اشاره
«ملانی وود» (Melanie Wood) - با اینكه سال اولی بود كه در دانشگاه «پرینستون» (Princeton) در رشتهی ریاضیات مشغول بهتحصیل بود - موفق به دریافت جایزههای بیشماری شد. در دبیرستان، مقام اول را در المپیاد ریاضی امریكا بهدست آورد. او اولین زنی بود كه نمایندهی امریكا در «المپیاد جهانی ریاضی» (International Mathematical Organization) شركت كرد و در اولین سال و سالهای بالاتر مدال برنز را كسب كرد.
در سال 2002، «ملانی وود» (Melanie Wood) جایزهی «آلیس تی. شافر» (Alice T. Shafer) را برای «فرد برتر ریاضی» از «انجمن ریاضیات زنان» (Association for Women in Mathematics) گرفت. در سال 2003 اولین و دومین زن امریكایی بود كه در مسابقهی «پوتنام» (Putnam) - یك مسابقهی معتبر ریاضیات برای دانشجویان دانشگاه- برنده شد.
در سال 2004 اولین زنی بود كه جایزهی «مورگان» (Morgan) را - كه توسط سه سازمان ریاضیات حمایت میشود - برای تحقیق در دورهی لیسانس بهخود اختصاص داد. كمیتهی جایزه كار او را «عمیق و ابتكاری» نامگذاری كردند.
مصاحبهای كه ملاحظه میفرمایید توسط «جوزف ا. گالین» (Joseph A. Gallian) از دانشگاه «مینهسوتای دالاس» با وی ترتیب داده شده است.
چه موقع برای اولین بار فهمیدید كه استعداد ویژهای در ریاضیات دارید؟
وقتی پایهی هفتم بودم، معلمام مرا به تیم ریاضی مدرسه دعوت كرد و من بدون هیچ آمادگی یا ایدهای راجع به علاقهمندی به ریاضیات در مسابقه شركت كردم. واقعاً شوكه شدم وقتی در شهر و ایالت اول شده و سپس در كشور مقام چهلم را كسب كردم. «باب فیشر» (Bob Fischer) مربی تیم ریاضی ایالت «ایندیانا» برای من مسائلی را ارسال كرد تا بدینوسیله مرا برای مسابقهی سال آینده آماده كند كه من در آن مسابقه رتبهی دهم را بهدست آوردم.
لطفاً برای ما از شركت در مسابقههای ریاضی در دبیرستان بگویید.
در پایهی نهم كه بودم آنقدر در ریاضیات ماهر شده بودم كه یكی از سی و دوم دانشآموز ریاضی كشور شدم كه از من برای حضور در دورهی تابستانی برای آمادگی «المپیاد ریاضیات جهانی» (IMO) (International Mathematical Organization) دعوت كردند؛ برنامهای كه به «برنامهی المپیاد ریاضی» (MOP) (Mathematical Olympiad Program) معروف است.
لطفاً توضیح دهید در «برنامهی المپیاد ریاضی» (MOP) (Mathematical Olympiad Program) چه كار میكنید.
در «برنامهی المپیاد ریاضی» دانشآموزان هر روزه ساعتها در تمام انواع ریاضیات بهصورت پیشرفتهتر از برنامهی آموزشی دبیرستان در كلاسها آموزش میبینند مثل: «نظریهی اعداد» (Number Theory)، «هندسه» (Geometry)، «تركیبیات» (Combinatorics) و ... آنها همچنین یك روز در میان سهساعت و نیم امتحان میدهند و وقتهای آزاد آنها به «مباحثه» و «تمرین در منزل» سپری میشود. تمام این آموزشهای شدید برای آماده كردن شش دانشآموز برای «المپیاد جهانی ریاضی» (IMO) (International Mathematical Organization) و آماده كردن دانشآموزان جوانتر برای شركت در «المپیاد جهانی ریاضی» (IMO) در سالهای آینده است.
