وقتی سانسور را در اینترنت جستوجو میکنیم، اولین جملههایی که به آن برمیخوریم اینها هستند: سانسور عمل کنترل سخن و انواع دیگر بیان و ابراز وجود انسانهاست. در بسیاری موارد این عمل توسط سازمانهای دولتی انجام میشود. انگیزه واضح برای انجام سانسور ایجاد ثبات در جامعه یا بهبود وضعیت آن به گونهای است که سیطرهی دولت را بر امور محقق کند.
سانسور طبقهبندیهای مختلفی دارد. امروزه بیشتر ما دستکم یک بار طعم آن را در زندگی روزمرهی خودمان دیدهایم. گاهی سانسور دستی از جای دیگر نیست. گاه به دلیل شرایط محیطی و آشنایی با زمانهای که در آن هستیم، خود دست به سانسور میزنیم و افکار و عقایدمان را در هنگام بروز سانسور میکنیم.
ادبیات کودک و نوجوان هم از این قاعده مستثنا نیست و بسیاری از آثار این حوزه تیغ سانسور را به جان خریدهاند. از همین رو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با ارائهی بیانیهای در زمینهی سانسور و همچنین اختصاص بخشی از جشن سالگرد به این موضوع، بر ضرورت آسیبشناسی سانسور تأکید دارد. در این چارچوب سراغ برخی از اعضای انجمن رفتیم تا دیدگاهشان را دربارهی سانسور جویا شویم.
جعفر ابراهیمی، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان سانسور را به دو دسته تقسیم میکند و میگوید: سانسور دو نوع است؛ یکی سانسور واقعی است که از طرف نهادهایی که در این زمینه فعالند، صورت میگیرد. نوع دیگر سانسور ناپیداست که توسط خود نویسنده انجام میشود، با توجه به شرایطی که پیش روی خودش میبیند. من سانسور ناپیدا را آفتی برای ادبیات میدانم.
او ادامه میدهد: این شیوهی سانسور که هر فرد در ذهن خودش با آن روبهرو میشود، بیشتر در ادبیات کودک و نوجوان نمود پیدا میکند و در اکثر موارد هم به سیستم فرهنگی که ما در آن بزرگ شدهایم، بازمیگردد.
از ابراهیمی میپرسم، چه چیزی سبب خودسانسوری میشود؟ و او میگوید: وقتی کسانی که با سیستم فرهنگی آشنایی ندارند، پایشان را در کفش دستاندرکاران میکنند، رفتارهایی از خودشان بروز میدهند که نویسنده برای اینکه در روند چاپ و انتشار کتابش با مشکلی روبهرو نشود، دست به خودسانسوری میزند.
ابراهیمی ادامه میدهد: برخی موضوعها در شعرها و داستانهای کودک و نوجوان ما هرگز جایی نداشتهاند و خودمان هم نمیدانیم چهطور این اتفاق رخ داده است. محدودیتهایی بهتدریج در جامعه شکل گرفته که ما هم در آن نقش داشتهایم. فکر میکنم برای رهایی از مشکلات اینچنینی، دولت باید به یاری نویسندگان و انجمنهای فعال بیاید تا خودسانسوری از بین برود.
ابراهیمی با ابراز خرسندی از اینکه برخی مراکز، مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان بهتنهایی برای کتابهایشان تصمیم میگیرند، ادامه میدهد: زمزمههایی وجود دارد که ناشران دیرینهای که فعالیت خوبی داشتهاند بتوانند مانند کانون خودشان مجوز داشته باشند. این اتفاق خوبی است، اما میترسم این ناشران برای اینکه به مشکلی برنخورند، خودسانسوری سختتری را در پیش بگیرند.
او حل مشکلات را در انقلاب فرهنگی واقعی میداند و میافزاید: دولت و کسانی که در این زمینه فعالند باید دست به دست هم دهند تا تغییری اساسی و بنیادی ایجاد شود، تا هم کتابها بر اساس روشی درست و مشخص منتشر شوند، هم میان زمان نوشتن تا انتشار یک کتاب وقفهی طولانی نیفتد و نویسنده انگیزهی نوشتن را از دست ندهد.
نرگس آبیار از دیگر نویسندگان کودک و نوجوان است. از او دربارهی شیوهی سانسور در ایران میپرسم. میگوید: ممیزی کتاب کودک و نوجوان در تمام دنیا وجود دارد و مختص کشور ما نیست، اما موضوعی که در ایران دیده میشود، به حساسیتهای بیدلیل برمیگردد. با اینکه در ایران آییننامهای برای موارد سانسوری وجود دارد، اما هر بار برای هر موضوع تبصرهی جدید ایجاد میشود و حساستهای بیدلیلی شکل میگیرد.
این نویسنده ممیزی را راهکاری برای ایجاد خلاقیت هم معرفی میکند و معتقد است: وقتی دربارهی موضوعها حساسیتهای بیمورد شکل میگیرد، نویسنده میانبرهای جدیدی برای ارائهی منظورش پیدا میکند و این همان خلاقیت است. همانطور که گاهی در سینما میبینیم. در بعضی موارد خط قرمزهایی وجود دارد، ولی نویسنده یا کارگردان با استفاده از راههای جالبی منظور را میرسانند.
