سمیه عباسی کارشناس ارشد کاردرمانی در گفتگو با ایسنا:
کودکان در سن پیش دبستانی یا بالاتر با چه نشانههایی نیاز به کاردرمان دارند؟
اکثر مادرهایی که بچه کلاس اول یا گاها دوم ابتدایی دارند با این عنوان وارد مسیر کاردرمانی میشوند. که از سوی معلم و مدرسه از آنها خواسته شده است که بچهشان را به کاردرمانی ببرند، معلم میدید که بچه پیشرفتی در یادگیری ندارد و نمیتواند، حتی چیزهای کمی را که یاد میگیرد، را با هم ادغام کند. برای مثال اگر حروف الفبا را اگر به او یاد دادیم در بخشکشی نمیتواند از آن استفاده کند یا اگر به او گفتیم سه عدد سیب بدهد یا سه دایره را رنگ کند، نمیتواند این کار را انجام دهد، پس یکی از مشکلاتی که این بچهها دارند و مدرسه و معلم دیگر از پیشرفت این بچه درمانده میشود، و نهایتا به کاردرمانی ارجاعاش میدهد این است که بچه نه تنها در امر یادگیری پیشرفتی ندارد بلکه نمیتواند دادهها و دانستههای خود را ادغام کند و یک چیز منسجمی در بیاورد، به همین دلیل وارد مسیر کاردرمانی میشود. والدین به شدت نسبت به این قضیه واکنش نشان میدهند آنها میگویند: بچهشان مشکلی ندارند و فقط برای این که مدیر یا معلم دست از سر آنها بردارد، به کاردرمانی مراجعه کردهاند.
برای مثال امیرعلی بچه کلاس اول ابتدایی است، دی ماه به کاردرمانی مراجعه کرده است. مادرش میگوید که مدرسه به من گفته است که باید بچه را به کاردرمانی ببرم. وقتی با مادر صحبت میکنم و از او دلیل آمدن کودک به کاردرمانی را میپرسم، میگوید «بچه من سر به هواست، شیطونه، از اول هم شیطون بود، پسرعموهاش هم این جوری هستند»، یا یک نسبتی به اعضای خانواده میدهد. و بعد از مادر میخواهم که بگذارد بچه یک خط بکشد. یک کاغذ و مداد میدهیم به امیرعلی میگوییم که یک گردی یا مربع یا سه گوش بکشد. در نوشتههایش بسیار مشکل دارد یا خیلی پر فشار مینویسد یا خیلی کم رنگ مینویسد یا روی خط زمینه نمینویسد یا دایرهاش دایره منظمی برای یک گروه سنی هفت سال نیست یا چهار گوش اضلاعاش به هم نمیخورد و شما به سختی میتوانید چهارگوش بودن آن را تشخیص بدهید. زمانی هم که دارد این کار را انجام میدهد و این دستور را اجرا میکند خیلی تکان میخورد و بارها مدادش را میگذارد و بر میدارد، در و دیوار را نگاه میکند و مدام میگوید: چی گفتی؟ چی بکشم؟ یادم رفت چی بود؟ مامان پاشو بریم! و صحبتهایی از این قبیل. بنابراین دائما در انجام یک دستور خیلی ساده چندین بار سوالهای بیربط میپرسد یا مدام تکان میخورد و مدادش را چندین بار بر روی زمین میگذارد.
ارزیابی بعدی که از این کودک انجام میدهیم این است که به مادرش میگوییم که داستانی را که زیاد برای امیرعلی تعریف کردی چه داستانی است. اولا که خیلی از این والدین، بالغ بر ۹۰ درصدشان میگویند که بچهشان اصلاً حوصله ندارد، داستان گوش بدهد، کتاب یا شعر دوست ندارد، حوصله تماشای تلویزیون را ندارد. فقط دوست دارد، فوتبال بازی کند یا عروسک بازی کند حالا به زور این وسط میگوییم که یک داستانی که فکر میکنی بیشتر از همه برای بچهات تعریف کردی را بگو، به فرض میگویید که شنگول و منگول. یک داستان خیلی روتین را از بچه سوال میکنیم که چی شد که این اتفاق افتاد؟ یعنی ما میخواهیم بچه وقتی روند داستان را گوش میدهد باید یک ابتدا یک محتوا و یک نتیجه به ما بدهد، معمولا بچههایی که اختلال خواندن یا اختلال یادگیری دارند مخصوصا کودکان اختلال یادگیری نمیتوانند یک روندی را در یک داستان برای ما مشخص کنند، اصلا متوجه نمیشوید چه داستانی دارد میگوید خودش هم نمیداند چی شد.