وقتی شما آنجا بودید چند تا دختر در «برنامهی المپیاد ریاضی» حضور داشتند؟
در سال اول تنها دو دختر در آنجا بود و در سال دوم من تنها دختر در اردو بودم.
آیا این مسأله كه شما تنها دختر در آنجا بودید شما را آزار میداد؟
وقتی تعداد كمی دختر در برنامهای مثل این باشند شما با یك موضوع اجتماعی و احساسی سر و كار دارید. این بدان معنی است كه سر و كار داشتن با این مسائل اضافی باعث لمس كردن فشار شدید آموزش و مسابقه میشود. این یك موقعیت دخواه برای آموزش ریاضیات نیست.
علاوه بر پرورش توانایی ریاضی خود، ملاقات با تعداد زیادی مردم بااستعداد و نمایندهی امریكا در «المپیاد ریاضیات جهانی» بودن، «برنامهی المپیاد ریاضی» چه منفعت دیگری برای شما داشته است؟
اولین مسألهی خیلی مهم آن بود كه برای اولین بار با یك «الگوی ریاضیات» مواجه شدم كه بهخصوص بهعنوان یك دختر باید سعی میكردم وضعیت خودم را به وی نزدیك كنم. این شخص یكی از مربیان بهنام «زژلاین استانكوف» (Zvezdeline Stankova) بود كه برندهی دو مدال نقره در مسابقههای «المپیاد جهانی ریاضی» و عضو بلغاری تیم و دارندهی PhD در ریاضیات از دانشگاه «هاروارد» بود. شور و ذوق وی برای ریاضیات، كنفرانسهای شفاف و بانشاط، اشتیاق وی برای كمك به دانشآموزان جوان و رشد استعداد آنها تأثیرهای زیادی در من داشت.
شاید تصادفی نبوده كه شما دارای این ویژگی هستید!
داشتن این الگو تا اندازهی زیادی در زندگی من تأثیرگذار بوده است. قبلاً هیچ ریاضیدانی را ندیده و تصوری از آن نداشتم «در حالیكه در عرض دهسال میخواستم شبیه این افراد بشوم» و این سخت است كه تصور كنم یك ریاضیدان شدهام. اما با وجود الگویی نظیر «زژلاین استانكوف» (Zvezdeline Stankova)، فكر میكنم كه میخواهم طی دهسال شبیه او شوم! من بیشتر مسیرها را طی كردم؛ هر دوی ما در «برنامهی المپیاد ریاضی» (MOP) آموزش دیده بودیم و هر دوی ما در «مركز تحقیقات كاربردی دالاس» (Duluth Reu) (Duluth Research Experiences for Undergraduates) بهعنوان دانشجو و بعداً بهعنوان مهمان شركت كردیم.
شما طی مقالهای در مجلهی «اكتشاف» (Discover) (ماه ژوئن سال 2000) با عنوان «دختری كه عاشق ریاضیات است»، معرفی شدید. چند عكس غیرمعمول از شما گذاشتند. بهنظر شما از اینكار چه هدفی داشتند؟
این مجله شامل مطالبی در حد یكصفحهی كامل و حاوی عكسهایی از من بود؛ این عكسها من را در مقابل تختهسیاه بهگونهای نشان میداد كه در حال بیان داستانی برای حل مسألهی ریاضی بودم. جریان از این قرار بود كه ما به جنگل «دوك» (Duke) برای تحقیق الگوی ویژهی ریاضی رفته بودیم. یكی از آن نقاط در عكس نشان داده شده بود.
