«ترجمه ادبیات کودکان» عنوان اصلی این حوزه پژوهشی است، البته به نظر برخی صاحبنظران عنوان «ترجمه برای کودکان» مناسبتر است، زیرا نقش کودکان را بهمثابه خوانندگان ترجمه و نه صرفا ویژگی متن برجسته میکند. ترجمه ادبیات کودکان چند ویژگی دارد که از بین آنها این موارد بیشتر بررسی شده است:
1- اقتباس بافت فرهنگی،
2- دستکاری ایدئولوژیک،
3- دوخوانندگی (یعنی اینکه مخاطب متن مقصد هم کودکانند و هم بزرگسالان)،
4- ویژگیهای متن گفتاری و
5- رابطه بین متن و تصویر.
1- اقتباس بافت فرهنگی
کلینگبرگ (1986) از این اصطلاح برای اشاره به تغییراتی استفاده میکند که با هدف تطبیق متن با معیارهای خوانندگان اعمال میشود؛ تغییراتی در ارجاعات ادبی، کاربرد زبانهای بیگانه، پیشینه تاریخی، گیاهان و جانوران، اسامی خاص، اوزان و مقیاسها و دیگر پدیدههای فرهنگی. کلینگبرگ (1986: 11) استدلال میکند که ادبیات کودکان، معمولا، «با توجه خاص به منافع، نیازها، واکنشها، دانش، توانایی خواندن و... خوانندگان موردنظر تولید میشود.» از آنجا که زمینههای فرهنگی خوانندگان متون مبدا و مقصد متفاوت است، اگر مترجم متن کودک، متن را با معیارهای خوانندگان مقصد وفق ندهد، درک متن دشوار یا لذت خواندن آن کمتر میشود. از دیگرسو، کلینگبرگ تاکید میکند که یکی از اهداف تربیتی ادبیات ترجمهای کودکان این است که آگاهی و نگرش بینالمللی خوانندگان جوان خود را تقویت کند. اگر مترجمان همه عناصر فرهنگی را تغییر دهند، چنین هدفی برآورده نخواهد شد.
بیشتر پژوهشهای مرتبط با پدیدههای فرهنگی در ترجمه ادبیات کودکان و همچنین پژوهشهای جدید با چارچوبهای توصیفی و/یا کارکردی، اذعان دارند که اگر پدیدههای فرهنگی بدون اقتباس بافت فرهنگی بازتولید شوند درک متن برای کودک دشوار میشود. بنابراین مطالعات مرتبط با عناصر فرهنگی نیاز به اقتباس بافت فرهنگی را در ترجمه برای کودکان آشکار میکنند. اما، همانطور که قبلا کلینگبرگ (1986، 10) اشاره کرده، «پیشینه کشمکش بین توجه به متن اصلی و خوانندگانِ متن مقصد [...] به قدمت خود ترجمه است.» اقتباس و بومیسازی نیز به خودیخود منفی یا مثبت نیست؛ انتخاب راهبرد یا راهبردهای ترجمه بهکل عمل ترجمه وابسته است: مثلا اینکه خوانشپذیری مهمتر است یا حال و هوای تاریخی و/یا خارجی، به مورد ترجمه، بافت ترجمه و برداشت مترجم از کودکان وابسته است (ایتینن،2000:91).
