در دهههای اخیر مطالعات میانرشتهای در حوزههایی مثل عصبشناسی زبان، روانشناسی زبان و زبانشناسی شناختی به مدد فناوری و پیشرفت ابزارهای علمی به برخی پرسشها پاسخ دادهاند. امروز بیش از هر زمانی میدانیم که چه ساز و کارهای عصبی، ذهنی و روانشناختی منجر به تولید، درک و فراگیری زبان میشود.
یکی از موضوعاتی که محققان رشتههای فوق از دریچههای مختلف به آن پرداختهاند تاثیر زبانآموزی بر عملکرد مغز و الگوهای ذهنی است. نکته جالب توجه این است که اکثریت قریب به اتفاق پژوهشها زبانآموزی را پدیدهای مفید یافتهاند.
در این مقاله شش مورد از فوائد زبانآموزی برای ذهن و مغز را مرور میکنیم.
۱. یادگیری زبان فکر را باز میکند
یکی از مهمترین فایدههای آموختن زبانی جدید این است که فکرمان باز میشود. زبانآموزی کیفیت زندگی را ارتقا و در نحوه اندیشیدن تغییراتی میدهد.
فکر باز یعنی توانایی پذیرش ایدههای نو. پژوهشگران دانشگاه سیدنی در تحقیقی که سال ۲۰۰۶ منتشر شد نشان دادند که تفکر باز مرتبط است با چگونگی مواجهه افراد با عقاید و دانش دیگران. بر طبق این پژوهش، اساس تفکر باز این است که "دیگری در بیان عقایدش باید آزاد باشد و ارزش آگاهی افراد باید به رسمیت شناخته شود".
فرانکلین هیمن، استاد فقید ارتباطات گروهی و از فعالان طرفدار آزادی بیان در دانشگاه نورثوسترن، حتی مدلی را برای اندازهگیری تفکر باز در سال ۲۰۰۶ پیشنهاد داد. تحمل شنیدن عقاید مختلف و پذیرش استدلال مخالف از جمله معیارهای مهم در ارزیابی تفکر بازند.
۲. فراگیری زبانی جدید باعث پیشرفت "هوش فرهنگی" میشود
هوش فرهنگی اصطلاحی نسبتا جدید در مطالعات فرهنگی است. نخستین بار این اصطلاح را پی کریستوفر اِرلی، استاد رفتار سازمانی در مدرسه بازرگانی لندن، و سون انگ، استاد مدیریت در مدرسه بازرگانی نانیانگ در سنگاپور استفاده کردند. این دو در کتابی تحت عنوان هوش فرهنگی: تعاملات فردی در بین فرهنگها،که انتشارات دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد، از لزوم چهارچوب جدیدی سخن میگویند که بتواند موفقیت یا شکست افرادی را که در فرهنگی متفاوت کار یا مدیریت میکنند بهتر تبیین کند. از دید آنان هوش فرهنگی سه جنبه دارد:
ذهنی: توانایی پرورش الگوهای فرهنگی برگرفته از ایما و اشارات فرهنگی
عاطفی: تمایل و توانایی مشارکت با دیگران
رفتاری: توانایی رفتار بر اساس دو جنبه پیشین یعنی ذهنی و عاطفی
آنان معتقدند با سنجش این جنبهها در محیط کار میتوان هوش فرهنگی افراد را اندازه گرفت و آن را پرورش داد.
تجربه خوردن غذاهای جدید، گوش دادن به موسیقی متفاوت، شرکت کردن در مراسمهای فرهنگی گوناگون از دیگر مواردی است که هوش فرهنگیمان را تقویت میکند و فکرمان را بازتر.
در حین آموختن یک زبان جدید اتفاق دیگری هم در ذهن میافتد. زبانآموز کمکم جهانبینی پنهان در ساختارهای زبان جدید را نیز درک میکند. زبان شالوده هویت فرهنگی فرد و جامعه است. آموختن زبانی دیگر یعنی درک فرهنگی که با آن تداعی میشود و دیدگاهی بازتر به جهان و مردمانش.
در حقیقت هرگاه فرهنگ جدیدی را میشناسیم و به درک کاملی از برخی از اجزای آن میرسیم، کمتر قضاوت میکنیم و بیشتر مشاهده. اینجاست که ذهن شروع میکند به آزاد کردن خود از پندارهای پیشین. بیشتر از هر زمانی میآموزیم که همه ما محصولات فرهنگ خاص خودیم. نگریستن به جهان از چشماندازی متفاوت و درکی کاملتر از اینکه ما و دیگران از کجا میآییم درسهای گرانبهایی هستند برای پذیرش و بردباری.
پژوهشگران دانشگاه پاسیفیک هاوایی در تحقیقی که سال ۲۰۱۰ منتشر شد نشان دادند که زبانآموزان از طریق تجزیه و تحلیل کلیشههای فرهنگی روشهای جدیدی از درک فرهنگی را در ذهن پرورش میدهند. در این پژوهش توضیح داده میشود که یادگیری زبان دوم فقط فراگیری صورتهای زبانی را شامل نمیشود بلکه روشهای تفکر و رفتار را نیز در بر میگیرد. از دید این پژوهشگران، زبانآموزان با کمک استادانشان میتوانند درباره کلیشههای مختلف فرهنگی مربوط به غذا، ظاهر و سبکهای گفتاری به روشی انتقادی بیندیشند. احتمالا با درکی عمیقتر، سرعت یادگیری نیز افزایش مییابد.