این عقیدهی من است كه دانشگاه «دوك»، بخش ریاضیات آن ستارههای ریاضی را جذب میكند مثل مربی بسكتبال «دوك» كه ستارههای بسكتبال را جذب میكند. شما چرا دانشگاه «دوك» را برای دورهی لیسانس انتخاب كردید؟
در سال 1999، از دانشگاههای «هاروارد» (Harvard)، «استنفورد» (Stanford) و «دوك» (Duke) پیشنهادهای زیادی را دریافت كردم و بارها «هاروارد» و «دوك» را دیدم و سعی میكردم تصمیم بگیرم كه كدام دانشگاه برای من بهتر است. در پایان دانشگاه «دوك» را انتخاب كردم چون بخش ریاضی آن تمركز بیشتری برای دورهی آموزشی لیسانس و تحقیق در دورهی لیسانس دارد و همچنین بهخاطر اینكه جو دوستانه و طرز برخورد مشاركتی این دانشگاه را دوست داشتم. انتخاب من خیلی شانسی بود. در «دوك» توانستم كه دورههای آموزش ریاضی را طی كنم و همچنین تحقیقهای ابتكاری انجام دادم.
اولین تجربهی تحقیقاتی شما از «مركز تحقیقات كاربردی دالاس» (Duluth Reu) (Duluth Research Experiences for Undergraduates) بود. اگر ممكن است به خوانندهها یك توضیح واضح بدهید كه شما چه كار كردید؟
من قادر نبودم كه از اولین مشكلم در كار الهام بگیرم اما خوششانس بودم كه دومین مشكل برای من پیش آمد و در من نسبت به ریاضیات ایجاد علاقه كرد. تنها چند سال پیش از پژوهشهایم در «دالاس»، محققی بهنام «منژول زارگاوا» (Manjul Bhargava) «نظریهی تابع فاكتوریل معمولی» را در مبحث «تركیبات» و «نظریهی اعداد» مطرح كرد. برای پاسخگویی به سؤالهای نظریهی اعداد بهوسیلهی عملكرد فاكتوریلها، این تحقیق جوابهایی دیگر درون «حلقههای نوع دد» (Dedekind Rings) فراهم میآورد كه شامل چندین سؤال كلاسیك دربارهی «چند جملهایها» (Polynomials) مطرح شده بهوسیلهی «جورج پولیا» (George Polya) است كه بیش از هشتاد سال پیش مطرح شده بود. توانستم بین این «فاكتوریلهای معمولی» و «ساختمان هندسی حلقه» از مبحث P-Adic ارتباط برقرار كنم. بهوسیلهی این ارتباط اثبات كردم كه: «پایههای منظم مهمی برای چندجملهایهای صحیح در میدانهای عددی درجهی دو فرضی نمیتوانند وجود داشته باشند».
بنابراین این تحقیق شما را بهسمت ارائهی اولین مقالهی خود سوق داد؟!
بله در مجلهی «نظریهی اعداد» (Number Theory) منتشر شد.
چه تجربههای تحقیقاتی دیگری داشتید؟
«ریچارد هاین» (Richard Hain) پرفسور دانشگاه «دوك» - كه من هرگز در كلاسهای ایشان نبودم – یكروز بهنزد من آمد و گفت كه ایدهی خوبی دارد كه فكر میكند كه میتواند عنوان خوبی برای تحقیق یك دانشجوی دورهی لیسانس باشد؛ در یادگیری پیشزمینههای مسألهی مطرح شده در میان چندین مسألهی شگفتانگیز ریاضی قرار گرفتم که قسمتی از برنامهی «گرودنتیك» (Grothendieck) بود که برای مطالعه در «گروه مستقل گالویس» (Absolute Galois Group) پیشنهاد شده بود. این مسأله مرا در مسیر گنگی قرار داد؛ بهطوری كه واقعاً برانگیخته شدم ولی حتی تا حدودی موفق بودم.
همچنین به شما برای برنده شدن جایزهی «مورگان» بهعنوان پایاننامهی دورهی لیسانس کمک کرد؟!
بله، آن و تعدادی مقالهی نظری. خوششانس بودم که دو فرصت تحقیقاتی در حوزههایی پیش آمد که خیلی دوست داشتم.
