آموزش مستقیم، یعنی آموزش با هدفی خاص و محدود که در آن کودک باید مفهومی معین را یاد بگیرد و آن را با مفاهیم قبلی ذهن خود مربوط کند و از آن در مسائلی که برایش پیش می آید بهره بگیرد. مثلاً آموزگار حرف «ن» را به کودک می آموزد؛ او باید آن را یاد بگیرد و کلماتی را که در آنها حرف «ن» بکاررفته است بخواند و بنویسد ودر همه جا آن را باز شناسد، یا از راه مشاهده های گوناگون دریابد که گیاه از دانه می روید؛ بتواند دانه را باز بشناسد، آن را بکارد و اهمیت دانه را از نظر زندگی گیاهی دریابد.
در آموزش مستقیم از کودک می خواهند که از راه های مختلف دانسته های خود را بازگو کند؛ در واقع بدین گونه از او به طور مستقیم امتحان می کنند و با نمره دادن میزان دانسته های او را می سنجند. در آموزش مستقیم کودک مقید و محدود است. باید بنشیند، مشاهده کند، گوش بدهد، یاد بگیرد، تمرین کند و در چهارچوب معین فعالیت داشته باشد.
درآموزش غیر مستقیم هدف، وسعت پیدا می کند ومفاهیم، متعدد و گوناگون می شوند. هر کودکی، هر چقدر که بخواهد و بتواند، کشف می کند و یاد می گیرد. محدوده ای برای او تعیین نمی شود. کودک در فعالیت ها، بیشر آزادی دارد. آموزش برایش جنبه بازی و سرگرمی پیدا می کند. می تواند خود برنامه اش را تنظیم کند و پرسش های گوناگون در زمینه آنچه فهمیده و کشف کرده است مطرح کند. ارزشیابی از دانسته های او نیز غیر مستقیم انجام می شود. آنچه در گفت و گو، یا فعالیت های انفرادی و گروهی از او دیده می شود کافی است. امتحان و نمره ای در کار نیست. آموزش پیش از دبستان را در بیشتر کشورهای جهان، نوعی آموزش غیر مستقیم می دانند. حتی در بسیاری از کشورها کوشش دارند آموزش دبستانی را هم به طور کامل، یا دست کم قسمتی از آن، را غیر مستقیم کنند.
به طور کلی، آموزش غیر مستقیم با روحیه جستجو گر و کنجکاو و فعال کردن، سازگارتر است و کودک را به شوق و ذوق بیشتری برای اکتشاف یادگیری بر می انگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسب تر است، زیرا از نشستن بیش از اندازه او جلوگیری می کند و او را به حرکت و فعالیت وا می دارد. با یاد گرفتن به معنای واقعی نیز هماهنگی بیشتر دارد، چه تنها توانایی درک و علاقه مندی کودک سبب می شود که میزان یادگیری او گسترش یابد. لحظه ای را تصور کنید که گربه ای را برای مشاهده به کودکستان آورده اید؛ بی درنگ کودکان به دور گربه جمع می شوند. دست و پا و بدن او را لمس می کنند گربه چه می خورد؟ کجا می خوابد؟ چگونه از درخت بالا و پایین می رود؟ چرا می تواند از فاصله های زیاد به بالا بپرد؟ چرا همیشه با پا به زمین می افتد؟ چرا شب چشم هایش می درخشد؟ سبیل هایش برای چیست؟ از چه خوشش می آید؟ چرا وقتی که به پشتش دست می کشیم، خر خر می کند؟ چرا خودش را می لیسد؟ چرا زبانش زبر است؟ چگونه و در چه مواقعی بچه هایش را از جایشان بیرون می آورد؟ چگونه از خود و بچه هایش دفاع می کند؟ دشمنش کیست؟ چگونه بچه می زاید؟ بچه هایش چه شکلی هستند؟ چه می خورند؟ چطور موش شکار می کند؟ و ده ها سوال دیگر.
در آموزش غیر مستقیم، به همه این سوالات می توان جواب داد. برای این گونه آموزش می توان برنامه ی مشاهده و فعالیت تنظیم کرد و بچه ها را به تفکر و مشاهده دقیق تر واداشت. در آموزش مستقیم در کلاس اول تنها درباره پوشش بدن گربه مطلبی هست، در کلاس دوم درباره ی محل زندگی او، تولید مثل گربه و بالاخره در کلاس پنجم درباره این که به کدام دسته از حیوانات تعلق دارد. بدین ترتیب، به سادگی می توان دید که چگونه آموزش غیر مستقیم با روحیه جستجوگر و کنجکاو و فعال کودک سازگارتر است، او را به شوق و ذوق بیشتری برای اکتشاف و یادگیری بر می انگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسب تر است، زیرا از نشستن بیش از اندازه ی او جلوگیری می کند و او را به حرکت و فعالیت وا می دارد.
در آموزش غیر مستقیم مشاهده یک حیوان، فرصتی برای یادگیری وسیع تر، غنی تر و همه جانبه ایجاد می کند و از همان ابتدا ارتباط کودک را به طور کامل با محیط اطرافش برقرار می کند. همان گربه سبب می شود که کودک به حیوانات علاقه مند شود و به مشاهده و کشف چگونگی زندگی آنها بپردازد، و طرز رفتار با حیوانات را بیاموزد.
جز در موارد معین، آن هم مثلاً در یادگیری یک ترانه، یا تمرین بعضی از آداب معاشرت، یا بعضی از عادت های بهداشتی، نباید از فنون آموزشی مستقیم در کودکستان بهره جست. حتی اینها را نیز تا حد امکان باید به شکل آموزش غیر مستقیم ، یعنی به صورت بازی و فعالیت اجتماعی، به کودکان عرضه کرد تا با اشتیاق بدان روی بیاورند.
دفتر سرمشق، آموزش خواندن و نوشتن و حساب کردن، نمره و تکلیف شب، تشویق و تنبیه، جریمه، گرفتن دست بچه و کمک کردن به او برای نوشتن، یا پرسیدن آموخته ها به صورت سوال و جواب در کلاس های کودکستان از اشتباهات بزرگ است که نتیجه ای منفی دارد و کودک را از یادگیری واقعی باز می دارد و حتی کودکان فعال و جستجوگر را افسرده و خسته می کند. ممکن است عده ای از خانواده ها، که خود کمتر تجربه ای از آموزش غیر مستقیم دارند، روش آموزش مستقیم را بپسندند، اما مربی باید از آن به طور کامل بپرهیزد و تا جایی که امکان دارد امتیازهای آموزش غیر مستقیم را به خانواده ها یادآور شود.