زبانآموزی پلی است بر روی فواصل فرهنگی. مهمترین علت وجود کلیشههای فرهنگی و تعصبات قومی، عدم شناخت و مراوده مردمان فرهنگهای گوناگون است. یادگیری زبان جدید نه تنها فرصتی است برای آموختن درباره تفاوتهای فرهنگی بلکه راهی است برای درک بهتر آن تفاوتها و چراییشان. اهمیت احترام به فرهنگهای متفاوت با آموختن زبان جدید نیز آشکار میشود. در زمانهای که بیگانههراسی در بسیاری از جوامع انسانی مشاهده میشود و به پناهجویان و خارجیهای مقیم در یک کشور به چشم غریبه نگریسته میشود، زبانآموزی الهامبخش همبستگی و مدارا است و ما را به شهروند جهانی بهتری تبدیل میکند.
۳. زبانآموزی باعث پیشرفت کارکرد مغز میشود
اثر زبانآموزی بر مغز همانند اثر ورزش بر ماهیچهها است؛ هر چه بیشتر از قسمتهای مشخصی از مغز استفاده کنیم، آن نواحی رشد بیشتری میکند و توانمندتر میشود.
نتایج یک پژوهش در دانشگاه ادینبرو که سال ۲۰۱۴ منتشر شد نشان میدهد که مغز افراد دو زبانه دیرتر پیر میشود. نتایج پژوهش دیگری نیز که در همین سال در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا انجام شد حاکی از آن است که یادگیری زبان جدید شبکه عصبی مغز را چه به لحاظ ساختاری و چه کارکردی تغییر میدهد. این تغییرات مغز را قدرتمندتر میسازد.
یافتههای یک پژوهش دیگر در دانشگاه شهری نیویورک در سال ۲۰۱۴ نشان میدهد که دانستن دو زبان چگونه مستقیما کارکردهای مغز را بهبود میبخشد.
پژوهش دیگری که سال ۲۰۱۵ در مرکز مطالعات پزشکی دانشگاه جرجتاون انجام گرفته حاکی از آن است که افراد دو زبانه و چند زبانه ماده خاکستری بیشتری در قسمت کارکردهای اجرایی مغزشان وجود دارد.
۴. آموختن زبانی جدید باعث پیشرفت مهارتهای شنیداری در زبان مادری میشود
معمولا تا زمانی که یک زبان جدید ندانیم کمتر درباره زبان مادریمان فکر میکنیم. اما با آموختن زبانی جدید دائما دست به مقایسه میزنیم. در نتیجه از زبان خودمان آگاهتر میشویم. به علاوه آموختن زبان جدید هویت گروهی جدیدی ایجاد میکند. همه عضو گروه زبانآموزان میشویم و این فرصتی است که در میان دوستان و اعضای خانواده با آنانی که زبانآموزند ارتباط برقرار کنیم. تمام اینها یعنی اینکه با آموختن زبان جدید مهارتهای ارتباطیمان در زبان مادری نیز تقویت میشود. به علاوه آگاهی بیشتری از زبان و فرهنگ بومی خویش پیدا میکنیم.
۵. زبانآموزی خلاقیت را افزایش میدهد
تنوع افکار یکی از مهمترین ویژگیهای افراد خلاق است. پژوهشی که سال ۲۰۱۲ در دانشگاه آمریکایی شارجه انجام شد نشان میدهد آموختن چند زبان خلاقیت را افزایش میدهد.
اینکه همه افراد یک تیم یک جور فکر کنند اصلا مطلوب نیست. محیطهای کاری امروز بیش از پیش تنوع فرهنگی دارند. هر کدام از افرادی که با آنان کار میکنیم ممکن است از فرهنگ و زبانی متفاوت آمده باشند. تنوع فرهنگی در داخل مرزهای هر کشوری وجود دارد. هر چه افراد یک تیم متنوعتر فکر کنند احتمال موفقیت آن سازمان بیشتر میشود. در چنین شرایطی پرورش خلاقیت اهمیت بیشتری پیدا میکند.
۶. یادگیری زبان دوم راه را برای یادگیری زبانهای بعدی هموار میکند
از دید بسیاری از کارشناسان، دانستن دو یا چند زبان در جهانی که بیش از پیش در هم تنیده میشود امری ضروری است. شوق ارتباط با آدمهای مختلف درک بهتری از چالشهای بومی و جهانی همچون نابرابری و فقر را فراهم میکند. اینگونه آمادهتریم تا گامهایی جدی و موثرتری در مقابله با این چالشها برداریم. اِمی تامپسون، استاد زبانشناسی دانشگاه فلوریدای جنوبی، در تحقیقی که سال ۲۰۱۳ منتشر کرد نشان میدهد که یادگیری زبان جدید به مراتب آسانتر از یادگیری اولین زبان خارجی است.
مطالعه زبان و تاثیرش بر ذهن و مغز در دو دهه اخیر پیشرفت خیرهکنندهای داشته است. اما این تازه آغاز راه است. با توسعه مطالعات بینارشتهای هر روز که میگذرد فهم دقیقتری از پدیده زبان به دست میآوریم و به زوایای ناشناخته بیشتری پی میبریم. آنچه اما اکنون تقریبا به قطع و یقین میدانیم این است که زبان سرخ، اگر به بیش از یک زبان بچرخد، فوائد فراوانی برای سر سبز دارد.