ریاضی به زبان داستان
بسیاری از دانشآموزان ریاضی را حصر در حساب و سر و کله زدن با اعداد میدانند و خصوصا زمانی که به خاطر یک اشتباه محاسباتی کوچک، جواب آخر مسئله غلط از آب درمی آید، از آن بیزار میشوند و تصور میکنند که هوش و استعدادی در زمینه ریاضی ندارند.
بنابراین یکی از چالشهایی که معلمهای ریاضیات و والدین علاقمند به آموزش ریاضی با آن مواجهند این است که چطور ریاضی را برای کودکان و نوجوانان جذاب و قابل درک سازند و تمرکز را تنها از پیدا کردن جواب آخر برداشته و به ایجاد یک تصویر بزرگ تر از دنیای شگفتانگیز ریاضی کمک کنند.
البته کتابهای درسی ریاضی نیز مدتهاست که تلاش کردهاند با وصل کردن مفاهیم ریاضی به مسائل دنیای واقعی، به جنبه کاربردی ریاضیات اهمیت بیشتری بدهند. معمولا در هر فصل کتاب، بعد از آموزش مفهوم اصلی و حل تمرین، چند صفحهای نیز به سوالاتی اختصاص دارد که مسائلی را در حوزه مفهوم آموخته شده طرح میکنند و از دانشآموز میخواهند تلاش کند از آموختههایش برای حل مسائل روزمره استفاده کند از تلاش یک خیاط برای دوختن یک رومیزی برای میزی به ابعاد فلان و فلان تا کشاورزی که میخواهد زمینش را به کاشت محصولات مختلف با نسبت خاصی اختصاص دهد.
این مسائل در جای خود بسیار خوب هستند و به درک کاربرد مفاهیم در مسائل روزمره کمک میکنند اما مشکل کار اینجاست که این مسائل ممکن است تک به تک جالب و مفید باشند اما از آنجایی که مثالهایی مستقل و بیارتباط به هم هستند، دانشآموزان اغلب نمیتوانند ارتباط و پیوندی را بین همهی آموختههای خود برقرار کنند و اغلب توانایی آنها برای حل مسئله، منحصر به چند مثال و موقعیت تکراری و مشخص است که آن هم کمتر امکان استفاده از آموختههای پیشین مرتبط را دارد و تنها بر مفهوم تازه آموزش دادهشدهی فعلی متمرکز است.
از همین رو برخی از معلمهای خلاق و مبتکر، تلاش کردهاند با تکیه بر تجارب تدریس کسب شده در طول سالها سر و کار داشتن با دانشآموزان مختلف و همچنین دستاوردهای علم روانشناسی آموزشی، روشی نو برای آموختن ریاضی طراحی کنند. این معلمها، سعی میکنند با پیوند زدن مفاهیم ریاضی با دنیای کودکان و نوجوانان و هر آنچه برای آنها جذاب و هیجانانگیز است، ریاضی را به طور غیرمستقیم وارد زندگی و ذهن آنها کنند.
در یک تجربه، معلم ریاضی بعد از آموزش مفاهیم یک درس از دانشآموزان میخواهد که همه مسائل موجود در آن فصل کتاب را استخراج کرده و هر کدام را در یک برگه یا به اصطلاح فلشکارت بنویسند. سپس دانشآموزان را به چند گروه تقسیم کرده و از آنها میخواهد مسائل را دستهبندی موضوعی کنند و هر گروه تلاش کنند از بین مسائل نوشته شده روی فلشکارتها، چند مورد را به هم ارتباط داده ویک خط سیر داستانی برای آن بسازند.
در این مرحله با کمک معلم ادبیات، دانشآموزان تشویق و راهنمایی میشوند که یک داستان کوتاه علمی تخیلی و هیجانانگیز حول و حوش مسائلی که انتخاب کردهاند بسازند و شخصیتپردازی کنند و این مسائل را به یک یا چند شخصیت اصلی داستان ارتباط دهند به این ترتیب، مسائل ریاضی به مرور وارد متن داستان شده و شخصیت اصلی داستان لازم است برای رها شدن از مهلکهی اتفاقاتی که برایش در متن داستان میافتد یا برای رسیدن به یک هدف، مسئلههایی را حل کند که در واقع در اصل مسائل ریاضی و محاسباتی هستند.
درست است که این داستانها، اکثرا تخیلی هستند و چندان با دنیای واقعی پیرامون دانشآموزان مرتبط نیستند اما ماهیت داستانگونه و هیجانانگیز آنها، به سرعت میتواند دانشآموزان را به خود جذب کند و حل مسائل ریاضی را به یک ماجراجویی لذتبخش و آموزنده تبدیل نماید.