2- دستکاری ایدئولوژیک (پالایش)
اقتباس در ترجمه ادبیات کودکان بهعلل ایدئولوژیک نیز صورت میگیرد. دستکاری ایدئولوژیک، که کلینگبرگ (1986، 12) آن را «پالایش» مینامد، تغییر متن برای انطباق آن با ارزشهای بزرگسالان (والدین، معلمان و...) است. دستکاریهای ایدئولوژیک نیز نوعی سانسور است. ممکن است پایانهای ناخوشایند به پایانهای خوش تبدیل شود. در ترجمه کتابهای تصویری چاپ اسکاندیناوی در آمریکا، تصاویر دختربچههایی که پوشش نامناسب دارند تغییر میکند. یکی از نمونههای کلامی در رمان دنیای سوفی، نوشته یوستین گردر اتفاق میافتد: شخصیت اصلی رمان دختربچهای است به نام سوفی که میخواهد فیلسوف میانسالی به نام آلبرتو ناکس را ساعت چهارصبح در کلیسا ببیند. از آنجا که زمان ملاقات غیرطبیعی است، سوفی ناچار میشود به خانوادهاش دروغ بگوید. با رفتن سوفی به کلیسا مشخص میشود که زمان ملاقات آگاهانه انتخاب شده تا مجازا آغاز قرونوسطا را نشان دهد و حضور طولانی آنها در کلیسا نیز بیانکننده گستردگی قرون وسطا است (هر ساعت حضور معادل یک قرن است). اما در ترجمه آمریکایی، زمان ملاقات به هشتصبح تغییر کرده است؛ در این دستکاری متنی، نهتنها جنبه آموزنده و اخلاقی اثر از بین میرود، بلکه متن نیز غیرمنطقی میشود (جانسن، 2000). در برخی بافتهای سیاسی، متون ترجمهشده با نظارت دولت دستکاری ایدئولوژیک میشوند. این نوع دستکاری، مثلا در آلمانشرقی رخ داد (تامسن-ولگموت، 2006).
کلمات رکیک و زبان محاورهای جزو عناصر سبکیای هستند که اغلب بهعلل مشابه دستکاری میشوند. متن ممکن است برای آسانفهمترشدن ساده شود یا سبک آن برای غنیکردن دایره واژگان خوانندگان خردسال فخیم شود. موضوعات مرتبط با برنامهریزی زبانی، که خود نوعی دستکاری ایدئولوژیک است، نیز در سبک تاثیر دارد. از آنجا که در اسپانیا، گالیسیایی و کاتالونیایی همچنان فرآیند هنجارسازی را طی میکنند، برخی از گونههای زبانی یا هنوز شکل نگرفتهاند یا عمیقا تحتتاثیر زبان کاستیلیاند. بنابراین ناشران ترجیح میدهند بهجای ترکیب رمزگانهای زبانی گوناگون، سبک نوشته را یکدست کنند. یکدستکردن سبک بهعلل دیگر نیز رخ میدهد. مثلا سبک عوامانه و گاه بیادبانه هاگرید در مجموعه داستانهای هری پاتر در ترجمه به کاستیلی از بین میرود زیرا برای خوانندگان بدآموزی دارد (لورنزو، 2008: 344).
تغییرات سبکی در صناعات ادبی نیز تاثیر دارند. یکی از این نمونهها، داستان سرباز کوچولوی سربی هانسکریستین آندرسن است؛ داستان روایی بسیار مبهمی که چندین برداشت متناقض میتوان از آن کرد. این نوع ابهامها در ادبیات بزرگسالان رایج است اما به نظر برخی کارشناسان تعلیم و تربیت مناسب کودکان نیست. بنابراین عجیب نیست که بسیاری از ترجمههای این داستان، بهویژه ترجمههای خاص کودکان، از متون خود آندرسون ابهام کمتری دارند (الوستد، 2008الف).
3- دوخوانندگی
خوانندگان ادبیات کودکان فقط کودکان نیستند. ویراستاران، مترجمان، معلمان، کتابداران و والدین نیز ادبیات کودکان را میخوانند و اغلب این افراد کتابها را تالیف یا تهیه میکنند و در اختیار خوانندگان جوان میگذارند. به این علت است که نهتنها به ارزشها و سلیقه کودکان بلکه به ارزشها و سلیقه بزرگسالان نیز در ترجمه کتابهای کودکان توجه میشود. جنبه دومخاطبی ادبیات کودکان صرفا درباره خوانندگان واقعی مصداق ندارد، بلکه بازنمود متنی نیز دارد. مثلا در قصههای پریان قرن 17 (از انواع ادبی که از آن زمان بهبعد مخصوص کودکان نوشته میشود) دو نوع خواننده حضور ضمنی دارند. مثلا، روایت چارلز پرو از «شنلقرمزی» ساختاری مبهم با دو گروه خواننده دارد: کودکان، که مخاطب رسمیاند و بزرگسالان، که به علت لحن کنایهآمیز و هجوآمیز داستان، مخاطب غیررسمیاند (شویت، 1986: 16-8).
