جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲ 9399 0 4

مصاحبه و گفتگو با نسرین پورهمرنگ: مروری بر اندیشه‌های دیوید هیوم

مروری بر اندیشه‌های دیوید هیوم در گفت‌وگو با نسرین پورهمرنگ

تحلیل اصل علیت
دیوید هیوم، فیلسوف نامدار بریتانیای قرن هجدهم، ۲۶ آوریل ۱۷۱۱ در اسکاتلند به دنیا آمد.
 
 وی ابتدا به حقوق گرایش پیدا کرد، اما بعدها به گفته خود «از هر چیزى بیزار بود جز فلسفه و دانش عمومى». در فرانسه خودش فلسفه خواند و «رساله طبیعت انسان» را در ۲۶ سالگى نوشت. فکر مى‌کرد با این رساله پایه‌هاى فلسفه‌اى نوین را ریخته است، اما مورد توجه قرار نگرفت. هیوم در گرفتن کرسى فلسفه در ادینبورگ و گلاسکو ناکام ماند. در میان فیلسوفان، او به مقاله‌نویسى و تاریخ‌نویسى شهرت یافته است. امانوئل کانت بعد از بررسى آثارش گفت که هیوم او را از «خواب دگماتیسم» بیدار کرد. هیوم ۲۵ آگوست ۱۷۷۶ درگذشت. 

به بهانه سالمرگ دیوید هیوم، در گفت‌وگو با خانم نسرین پورهمرنگ مروری داشتیم بر اندیشه‌های این فیلسوف شکاک. پورهمرنگ مدرس جامعه‌شناسی و پژوهشگر حوزه فلسفه است. علاوه‌بر این به نوعی همکار هم حساب می‌­شود چراکه سردبیر هفته‌نامه‌ «هاتف» استان گیلان نیز می‌باشد. 
    
 درباره جایگاه مفاهیم علت و معلول در اندیشه دیوید هیوم، توضیح دهید. به‌زعم بعضی­ها این مفاهیم شالوده اندیشه‌های هیوم است. تا چه حد می‌توان این گزاره را پذیرفت؟
همچنان که اشاره کردید مفهوم علیت اساس نظریه‌پردازی‌های هیوم را تشکیل می‌دهد. علاوه‌بر آنچه که دیگران در این باره گفته‌اند، خود وی نیز از کارش درباره علیت احساس رضایت داشت و نظرش براین بود که توانسته به خوبی از پس تبیین مفهوم علیت برآید. 

وقتی هیوم از رابطه علیت سخن می‌گوید درواقع به مفاهیمی به مانند «همنشینی دائم» (Constant conjunction) و «رابطه ضروری» نظر دارد. به نظر این فیلسوف اسکاتلندی وجود پیوند علی از «تصور» وجود یک رابطه ضروری بین آنچه علت و معلول می‌پنداریم حاصل شده است، در حالی که چنین پیوندی هرگز به‌طور مستقیم به تجربه در نیامده است. مشاهده توالی و تکرار رویدادها، تاثیری ویژه در کارکرد ذهن ما برجای می‌گذارد که منجر به ایجاد یک «عادت» می‌شود. این «عادت» تصور وجود یک رابطه علی را در ذهن ما ایجاد می‌کند. عادتی که از مشاهده همنشینی A با B در ذهن ایجاد شده، به خطا ما را به این «تصور» وا می‌دارد که رابطه‌ا‌ی ضروری بین A و B و به عبارتی «رابطه علیت» بین A و B را درک کرده‌ایم. 

نسبت علیت و عادت در دستگاه فلسفی هیوم چیست؟ آیا هیوم علیت را به عادت تقلیل داده است؟
نمی‌توان گفت که او علیت را به عادت تقلیل داده است. اساسا بحث او درباره علیت به نکته دیگری اشاره دارد و او واقعیت چنین مفهومی را چون به مشاهده و تجربه درنمی‌آید به‌عنوان وجود یک رابطه ضروری و عینی نمی‌پذیرد. 

