصیت یک کاراکتر داستان، توسعه پیدا میکند؛ اما باید خیلی مواظب باشید که هرچه که میگویید، دقیق باشد. درنهایت، همه بخشها باید مانند چرخدندههای یک ساعت، در کنار هم قرار گیرند و سر جای خود باشند.