ممکن است بگویید این اتفاق خیلی زیاد رخ نمیدهد اما بد نیست بدانید 4 درصد از کودکان و نوجوانان قبل از سن 18 سالگی مرگ یکی از والدین را تجربه میکنند واگر سایر اعضای خانواده و دوستان را هم اضافه کنیم این تعداد بیشتر هم میشود. اما از آنجایی که کودکان خیلی از هیجانات درونی خود را به زبان نیاورده و با کلام آنرا ابراز نمیکنند، ممکن است درک یک کودک سوگوار برای بزرگسالان مشکل باشد به همین علت معمولا اشتباهاتی در این باره پیش میآید که در این مقاله میخواهیم رایجترین آنها را از زبان انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان بیان کنیم:
سوگ حالت اندوه و ناراحتی شدید درونی در واکنش به از دست دادن شخص، یا چیز خاصی است. هر کودکی به روش خاص خود با پدیده سوگ روبرو میشود. ما نباید از کودکان انتظار داشته باشیم به یک گونه و یا مثل ما سوگواری کنند. در سوگ حوزههای مختلف جسمی، رفتاری، فکری، احساسی و... ممکن است درگیر شود: کم خوابی، کابوس شبانه، کماشتهایی، شب ادراری، بیقراری، چسبندگی به افراد بازمانده، بغل کردن، نوازش کردن آنها، تنها نخوابیدن، گوشهگیری، گریه کردن، پرخاشگری، سکوت ممتد و طولانی، افت تحصیلی، کاهش توجه و تمرکز، فراموشکاری، اشکال در تصمیمگیری، افکار خودتخریبی، احساس خشم، اندوه، گناه، درماندگی، ناتوانی، نومیدی، تنهایی، ترس و اضطراب، سرگیجه، احساس خستگی و کسالت، تنگی نفس، آه کشیدن زیاد، خشکی دهان، طپش قلب، احساس کرختی و سنگینی در بدن، ضعف عضلانی، احساس گرفتگی و خفگی در گلو، درد معده همه و همه میتوانند از علائم جسمی سوگواری کودکان باشند.
رویاهای شخص مرده، تقلید رفتارهای او، الگو قرار دادن و ایدهآل کردن رفتار و شخصیت وی، بازگو کردن وقایع مرگ و مراسم و خاطرات او، احساس اینکه شخص مرده به طریقی با اوست، طرد کردن دوستان قدیمی و جستجوی دوستان جدیدی که شرایط مشابهی را تجربه کرده اند، تلفن زدن مکرر در ساعات مدرسه به منزل برای چک کردن سلامتی سایر افراد خانواده، مشکل توجه و تمرکز روی تکالیف درسی و امور منزل، گریه کردن ناگهانی وسط کلاس درس، جستجوی اطلاعات پزشکی در مورد شخص مرده، احساس نگرانی راجع به وضعیت سلامتی خویش و گاهی بیتفاوتی نسبت به آن و نیز نیازبه مراقبت و توجه از طرف دیگران هم از دیگر علایمی است که در کودک سوگوار دیده میشود.
مراقب باشید دچار اشتباهات زیر درباره سوگ کودکتان نشوید:
1) بهتر است بچهها در مراسم سوگواری شرکت نکنند
نظر عدهای از والدین و بزرگترها این است که بچهها در مراسم تشییع جنازه، خاکسپاری و یا سوگواری شرکت نکنند. درحالی که مراسم و آداب و رسوم سوگواری شرایطی را برای کودک فراهم میکند تا ببیند که افراد چگونه یکدیگر را آرام میکنند و دلداری میدهند، چگونه برای عزیز از دست رفته داغداری میکنند، چگونه خاطرات اورا حفظ میکنند و او را در یاد خویش نگه میدارند و به زندگی او افتخار میکنند. ما این طور فکر میکنیم که شرکت در مراسم سوگواری برای بچهها سخت است و واقعا هم سخت است، اما اگر اجازه دهیم که قدرت این انتخاب را داشته باشند تا در مراسم شرکت کنند، آنها آمادگی پیدا خواهندکرد تا در آینده مرگ اشخاص عزیز و نزدیک را راحتتر تحمل کنند و مرگ را به عنوان بخشی جدا نشدنی و اجتناب ناپذیر از زندگی بپذیرند. بهتر است بچهها را در انتخاب خویش آزاد بگذاریم. حضور در مراسم خاکسپاری، نگه داشتن یادگاریهای مشخصی از شخص مرده، مشارکت در قسمتی از مراسم،... راههای بسیار عینی و مشخصی هستند که بچهها میتوانند از طریق آنها در فرآیند خداحافظی شرکت کنند.