شیدا رنجبر، مترجم ادبیات کودک و نوجوان از سانسورهای بیرویه بسیار ناراحت است و میگوید: من هم در این جامعه رندگی میکنم و مسلمان هستم. در ضمن مادر هم هستم. پس حواسم به کتابی که مینویسم، هست! سانسوری که در ادبیات امروز ما وجود دارد، بدون برنامه و چهارچوب مشخصی است و بر اساس سلیقهی آدمها انجام میشود.
او از تجربهی سانسور در کتابهای خودش صحبت میکند و میگوید: یک بار از جملهای در کتابم ایراد گرفتند و خواستند حذف شود. همان زمان در کتاب چاپشدهای دقیقاً به جملهی خودم با همان کلمات برخوردم. وقتی به مسئولین گفتم، با گفتن اینکه کتاب چاپ قدیم است، میخواستند مشکل را حل کنند، اما نکتهی جالب این بود که کتاب چاپ ماه قبل بود!
عباس جهانگیریان نویسنده و نمایشنامهنویس نیز معتقد است: چه کسی شایسته است تا خوب و بد ادبیات یک سرزمین را تمیز دهد و ممیزی کند؟ این ممیز کیست و چه جایگاهی در ادبیات کشور خود دارد؟ چه کسی میخواهد بر کار نویسنده نظارت کند؟
اینکه نویسندگان، معماران اندیشه، زبان، فرهنگ، زیبایی و روان جمعی یک جامعهاند، باوری پذیرفته شده و جهانی است و کسی که قرار است زیبایی خلق کند و در هرچه انسانیتر کردن روابط بکوشد، لابد به جدی از پختگی رسیده است که میتوان به کارش اعتماد کرد و نظارتی بر او نداشت.
به هر حال ادبیات محصول شرایط و دورههای تاریخی است و از طریق آن میتوان به دولتها نمره داد که چه بسترهایی برای آزادی قلم و خلاقیت و رشد ادبیات دورهی خود فراهم کردهاند.
شهرام اقبالزاده، از منتقدان و مترجمان ادبیات کودک و نوجوان، سیاستهای فرهنگی شکل گرفته بعد از انقلاب را ناکام توصیف میکند و میگوید: بعد از انقلاب، با جمعیتی حتی کمتر از نصف امروز، تیراژ کتاب بهطور متوسط چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار نسخه بود، اما امروز تیراژ کتابها مخصوصاً در نشر بخش خصوصی که بخش اعظمی از صنعت چاپ کشور را شامل میشوند، حتی به ۵۰۰ نسخه هم کاهش پیدا کرده است.
او ادامه میدهد: بر اساس نظرسنجیهایی که در زمینهی استقبال کم مردم از کتاب صورت گرفته، بسیاری از کتابخوانها اطمینانشان را به کتابهایی که منتشر میشوند، از دست دادهاند و این به دلیل سانسورهای متعددی است که بر کتابها اعمال میشود.
این مترجم در ادامه میافزاید: برخی از نویسندگان مانند آرمان آرین با وجود جایزه گرفتن از وزارت ارشاد و نوشتن کتابی که با نظریههای علمی به اثبات وجود خدا میپردازد، باز هم نمیتواند کتابش را چاپ کند و بهرغم پیگیریهای زیاد هنوز هم تکلیف رمان علمی تخیلی «تارک رشنا» مشخص نیست.
اقبالزاده ممیزی را تمیز دادن خوب و بد میداند و میگوید: اتفاقی که امروز میافتد، سانسور کردن به معنی دخالت در کل اثر است. حق مالکیت معنوی و مادی اثر متعلق به نویسنده است، مثل ساختمانی که وقتی ساخته میشود، مالکیتش مخصوص یک نفر است و کسی دستی در ساخت و سازش نمیبرد. پس وقتی در متن یک نویسنده دست برده میشود، مانند این است که با بولدوزر ساختمانی را خراب کنیم.
این منتقد ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به جلوگیری از انتشار کتابی مانند «کلنل» در ایران اظهار میکند: «کلنل» محمود دولتآبادی در جهان افتخار آفریده و عدم انتشارش در ایران باعث سرافکندگی است.
اقبالزاده همچنین معتقد است که نباید سانسور پیش از انتشار کتاب وجود داشته باشد و ادامه میدهد: نویسندههای ما خودشان مرزهای اخلاقی را میشناسند و رعایت میکنند. گاهی باید زشتیها و کاستیهای اخلاقی و رفتاری نشان داده شود و حتی ریشهیابی شود تا خواننده با آنها نیز آشنا شود.
سانسور این روزهای ایران نهتنها در کتاب و ادبیات کودک و نوجوان، که در سینما و تئاتر و موسیقی و... بسیار دیده میشود، سانسوری که به گفتهی برخی برای بعضی رنگینتر است.
حالا که به روزهای پایانی سال ۹۲ نزدیک میشویم و ۷ ماه از استقرار دولت جدیدی که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده، میگذرد، باید دید که قوانین و مرزهایی که در چندین سال گذشته بر اساس سلیقههای افراد ایجاد شده، تغییر میکند یا نه.