اعظم نوری، روانشناس، در گفتوگو با ایسنا
کودک دیرآموز میزان و عمق یادگیریاش نسبت به متوسط همسالانش کمتر است. کودک دیرآموز، کودکی است که توانایی یادگیری مهارتهای تحصیلی ضروری را دارد، اما میزان و عمق یادگیریاش نسبت به متوسط همسالانش کمتر است. این کودکان دارای بهره هوشی بین ۷۰ تا ۸۵ هستند و به علت رشد ذهنی کم، قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل، همانند افراد عادی و هم سن و سالهای خود عمل نمیکنند.
در واقع نمرات آزمون هوش کودکان دیرآموز بالاتر از آن است که این کودکان را در ردیف کودکان عقبمانده ذهنی قرار بدهیم و پایینتر از آن است که آنها را با گروه کودکان دارای توانایی یادگیری نرمال مقایسه کنیم. به طور کلی خانوادهها در تشخیص و شناسایی کودکان دیرآموز با مشکلاتی مواجه هستند. به این دلیل که آنها معمولا در ظاهر مشکلی ندارند.
این کودکان در بسیاری از موقعیتها رضایتبخش عمل میکنند و تشخیص این امر بیشتر مواقع تا رفتن به مدرسه به طول میانجامد. هر چند با ورود این کودکان به مدرسه، تشخیص این مساله ممکن است و میتوان این کودکان را در کلاس درس با ویژگیهایی مثل ناتوانی در درک مفاهیم انتزاعی، محدود بودن دامنه معلومات عمومی، محدود بودن خزانه لغت نسبت به سایر همسن و سالها، کند بودن روند یادگیری نسبت به سایر کودکان، مشکلات اساسی در خواندن و فهم کتابهای درسی، نداشتن اعتمادبهنفس و نداشتن توجه و تمرکز کافی تشخیص داد.
این روانشناس با تاکید بر اینکه یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پیشرفت و یادگیری کودکان دیرآموز، برخورد خانواده، مدرسه و جامعه است، افزود: والدین نقش مهمی در یادگیری، افزایش مهارتها و موفقیت این کودکان در آینده و بزرگسالی دارند؛ در واقع خانواده کودکان دیرآموز در درجه نخست باید اطلاعات کافی در زمینه نحوه رفتار با این کودکان را داشته باشند تا به پشتوانه آن شناخت بیشتری در مورد شرایط فرزندشان کسب کنند و بتوانند به صحیحترین شیوه ممکن با کودکان خود رفتار کنند.
باید به این نکته مهم توجه کرد که کار و تمرین با کودکان دیرآموز باید مستمر باشد و محدود به ساعت کلاس درس در مدرسه نباشد. والدین باید به شکل جبرانی در منزل با او کار کنند و به این مسئله توجه داشته باشند که این کودکان با وجود شکست در امور تحصیلی نباید در خانواده تحقیر شوند، زیرا این امر کودک را نسبت به یادگیری بیانگیزه میکند و اعتماد به نفس را از او میگیرد.
کودکان دیرآموز اغلب مجبور هستند در مدارس عادی آموزش ببینند، به همین دلیل است که علاوهبر خانواده، مسئولان مدارس و بهویژه معلمان هم باید توانایی و مهارت ویژهای در تشخیص، برخورد و آموزش این کودکان داشته باشند تا با شناسایی درست و به موقع آنها، عواقب احتمالی غفلت از این کودکان کاهش یابد. باید توجه داشت که این گروه از کودکان در مدرسه به سختی درس میخوانند و حضور در مدرسه و ارتباط با کارکنان مدرسه را یک تجربه آزاردهنده تلقی میکنند.
این روانشناس تصریح کرد: معلم در برخورد با این دانشآموزان باید با صبوری رفتار کند و آزادشان بگذارد و به دلیل عملکردهای ضعیف، فرصت کسب تجربه و یادگیری را از آنها نگیرد. به آنها فرصت بدهد کارهایشان را خودشان انجام دهند، حتی اگر زمان بیشتری نسبت به همکلاسیها برای انجام امورشان داشته باشند. نکته بسیار مهم این است که نباید این کودکان را به علت ناتواناییهایشان ملامت کرد، زیرا برخی از معلمان بدون توجه به محدودیت تواناییهای ذهنی این گروه از دانشآموزان، آنها را سرزنش کرده و با دیگران مقایسه میکنند. چنین برخوردهایی موجب شکست و دلزدگی بیشتر آنها نسبت به تحصیل و یادگیری میشود و آسیبهای جدی به روح و روان کودک میزند.
روند افزایش سن عقلی در دانش آموزان عادی مطابق با افزایش سن شناسنامهای است، اما در دانشآموزان دیرآموز به ازای هر سال که بزرگتر میشوند، حدود ۱۰ ماه به سن عقلی آنها افزوده میشود و این نکته مهمی است که معلم دانشآموز دیرآموز، از ارفاق نمره خودداری کند. زیرا فرد در پایه بالاتر دچار مشکلات شدیدتر میشود. ضمنا دانشآموز، پیش نیازهای پایه بالاتر را کسب نکرده است. از طرف دیگر تکرار یک پایه باعث افزایش سن عقلی و آمادگی بیشتر دانش آموز میشود.