ادامه ی یک زندگی موفق برای همه ی مردم به واسطه ی آموزش مثبت فراهم خواهد شد . زیرا هر لحظه از زندگی ، مستلزم یک رفتار خاص می باشد که بدون پیشرفت غیر ممکن است . دراین خصوص نقش والدین در آموزش کودکان به ویژه درابتدای زندگی اهمیت حیاتی دارد . کودکان باید به منظور نشان دادن اعمال خوبی که پیش از این آنها را بروز نمی دادند ،رفتار خود را اصلاح کرده واعمال بحث برانگیز خود را تغییر دهند .این ساخت و تغییر رفتار می تواند در طی فرایند آموزش ، به وسیله ی کمک والدین ، مربیان و جامعه صورت پذیرد .
والدین ، به ویژه مادران که زمان بیش تری را با کودک می گذرانند ، باید همه ی سعی خود را برای آموزش روش ها ومفاهیم جدید ، به مظور تغییراتی برای بهبود رفتار و زندگی کودکانشان به کار برند .
برای رسیدن به این هدف ، باید نظرات وراه های جدید به کودکان ارائه شود که به وسیله ی آموزش و کاربردشان در آنها می توان رفتاری مثبت به وجود آورد .
در واقع آموزش ، تغییر یکنواخت رفتار است که از تجربه و عمل حاصل می شود . آموزش به کودکان کمک می کند تا قادر شوند خود را با محیط اطراف مطابقت دهند. این مطابقت به وسیله ی حل مشکلات جدید و نیازهای متفاوت ایجاد می شود .
هر تغییری از شرایط زیر که آمده ، نتیجه ی آموزش است :
1- آموزش تقریباً ثابت است و تاثیر آن در رفتارهای کودکان پدیدار می شود .
2- این تغییر نسبی است و مطلق نمی باشد ، بعضی اوقات کودکان آن چه را فرا گرفته اند از یاد می برند .
3 - تغییراتی که به آموزش ایجاد می شود ، هنگامی به وجود می آید که کودک با یک موقعیت جدید روبه رو شده وبرای کسب توانایی های بیشتر تلاش می کند
4- بعد از این تغییرات رفتاری ، که به واسطه ی آموزش به وجود می آید ، لزوماً کودک رفتار صحیحی را از خودنشان نمی دهد.
5- تغییر رفتار در قالب تجربه و عمل به چشم می خورد .
6- این تغییر رفتار نباید نتیجه ی یک حالت جبری باشد .
برای آموزش ویادگیری ، وجود 3 عامل ضروری است .
1- استعداد برای یادگیری
2- شانس و فرصت برای یاد گیری
3- راهنمایی صحیح
والدین باید بدانند که چگونه کودکانشان می آموزند و چگونه می توانند به شکلی عملی آموزش به کودکان خود را هدایت کنند . همچنین آنها باید اطلاعات کافی داشته باشند تا کودکان را برای یادگیری تحریک و علاقمند سازند . به طور اساسی یادگیری اساس زندگی فرد را تشکیل می دهد . به علاوه آموزش پایه واساس یک زندگی اجتماعی خوب می باشد .زیرا افراد در یک جامعه تنها به کمک استعداد یادگیری ، آداب اجتماعی را فرا می گیرند و برای پیروی از آنها تلاش می کنند .
والدین باید بدانندکه کودکانشان با یکدیگر تفاوت دارند .میزان استعدادشان برای یادگیری چه قدر است ؟ چگونه می توان آنرا افزایش داد؟
تعدادی مسائل وجود دارد که باید در نظر گرفته شود ، زیرا زمانی که کودکان برای یاد گیری آماده نیستند ، والدین ومعلمان هیچ گونه موفقیتی را در آموزش آنها بدست نمی آورند . بسیاری از مادران برای وادار کردن کودکان به آموختن یک موضوع خاص دچارمشکل می شوند . هیچ شک وتردیدی وجود ندارد که آموزش مفید و سودمند باید براساس نیازها و علائق کودکان انجام پذیرد.کودکی که برای یادگیری هیجان داردو به یادگیری علاقه ی بیشتری دارد ، را می توان با راه های بهتری به سمت یادگیری هدایت کرد .
آموزشی که تنها در یک موقعیت خاص ، ونه برای هر موقعیتی قابل اجرا باشد ، تقریباً آموزشی غیر مفید است . آموزش ، زمانی مناسب می باشد که در موقعیت مختلف زندگی تاثیر گذار باشد . با بررسی رفتارهای کودکان در خانواده ، ما پی می بریم که هر کودک عمل متفاوتی را دوست دارد و در یک مسیر ویژه رفتار می کند. مسائل خاص را ترجیح می دهد واز برخی موضوعات دیگر اجتناب می کند . بنابراین مانمی توانیم دوکودک را که رفتاری کاملاً مشابه به یکدیگر را دارند را پیدا کنیم . بنا براین این سؤالات پیش می آید که : چرا کودکان رفتارهای متفاوتی دارند ؟