2) بهتر است جلوی کودک داغدیده راجع به مرگ صحبت نکنیم:
واقعیت این است که کودک داغدیده نیازدارد و میخواهد که راجع به چیز یا کسی که ازدست رفته است صحبت کند تا دردش کمتر شود. بهتر است به کودک اجازه دهیم هرزمان که میخواهد راجع به احساس و افکارش صحبت کند، اطرافیان به وی نشان دهند که تمایل به شنیدن صحبتهای او دارند، احساسش را درک میکنند و سعی نمیکنند او را از موضوع منحرف کنند یا به موضوع دیگری بپردازند.
3) باید از صحبتهایی که در بچهها ایجاد گریه میکند اجتناب کنیم:
سوگ، از دست دادن، پیر شدن، بیمار شدن، همه اینها جزیی از زندگی هستند، بهتر است اجازه دهیم بچهها با این مقولهها نیز آشنا شوند، حرف بزنند، احساساتشان را بگویند و افکارشان را بیرون بریزند تا بتوانیم به آنها کمک کنیم تا با فشارهای روزمره زندگی سازگار شوند.
4) بچههای خردسال آنقدر کوچک هستند که سوگ را نمیفهمند:
اگر بچهها آنقدر بزرگ هستند که عشق و محبت را میفهمند، پس آنقدر هم بزرگ هستند که سوگ و از دست دادن را بفهمند. به علت توانایی محدود کودکان در کلامی کردن احساسات و افکارشان ممکن است فکر کنیم که آنها دچار سوگ نمیشوند ولی کودکان علایم سوگ را در رفتارشان نشان میدهند. مانند: گوشهگیری، گریه کردن، نقزدن، عصبانیت و خشم، به آغوش کسی نرفتن، وبهانه جویی کردن، مشکل خواب و بد غذا شدن و کم شیر خوردن. هر کودکی به طریق خاصی سوگواری میکند و ما نباید انتظار داشته باشیم که کودکان مانند ما سوگواری کنند.
5) اگر خدا میخواست، او را از ما نمیگرفت:
با این حرف ممکن این فکر برای کودک پیش بیاید، «من که بیشتر از خدا به مادرم نیاز داشتم، این خودخواهی است چرا خدا مادرم را از من گرفت» و این موضوع منجر به احساس خشم کودک نسبت به خدا میشود، احساس خشمی که چون با مسائل دینی و اعتقادی او آمیخته شده است با ترس همراه میشود و جرات بروز نمییابد و کودک باید به تنهایی بار آن را به دوش بکشد. بهتر است در زمان سوگ روی عشق، محبت و حمایت خدا برای کودک تاکید کنیم: که خدا در این درد و اندوه با توست، خدا کمکت میکند که بتوانی این اندوه را تحمل کنی، خدا در این زمان دشوارتو را راهنمایی و کمک خواهد کرد نه اینکه بگوییم خدا عزیز تو را از تو گرفته است.
6) تو هنوز بچهای، بزرگ که بشوی همه چیز را فراموش میکنی:
شاید فکر کنیم که چنین توصیهها و پیشبینیهایی کودک را آرامتر میکند ولی واقعیت این است که در آن لحظه برای کودک هیچ چیز دردناکتر از آن نیست که فکر کند یک روز تصویر عزیز از دست رفته از خاطر او محو خواهد شد و همه چیز را فراموش خواهد کرد. تمام تلاش کودک آن است که خاطره، یاد و تصویر عزیز از دست رفته را حفظ کند و هیچگاه او را فراموش نکند، فکر فراموشی در او احساس گناه و بی وفایی به وجود میآورد.
7) او به یک مسافرت طولانی رفت:
وقتی در مقابل پرسش کودک چنین پاسخی را میدهیم، امکان شکلگیری این سوالات در ذهن کودک هست: «چرا خداحافظی نکرد؟ کجا رفته است؟ کی بر میگردد؟ چرا مرا با خود نبرد؟ آیا ممکن است مادرم هم به مسافرت برود؟» بنابراین ممکن است مسافرت رفتن هر کس دیگر در کودک ایجاد اضطراب کند و اورا از سفر بترساند.
8) خدا او را از ما گرفت چون او خیلی خوب بود:
با این حرف این تفکرات در ذهن کودک شکل میگیرد: «آیا ممکن است برای همه آدمهای خوب چنین پیش آمدی رخ دهد؟ چرا خدا مرا با خودش نبرد؟ من که خوب هستم و یا اگر بد بشوم ممکن است خدا مرا با خودش نبرد؟».