یا وقتی به کودک میگوییم که کدام کارتون را دوست دارد وقتی اسم آن را میگوید. وقتی از او سوال میکنیم که یکی از شخصیتهای این کارتون را نام ببر، بچه نمیتواند این کار را انجام بدهد و چیزهایی را میگوید که ربطی به موضوع ندارد. بچه در دریافت محتوا مشکل داشته است، دریافت محتوا نمیکرده، بلکه یک سری عکس و خطوط و شکل میدیده است یا اگر داستانی برا بچه میگفتند یک سری کلمه میشنید اما ربط اینها را به هم نمیشنید. مثلا رفت، گرفت، خورد و مواردی از این قبیل را فقط به صورت کلمه میشنود و نمیتواند اینها را به هم ربط بدهد در نتیجه در تحصیل دچار مشکل میشود.
نشانه بعدی در بچه پیشدبستانی این است که بتواند با بچههای هم سن و سال خودش بازی را درست مثل آنها انجام دهد یعنی اگر بچهها دارند مثلا بازی میکنند که این بازی سه جزء دارد مثلا میدوند، دست میزنند به دیوار دوباره و از پلهها بالا میروند و بعد میآیند پایین و توپها را در سبد میاندازند. آیا بچه من هم این را انجام میدهد، یا نگاه میکند ببیند بچههای دیگر چیکار میکنند، تا خودش انجام دهد. یعنی درک یک دستور را دارد. وقتی ما یک بازی را به بچهها میگوییم، آنها گوش میدهند و اجرا میکنند. حال ممکن است یکی با یک بار گوش دادن و یکی دیگر با ۱۰ بار گوش دادن آن را انجام دهد، اما بلاخره با گوش دادن اجرا میکنند.
بچههای اختلال یادگیری با دیدن، اجرا میکنند، در یک بازی بچه من با نگاه کردن به بچههای دیگر تقلید میکند، به تنهایی به او بگویید که بازی چی بود، نمیتواند بازی کند. حتما باید نگاه کند ببیند بقیه چیکار میکنند. این زمانی است که بچه نمیتواند دیکته بنویسد، چراکه باید بشنود اما مشق را ممکن است بنویسد.
با بچهتان نقاشی بکشید، نقاشی دنیای انتزاعی است. وقتی بچهای نقاشی میکشد به راحتی از آن عبور نکنید. چرا که بچه آن دادههایی که در ذهناش است را بر روی کاغذ میآورد، یعنی جایگاه خورشید را در آسمان، جایگاه گل را در زمین، جایگاه رودخانه در زمین یا کوه با ارتفاع بالاتر. جدای از این که بچه مهارت نقاشی کشیدن را دارد یا نه. آیا میتواند در ذهن خود تقسیمبندی کند، این که اجزای یک نقاشی کجای یک صفحه باشند. این زمانی به شما کمک میکند که این بچه میخواهد تصور کند ۱+۱ در ذهناش چند میشود. خیلی از بچهها زمانی که به کلاس اول میرسند در مراجعه به کاردرمانی مادر میگوید: بچه من ریاضیاش خیلی خوب است و اصلا مشکلی ندارد. وقتی در دفتر برای فرزندش مینویسم ۲+۲ نمیتواند انجام بدهد، بعد مادر میگوید، این جوری که نمی تواند انجام دهد، شما باید چند مکعب بگذارید تا بتواند این عمل جمع را انجام دهد. بنابراین همانطور که میبینید بچه با بینایی خود میخواهد این مسئله را حل کند نه با شنوایی یا به صورت انتزاعی.
نقاشی زیاد بکشید، ببینید بچه شما تناسب را رعایت میکند؟ برای مثال آیا در نقاشی، در خانه، از سقف خانه بزرگتر است؟ رعایت تناسب ربطی به این ندارد که بچه من نقاشیاش خوب است یا نه. بلکه ربط به این دارد که بچه من چقدر نگاه میکند، چقدر به حافظهاش میسپارد و چقدر آن را پیاده میکند، دقیقا چیزی که ما در امتحانها کتبی میخواهیم. بنابراین بچه باید ببیند، بخواند و در ذهنش قرار بدهد و وارد دفتر کند.