وقتی یک توالی و همنشینی بارها و بارها اتفاق می‌افتد و ما شاهد این تکرار باشیم، به آن عادت خواهیم کرد. تجربه در ما عادت انتظار ایجاد می‌کند. آن چیزی که ما رابطه ضروری می‌پنداریم، آگاهی ما به عادت ناشی از تجربه است و ما به خطا از وجود یک رابطه ضروری بین A و B یا همان علیت سخن به میان می‌آوریم. برای مثال وقتی می‌بینیم به دنبال هر رعد و برقی باران می‌بارد به اشتباه تصور می‌کنیم که رعد و برق علت بارش باران است، در حالی که چیزی به نام پیوند علی این میان قابل مشاهده نیست. آنچه ما مشاهده می‌کنیم «همنشینی مداوم» این دو واقعه است و این امر با رابطه علی تفاوت دارد. 

آنچه ما تجربه می‌کنیم ادراکات منفعل است و هرگز تجربه بدون واسطه از پیوند علی نداشته‌ایم. 

تجربه و مشاهده چه جایگاهی در دستگاه فلسفی هیوم دارد؟
هیوم همه مفاهیم دستگاه فلسفی خود را براساس آنچه می‌توان مشاهده کرد و به تجربه درآورد، می‌سنجد و تبیین می‌کند. هدف او سازگار کردن تفکرات انسان با واقعیات حاصل از مشاهده و تجربه است. هیوم اصلا این هدف را دنبال می‌کند که ذهن جامعه را معطوف به همه آن حقایقی نماید که محصول تجربه است و هر چیزی فراتر از آن را نهی می‌نماید. وی حتی درباره موضوعات اخلاقی نیز سخن از مشاهده و تجربه به میان می‌آورد. 

چرا هیوم را فیلسوف شکاک لقب داده‌­اند؟
هیوم هرآنچه را که بر مشاهده و تجربه استوار نباشد موهوم تلقی می‌کند. او معتقد است که واکاوی بسیاری از دلایل فلسفی تا به انتها، انسان را از بسیاری اعتقادات تهی خواهد کرد. از این‌رو وی آدمی بسیار شکاک جلوه می‌کند. البته هیوم خود اذعان دارد که موجود بشر نمی‌تواند از عمل و اعتقاد خود را بی‌نیاز بداند و با شکی تمام عیار ادامه حیات دهد. اما شکاکیت این کمک را به انسان می‌کند که پی برد آنچه قابل اثبات است بسیار ناچیز می‌باشد. نتیجه این آگاهی رهایی از تعصب است. 

نکته دیگری که باید یادآوری کرد این است که هیوم به ‌هر حال نسبت به دنیای مادی و وجود اشخاص دیگر شکی نداشت. تردید او درباره توانایی‌های ذهنی انسان، درنهایت او را به این موضع‌گیری می‌کشاند که نمی‌توان وجود دنیای مادی را از طریق نتیجه‌گیری‌های منطقی و عقلانی اثبات کرد. 

آیا نظام فکری هیوم مستلزم قبول نوعی دترمینیسم است؟
منظور از دترمینیسم در فیزیک این است که اطلاع دقیق از حالت فعلی یک سیستم، برای پیش‏بینی آینده آن کافی است. با ظهور فیزیک کوآنتومی، مدل‌های دترمینیستی به چالش کشیده شدند. 

نظریه کوانتومی در نیمه نخست قرن بیستم با بی‏اعتبار شناختن اصل علیت و معرفی اصل عدم قطعیت به جای آن به تعبیری مدعی صحت عقیده هیوم شد یعنی آنچه از مشاهده وقایع ملاحظه می‏شود، صرفا تعاقب است و نه علیت و از این‌رو هرگونه ادعایی براساس رابطه علی بین وقایع معتبر نیست. این نظریه مدعی شد در جهان ذرات ریز و در محدوده رویدادهایی که مشخصه بزرگی آنها عدد پلانک است، علیت مطلقا اعتبار ندارد. از جمله هایزنبرگ در تعبیر روابط عدم قطعیت خود طرد علیت را نتیجه گرفت. 