9) او تو را از آسمانها نگاه میکند، بنابراین بهتر است که بچه خوبی باشی:
در این صورت گاهی که تلاش کودک برای خوب بودن با شکست روبرو میشود، دچار اضطراب و آشفتگی میشود. کودک میترسد از اینکه مبادا مرتکب اشتباهی شود و راجع به هر رفتار بدش احساس گناه دارد. همچنین ممکن است کودک احساس بدبینی پیدا کند از اینکه فکر کند عزیز از دست رفته همیشه شاهد و ناظر اوست.
10) او به خواب رفت و دیگر بیدار نمیشود:
این طرز توضیح مرگ ممکن است دو حالت را در کودک ایجاد کند، یک ترس از خواب و خوابیدن چه در مورد خودش و چه در مورد اطرافیان و دیگر اینکه فکر کند مرگ نیز مثل خواب یک پدیده قابل برگشت است.
11) تقصیر تو است که مادرت از دنیا رفت:
این حالت بخصوص در مواردی که مرگ مادر با زایمان فرزندش همراه است بیشتر پیش میآید. با دانستن این موضوع ممکن است این تفکر در ذهن کودک شکل بگیرد که «من باعث از دنیا رفتن مادرم شدم؟ چگونه این کار را کردم؟ آیا باید بیشتر مراقب مادرم بودم؟». حتی ممکن است کودک از عدم حضور موقتی والدینش بترسد و تلاش کند تا آنها را از دست ندهد.
12) بزرگ ترها میتوانند توضیحات کافی راجع به مرگ به بچهها بدهند:
باید بپذیریم که پاسخ همه سؤالات را نمیدانیم، بهتر است در مقابل سؤالات کودک اطلاعات صحیحی را که میدانیم به وی بگوییم و سعی نکنیم با مفاهیم انتزاعی کودک را گیج و پریشان کنیم. مفهوم مرگ به شکل فرآیندی که حتی ممکن است تا بلوغ و بزرگسالی طول بکشد، در کودک شکل میگیرد و ما نمیتوانیم با یک جمله مرگ را به تمامی برای وی تعریف کنیم.
13) سوگواری بزرگ ترها روی کودک سوگوار تاثیر نمیگذارد:
والدین، معلمان و دوستان بزرگتر مدل مهمی جهت الگوبرداری کودک هستند. اینکه بزرگسالان چگونه سوگواری میکنند، چگونه این واقعیت را میپذیرند چگونه برای شخص مرده احترام قائلند، الگویی برای کودک است. اگر ما مرگ را انکار نمیکنیم و اجازه سوگواری به خود میدهیم به کودک نیز کمک میکنیم یاد بگیرد که چگونه سوگواری کند.
14) گریه زیاد تو را دیوانه میکند، پس زیاد گریه نکن:
نباید انتظار داشته باشیم کودکان مانند ما سوگواری کنند، بعضی از آنان گریه میکنند و میگویند که غمگین هستند، بعضی دیگر ممکن است طوری به نظر برسند که گویی هیچ چیز را احساس نمیکنند و بعضیها حالاتی از خشم و نفرت را نشان میدهند. همه این واکنشها باید پذیرفته شوند.
گاهی به کسانی که در هنگام سوگواری گریه و زاری میکنند، این هشدار داده میشود که دچار مشکل عصبی خواهی شد، اگر با این وضع پیش بروی دیوانه خواهی شد و... انتقال این پیام علاوه بر آنکه به کودک اجازه بروز احساسات و هیجاناتش را نمیدهد این اضطراب را نیز ایجاد میکندکه ممکن است در اثر گریه دچار عواقب وخیمی شود. در حالی که اشکهای ما سرچشمههای طبیعی هیجانات درونی ما هستند که فوران مییابند. اکثر افراد پس از یک گریه احساس بهتری دارند و آرامتر به نظر میرسند.
15) لازم است فعالتر باشی:
گرچه تشویق کودک برای حفظ رابطه اجتماعی و عملکرد تحصیلی، خوب و مفید است و کودک سوگوار نباید کاملاً منزوی و گوشهگیر شود ولی با وجود این مناسب نیست که کودک را برای فعالیت زیاد و برگشت به حالت قبل از سوگواری تحت فشار قرار دهیم و او را مجبور به فعالیت زیاد، مسافرت و ارتباطات گروهی کنیم. این حالت ممکن است این تفکر را در کودک ایجاد کند که تنهاست و هیچکس شرایط او را درک نمیکند. درحالی که مهمترین چیزی که کودک در شرایط فوق نیاز دارد این است که اطرافیان او شدت درد و اندوه وی را بفهمند.