قطعه های پیشانی مغز و اختلال حافظه
نقش قطعه های پیشانی در حافظه شبیه نقش آن در زمینه های دیگر است. افراد مبتلا به آسیب یا کژکاری قطعه پیشانی، در مرتب کردن حافظه مشکل دارند یعنی با وجود آنکه حافظه رویدادها حفظ می شوند آنها نمی توانند رویدادهای به خاطر سپرده شده را از نظر زمانی درست مرتب کنند. آنها همچنین در سازماندهی اطلاعات برای به خاطر سپردن بهتر آنها، در ابداع و اجرای راهبردهای مناسب بازیابی مشکل دارند. برای مثال، اگر از آنها خواسته شود در رابطه با نشانه "نامه" یا "شکسته" یا رویداد تاریخی که به "نبرد" مربوط باشد یک رویداد شخصی را در حافظه خود جستجو کنند، آنها قادر به این کار نیستند مگر اینکه نشانه های مستقیم مشخص تری به آنها داده شود یا آنها را راهنمایی کنند ( مثلا آیا تا به حال استخوان یا دندان شما شکسته است یا هنگام کودکی چیز باارزشی را شکسته اید؟)
شدیدترین حالت ضعف حافظه کارکرد قطعه پیشانی مربوط به حافظه در بیمارانی دیده می شود که افسانه بافی می کنند. آنها عمدا واقعیت را تحریف نمی کنند بلکه دروغگویان صادق هستند زیرا سعی دارند تا جایی که بتوانند واقعیت را بگویند ولی در انجام این کار ناتوان هستند بدون اینکه از آن آگاه باشند. افسانه بافی ها، داستان های ساختگی محض نیستند بلکه خاطرات نامنظمی را شامل می شوند که بیماران آنها را بازیافت کرده اند. عناصر رویدادی که دقیقا به خاطر سپرده شده اند با عناصر رویدادی دیگر ترکیب می شوند بدون اینکه به همخوانی درونی یا حتی اعتبار آنها توجهی شده باشد. گاهی رویدادها یادآوری می شوند ولی در زمینه نامناسب یا ترتیب زمانی ناقص قرار داده می شوند.
زوال عقل قطعه پیشانی
وقتی که تباهی نورونی پیش رونده قطعه های پیشانی را مبتلا می کند نوعی زوال عقل با علائم شاخص قطعه پیشانی تولید می کند. بر خلاف بیماران مبتلا به زوال عقل آلزایمر که در مراحل اولیه عمدتا قطعه های گیجگاهی و آهیانه ای را تحت تاثیر قرار می دهد، بیماران مبتلا به زوال عقل قطعه پیشانی (که در برخی موارد بیماری پیک Pick Disease نامیده می شود) کاستی های حافظه متغیر و اغلب خفیف و اختلال دیداری-فضایی ناچیز نشان می دهند و در واقع بسیاری از بیماران نشانه های مشابه با نشانه های فینیس گیج آَشکار می سازند: تغییرات برجسته در شخصیت، بازداری زدایی، بی اعتنایی، مشکلات زبان و رفتار اجتماعی نامناسب.