هر کدام از این نشانهها، اعم از این که بچه مفهوم عدد را نمیداند وقتی به او میگویید سه عدد سیب به من بده، نمیداند سه عدد چیست، اصلا مفهوم عدد را نمیداند. یکی از اشتباهات رایج و همگیر این است که والدین میگویند که بچه من خیلی باهوش است. مثلا ۲۰ شعر حفظ است. حافظه جدای هوش است، نه این که بگوییم کاملا با هم جدا هستند. اما تعریف دیگری دارد کودکی که میتواند تا ۱۰۰ بشمارد اما وقتی به او میگوییم چهار سیب داریم، دو سیب را خوردیم الان چند سیب باقی مانده است، نمیتواند، این مسئله را جواب دهد.
یا این که نگاه کنید بچه شما چه قدر از مفاهیم را درک میکند، وقتی به یک بچه پیش دبستانی میگوییم که بزرگترین دایره را به من نشان بده، واژه بزرگترین را درک میکند، آیا تناظر یک به یک دارد؟ وقتی به او میگوییم این را به این وصل کند میتواند وصل کند. همه چیز را به شیطنت و حواسپرتی بچه ربط ندهیم. نگاه کنیم ببینیم که آیا بچه من وقتی دارد مداد دستاش میگیرد، بحث درست باشد یا نباشد یک چیز است، ببینید که آیا میتواند کنترل کند که همه آن نقاشی که میکشد با یک فشار مناسب باشد (نه پرفشار نه کم فشار) و در نهایت اگر دیدیم، در هر یک از این مسائل مشکل دارد، خواهشا قبل از این که وارد مدرسه شود وقتی که پیش دبستانی است به کاردرمان مراجعه کنید تا کاردرمان زمان داشته باشد که بچه شما خودش را به بچههای هم سن خود برساند. جدای از این وقتی مادری به کاردرمان مراجعه میکند آن قدر مضطرب میشود و فکر میکند وقتی بچه خود را به کاردرمانی آوردند، همین الان باید بچه آنها مثل بچههای دیگر شود. کاردرمان حداقل برای بچهای که در رنج نرمال است، نیاز به شش ماه تا یک سال زمان دارد تا مفاهیم را برای بچه جا بیاندازد و او را برای مدرسه آماده کند.
بهترین سن برای مراجعه به کاردرمانی چه سنی است؟
بهترین سن برای این که کودک خودتان را مورد یک سنجش مادرانه قرار بدهید که ببینید بچه یادگیریاش مناسب است یا نه، سن پنج تا شش سال است. جدای از این که اگر بچهای به مهد کودک میرود، آنها چه چیزهایی به ما میگویند. در خانه نگاه کنید وقتی به بچه میگویم برویم لباس بپوشیم، میخواهیم برویم بیرون، بچه شش ساله میداند که باید شلوار یا بلوزش یا تعدادی از اجزای لباسهایی که مرتبط با بیرون است، را بیاورد. یک بچه شش ساله باید بداند، این شلوار شلوار بیرون است و با شلوار خانگی فرق دارد. اصلا ببینید بچه شما میتواند برای بیرون رفتن آماده شود؟ سوای این که خیلی مرتب و منظم آماده میشود اصلا بدانید که جریان بیرون رفتن را میداند این چیزی است که روتین است.
وقتی در کار منزل از کودک کمک میخواهیم، درکی از دستورات منِ مادر دارد، اگر دستور من سه جزئی شود برای مثال وقتی میگویم: «برو از کشوی بالایی قاشق را بیار بگذار در بشقاب و بده بابا» این تعداد و توالی چند دستور را میتواند در ذهناش نگه داشته باشد. یا وقتی به او میگوییم چند قاشق داریم به اندازه آن چنگال بردار، جدای این که شمارش بلد است یا نه تعداد را به صورت تناظر یک به یک باید بداند. من تاکیدام بر این نیست که بچه باید سواد داشته باشد. آیا این را میفهمد؟ یا وقتی یک سری کارت به بچه نشان میدهیم، حیوانات را یک جا بگذارد و میوهها را یک جای دیگر بگذار میتواند طبقهبندی کند یا زمانی که به او میگوییم پرندهها را یک جا بگذارد میتواند تشخیص بدهد. بنابراین طبقهبندی یکی از مهمترین نشانههای این است که بچه من اختلال یادگیری خواهد داشت یا خیر!