آلیس در سرزمین عجایب، وینی دپو و پینوکیو جزو متون دیگریاند که صاحبنظران آنها را بهواسطه جنبههای پیچیده دومخاطبی بررسی کردهاند. به نظر متخصصان، جنبه دومخاطبی این نوع متون یکی از ویژگیهایی است که بازتولید آن در ترجمه دشوار است. بنابراین برخی متخصصان معتقدند که مترجم باید خواننده متن مقصد را دقیقا مشخص کند. برعکس نمونههای بالا، بزرگسالان همیشه مخاطب صریح ادبیات کودک نیستند. با وجود این، فقط به این دلیل که واسطههای اصلی ادبیات کودکان بزرگسالانند میتوان نتیجه گرفت که دوخوانندگی همواره در ادبیات کودکان نقش دارد. با وجود اینکه دوخوانندگی کودک- بزرگسال احتمالا تنها ویژگی منحصربهفرد ادبیات کودکان است، باید توجه کرد که این رابطه شباهت زیادی با موارد دیگر دوخوانندگی دارد. مثلا خوانندگان یکزبانه و خوانندگان دوزبانه اسپانیایی- انگلیسی درک یکسانی از متون دوزبانه و چندزبانهای که برای بزرگسالان نوشته شدهاند (مثل کتابهای جونت دیاز) ندارند.
4- ویژگیهای متن گفتاری
ادبیات کودکان را اغلب با این هدف مینویسند که برای کودکان خوانده شود. بنابراین، موسیقی، وزن، قافیه، واژههای بیمعنی و بازی با کلمات ویژگیهای مشترک داستانهای کودکان است. این ویژگیها گاه مترجمان را ناچار میکند بین موسیقی و محتوا یکی را انتخاب کنند. مترجمان بین الگوهای آشنا و بیگانه قافیه و ترانه کودکان در زبان مقصد نیز باید دست به انتخاب بزنند.
5- متن و تصویر
حضور همزمان رمزگان کلامی و تصویری در ادبیات کودکان، بهویژه در کتابهای خردسالان، متداول است. رمزگان کلامی و تصویری روابط چندگانهای با هم دارند. این دو ممکن است، بهمثابه ابزارهای موازی که داستان یکسانی را روایت میکنند، یکدیگر را تقویت کنند یا اینکه تضاد داشته باشند، یعنی تصاویر داستان دیگر یا همان داستان را از زاویهای دیگر روایت کنند.
ترجمه ممکن است شیوههای ارتباط رمزگان کلامی و تصویری را تغییر دهد. اُسولیوان (2006) چند نمونه ذکر میکند که چگونه تفسیرپذیری متون و تصاویر باز در ترجمه بهمراتب کمتر میشود، زیرا مترجمان اطلاعاتی را از تصاویر به رمزگان کلامی میبرند و بنابراین شکافهای متون را پر میکنند. بنابراین تصاویر بهجای روابط متقابل و پیچیده با متن ممکن است بهگونهای انتقال یابند که کارکرد صرفا توضیحی داشته باشند.
وجه اشتراک ترجمهها و تصاویر این است که گاه آنچه را در متن مبدا تفسیرپذیر یا مبهم است روشن میکنند. این کار ممکن است برای مترجمان دشوار باشد و اگر مترجم نداند که متن با چه تصاویری منتشر خواهد شد یا ترجمه با تصاویر ترجمه دیگری منتشر شود ناهماهنگی ایجاد میکند. یکی از مثالهای جالب در اینباره ترجمه سوئدی آلیس در سرزمین عجایب است که در آن Father William به Pappa Kantarell (Father Chanterelle) تغییر نام میدهد. در نتیجه، در تصاویری که خاص این ترجمه طراحی شده است، تُو جانسونِ طراح، تصویر قارچ را جایگزین تصویر این شخصیت میکند (Kantarell در سوئدی نوعی قارچ است). وقتی که این تصاویر جدید نیز همراه با ترجمه موجود اثر به فنلاندی دوباره منتشر شدند دیگر با رمزگان کلامی همخوانی نداشتند (ایتینن، 2000: 147-142).
