پژوهشگران دانشکده روان شناسی رویال هالووی1 لندن، تحقیقاتی را در زمینه تاثیر خواب بر یادگیری انجام داده اند. در این پژوهش، آزمایشگران چند کلمه و قاعده زبان ناآشنایی را به آزمودنی ها آموزش می دادند. این کلمات از قواعد زبانی و تلفظی مشابهی پیروی می کردند. محققان متوجه شدند آزمودنی ها گرچه قاعده کلی حاکم بر کلمات جدید را آموخته بودند اما قادر نبودند دانش کسب شده خود را در موقعیت جدید و برای درک کلمات جدید به کار ببرند. این افراد برای کسب توانایی کاربرد قواعد زبانی آموخته شده نیاز داشتند دست کم مدتی را به خواب بروند.
کتی راسل2، استاد روان شناسی شناختی دانشگاه رویال هالووی در این باره می گوید: مدت هاست که اکثر معلم ها می دانند خواب و استراحت کافی بر یادگیری موثر است. اما پژوهش های ما در این دانشگاه شواهد آزمایشگاهی فراهم می آورد که نشان می دهد وقتی داش آموزان در حال یاد گرفتن یک زبان خارجی هستند، قواعد زبانی جدید را نمی توانند به سرعت در موقعیت های جدید به کار ببرند. دانش آموزان برای یادآوری قاعده و استفاده از آن در موقعیت های جدید به یک هفته فرصت پس از آموزش اولیه نیاز دارند.
نکته جالبی که در این پژوهش مشخص شده این است که فرایند یادگیری و انتقال آموخته ها به حافظه بلند مدت، در خارج از کلاس درس صورت می گیرد و حتی با کمال تعجب زمانی که اصلا انتظار آن نمی رود یعنی هنگام خواب. می توان این طور توضیح داد که مغز انسان برای تحلیل و درونی کردن اطلاعات و دانشی که کسب کرده، نیاز به فرصت دارد و این فرصت قطعا بیش از زمانی است که فرد در کلاس درس مشغول یادگیری قواعد جدید است و فرد نیاز دارد برای درونی کردن و انتقال دانش کسب شده به حافظه بلند مدت خود در زمانی که مغز بدون درگیر شدن در سایر فعالیت های مداخله گر، ظاهرا مشغول استراحت است، اطلاعات کسب شده را بازیابی و بازنشانی کند.
نتایج این پژوهش دستاوردهایی را نیز برای برنامه های درسی زبان آموزی می تواند دربرداشته باشد از جمله این موارد آنکه، ذهن برای یادگیری عمیق قواعد جدید نیاز به فرصت و زمان کافی دارد بنابراین برای آموزش چند قاعده کلی، نباید با عجله عمل کرد و در یک روز چندین قاعده کلی را با هم آموزش داد بلکه باید فرصتی را برای درونی کردن قاعده کلی اول در نظر گرفت و سپس به آموزش قواعد دیگر پرداخت.
نکته دوم هم اینکه وقتی ذهن درگیری یادگیری یک قاعده کلی است نیاز به مثال هایی دارد که این قاعده کلی را تصدیق می کنند بنابراین برای آموزش یک قاعده کلی باید از مثال ها و مصادیق مویِّد و اثبات کننده استفاده کرد. اما روشن است که به خصوص در زبان ها، همیشه موارد استثنایی وجود دارد که می توانند قواعد را نقض کرده و استثنایی بر یک قاعده تلقی شوند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که موارد استثنا نباید در همان جلسه آموزش قاعده کلی عرضه شوند. اگر موارد استثنا بر قاعده در همان جلسه مطرح شوند سبب تداخل در یادگیری قاعده کلی شده و مغز امکان یادگیری عمیق قاعده کلی را از دست می دهد و با سردرگمی مواجه می شود چه بسا که یادگیری قاعده کلی تا مدت ها به تاخیر بیفتد یا برای همیشه با تداخل رو به رو شود. برای مثال برای آموزش تلفظ صدای "چ" CH اگر مثال هایی چون chruch، chest و Chess را مطرح کرده اید نباید بلافاصله بگوئید که Ch در کلماتی همچون Chef صدای "ش" و در Chemistry صدای "ک" می دهد بلکه برای آموزش استثناها باید اول قاعده کلی توسط دانش آموزان درک و تمرین شده باشد و مغز این افراد دست کم یک نوبت استراحت کرده باشد (خوابیده باشد) و بعد موارد نقض یا استثناها مطرح شوند.