اما باید افزود که علیت بعدها در زمینه عدم قطعیت، جهش کوانتومی و مدل اتمی بور مورد مناقشه قرار گرفت. اشکالی که مطرح شد این بود روابط عدم قطعیت از ملاحظه حقایق تجربی اندازه‏گیری به دست نمی‏آیند، بلکه صرفا پیامدهایی از فرض‏های بنیادی نظریه کوآنتومی به شمار می‏روند. درثانی، روابط عدم قطعیت مربوط به حوزه معرفت‏شناختی است اما بحث در مورد وجود علیت مربوط به حوزه هستی‏شناسی است و از اینکه در حوزه معرفت‏شناختی قادر به پیش‏بینی دقیق نیستیم و به عبارتی در حوزه معرفت‏شناسی دترمینیسم نداریم، نمی‏توان نتیجه گرفت که در حوزه هستی‏شناسی نیز علیتی در کار نیست. پوپر نیز به این نکته اذعان می‌کند. 

 اما لازم است که به نقل قولی از کارناپ نیز اشاره کنم که می‌گفت: انتخاب دربرگیرنده ارجحیت عمومی یک شیوه عمل بر دیگری است. اگر عواقب اعمال مختلف را نتوان پیش‏بینی کرد، چگونه ممکن است انتخابی به عمل آورد؟ حتی ساده‏ترین انتخاب‏ها بستگی به پیش‏بینی عواقب ممکن دارد. از این‌رو دترمینیسم را نمی‌توان به‌طور کامل منافی آزادی اراده دانست. 

جایگاه هیوم در تاریخ فلسفه غرب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ هیوم چه تاثیری بر فیلسوفان پس از خود داشته است؟
هیوم اگرچه به علت خوش‌مشربی و نبوغی که داشت در زمان حیات خود مورد توجه بسیاری از صاحب‌نظران و از جمله فیلسوف فرانسوی - ژان ژاک روسو - قرار گرفت و در حیات فکری زادگاهش ادینبورو در قرن هجدهم که از آن به‌عنوان «نهضت روشنگری در اسکاتلند» یاد می‌‌شود، بسیار تاثیرگذار بود، اما فلسفه هیوم پس از وی به مدت دست‌کم یک قرن مورد غفلت واقع شد. البته در آلمان، کانت فلسفه هیوم را به دقت مورد بررسی قرار داد و به قول خود کانت «او را از چرت جزمی‌اش» بیدار کرد. 

اما پس از آن دوباره مورد توجه قرار گرفت و به قول راسل فلسفه غرب هنوز در بسیاری موارد از هیوم جلوتر نرفته است. دانشمندان فیزیک کوآنتوم نظریه علیت هیوم را تاییدی بر نظریه دترمینیسم خود گرفته‌اند و نمایندگان مکتب پوزیتیویسم، تجربه‌گرایی هیوم را به روش علمی خود تبدیل کرده‌اند.  همچنین اندیشه‌های هیوم درباره «خود» محور بسیاری از افکار فلسفی در انگلستان بوده است. اینشتین یکبار گفت اگر فلسفه هیوم را نخوانده بود جرات واژگون کردن فیزیک نیوتن را پیدا نمی‌کرد. اندیشه هیوم درباره انطباق «واقعیت خام» با «نظریه» امروزه بسیار مورد توجه است و می‌توان گفت می‌تواند آرامش خاطر هر اندیشمندی را برهم زند. 
کلمات کلیدی
سایر مطالب پیشنهادی آی هوش:

آی هوش: گنجینه دانستنی ها و معماهای هوش و ریاضی

نظراتی که درج می شود، صرفا نظرات شخصی افراد است و لزوماً منعکس کننده دیدگاه های آی هوش نمی باشد.
آی هوش: مرجع مفاهیم هوش و ریاضی و انواع تست هوش، معمای ریاضی و معمای شطرنج
 
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان، رعایت برخی موارد ضروری است:
 
-- لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
-- آی هوش مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
-- آی هوش از انتشار نظراتی که در آنها رعایت ادب نشده باشد معذور است.
-- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
 
 
 
 

نظر شما

پرطرفدارترین مطالب امروز

اعداد متعالی
خلاقانه: مداد و مدادتراش!
بررسی تعلیم و تربیت از دیدگاه جان دیوئی
رتبه هفتم کنکور سراسری ریاضی 93: بعد از آزمون فکرش را نمی‌کردم برتر شوم
زندگینامه ریاضیدانان: رویا بهشتی زواره
قواعد بخش پذیری بر اعداد  1 تا 20
زندگینامه ریاضیدانان: جان فوربز نش
طنز ریاضی: لطیفه های ریاضی!
گفتگویی با مهندس احمد میرزاخانی، پدر مریم میرزاخانی