احتمالا یکی از علل اینکه متون ترجمهای کودکان گاه همراه با تصاویر جدید منتشر میشوند بهروزکردن بیشتر متن است. این کار ممکن است نوعی بومیسازی فرهنگی متن نیز باشد تا متن مشابه متون غیرترجمهای شود. این کار بهویژه زمانی انجام میشود که طراحان باسابقه فرهنگ مقصد تصاویر جدید را میکشند. تغییر تصاویر ممکن است روشی برای تغییر محتوای کتاب نیز باشد. پایانهای ناخوشایند به پایانهایی بهمراتب خوشایندتر تبدیل میشود. مثلا سوختن سرباز کوچولوی سربی در شومینه در تصاویری با رنگهای شاد و روشن نشان داده میشود، در حالی که قلبی صورتی دور سرباز کوچولو را گرفته و رقاص کوچولو هم با سرباز کوچولو میسوزد (الوستد، 2008ب).
اگرچه در ادبیات کودکان متن و تصاویر رابطه خاصی دارند، رمزگان کلامی و تصویری در بسیاری از متون (ترجمهای) دیگر مثل بروشورهای جهانگردان، کتابچههای راهنما، تبلیغات و گاه ادبیات داستانی بزرگسالان نیز حضور همزمان دارند.
6- سخن پایانی
ارزشها و اندیشههای مطرح در کتابهای کودکان ارتباط عمیقی با مسایل فرهنگی دارند، مشخصا به این علت که کودکان مخاطبان این ارزشها و اندیشههایند (چه خودشان کتابها را بخوانند و چه بزرگسالان برایشان بخوانند) و چنین ارزشها و اندیشههایی اغلب به نسلهای بعد منتقل میشوند. دستکاری فرهنگی و مداخلات عینی در عناصر نژادی یا جنسیتی، کلمات رکیک و دیگر تابوها را باید با توجه به این مسایل تحلیل کرد. اگر در جامعهای استفاده از حرفهای بد مناسب کودکان نباشد، نمیتوان به آنها حالت تقدس داد و در متنهای کودکان تغییرشان نداد. ادبیات کودکان نیز هدفش تقویت ارزشهای مثبت است. این موضوع در تاریخچه سانسور در آلمانشرقی مشهود است، اما در جوامع کمتراستبدادی نیز مصداق دارد. بهنظر میرسد کودکان تقریبا همیشه از چیزهایی که میخوانند تاثیر میپذیرند. ویژگیهایی که در بالا ذکر شد ویژگیهایی است که یقینا انگیزه بیشتر پژوهشها درباره ترجمه ادبیات کودکان بوده است. تقریبا هیچیک از این ویژگیها مختص ادبیات کودکان نیست، اما آنچه ترجمه ادبیات کودکان را جالبتوجه میکند این است که این ویژگیها اغلب همزمان فعالند و معمولا در محصول نهایی (متن ترجمهشده) تاثیر بسیار بیشتری در مقایسه با، مثلا، ترجمه ادبی برای بزرگسالان دارند. بهعلاوه، با مقایسه متون ترجمهشده با متون مبداشان میتوانیم دقیقتر نشان دهیم که چگونه کتابهای کودکان دستکاری میشوند تا منطبق با دیدگاههای بزرگسالان شوند. به علت ماهیت نامتوازن ارتباط در ادبیات کودکان، صدای مترجم در کتابهای ترجمهشده برای کودکان بیش از پیش آشکار (یا رسا) میشود. بنابراین، پژوهشهای مرتبط با ترجمه ادبیات کودکان ویژگیهای کلی و محدودیتهای ترجمه و محدودیتهای ادبیات کودکان را تا حدی آشکار میکنند؛ ویژگیهایی که ممکن است بیان آنها در انواع دیگر ترجمه و ادبیات غیرترجمهای کودکان دشوارتر باشد.