شنیدم شمارهای به پیراهن ریاضیدانی شما توسط دانشگاه «دوک» اختصاص داده شده، در این مورد بگویید!!!
پیراهن اختصاص داده شده به من در لابی دانشگاه «دوک» آویزان شده است؛ این بدینمعنا است كه هیچموقع یک رقیب ریاضی نمیتواند شمارهی پیراهن من را داشته باشد. من فکر نمی کنم این مسأله دچار مشکل شود چون عدد من ساده بود: «2»! اما الان خیلی از اعداد دارد غیرمعقول میشود.
آیا خاطرهای از عدد پیراهنتان بهخاطر دارید؟
فکر میکنم که «2» سادهترین عددی است که هر ساختاری میتواند داشته باشد؛ حتی الان میتواند ما را بهسمت ریاضیات غنی شامل چیزهایی مثل: «كومولوژی» (Cohomology) «زد اسلش دو زد» z/2z جبری هدایت كند که برپایهی دو عنصر بنا شده است.
در میان جایزههایی که گرفتید به کدامیک بیشتر افتخار میکنید؟
«گروه مطالعهی تئاتر» (Theater Studies Department) در دانشگاه «دوك» من را از کلاسم برای جایزهی «پژوهشگر مقیم» (Faculty Scholar) در دانشگاه نامزد کرد. خیلی مفتخر شدم چون کار من در تئاتر باعث کوشش بیش از پیش من از هر کار دیگری در دانشگاه شد.
چه زمانی به «تئاتر» علاقهمند شدید؟
همیشه به تئاتر علاقهمند بودم. در دانشگاه «دوک»، درگیر خیلی از نمایشها شدم که شامل «دستیار كارگردانی» نمایش «مكبث» و ارائهی «محصولی موزیکال» است. از کار «صداگذاری» و «نمایشنامهنویسی» در نمایش «شکسپیر» لذت میبردم.
بهعقیدهی من «شکسپیر» و «لئوناردو داوینچی» مثل: «نیوتن» و «گائوس» نابغه بودند. نظر شما چیست؟
فکر میکنم اغلب مردم از شباهتهای بین «نابغهی ریاضی» و «نابغهی هنری» چشمپوشی میکنند. هیچیک از این دو فقط مهارت فنی ندارند؛ تا حد زیادی مهارت فنی دارند ولی دارای «خلاقیت» و «توانایی تفکر بهشیوههای مختلف» را نیز در حد تصورناشدنی هستند.
به چه چیزهای دیگری علاقه دارید؟
به یادگیری همهچیز علاقه دارم و وقتی در دانشگاه «دوک» بودم دوست داشتم در هر كلاسی شركت کنم از «فلسفهی اخلاق» و «فرهنگ لغت روانشناسی» تا «لغتشناسی».
در سال تحصیلی 2004-2003 در دانشگاه «کمبریج» بودید. از فعالیتهایتان در آن زمان بگویید؟
من اوقات خوبی را در دانشگاه «کمبریج» داشتم. کلاسهای خوبی را در زمینهی «نظریهی اعداد» و زمینههای دیگر داشتم. برنامههای آنها با امریکا خیلی فرق داشت. چون هیچ تمرین و امتحانی در طول ترم نبود. امتحانها فقط در ماه «ژوئن» برگزار میشد که از کل مطالب ارائهشده در طول سال سؤال داده میشد. از چیزی كه در آن زمان خیلی لذت بردم این بود که وقت زیادی برای فکر کردن دربارهی «ریاضی» داشتم.
خیلی از دانشآموزانی که تواناییشان در حد شماست خیلی زود از دبیرستان و دانشگاه فارغالتحصیل میشوند. چرا شما اینکار را نکردید؟
من هیچعجلهای در تحصیلم نداشتم و غالباً نمیفهمم چرا دیگران اینکار را میکنند. خوششانس بودم که خیلی چیزهای جالب و مهیجی در سالهای دبیرستان و دانشگاه پیدا کردم. برای مثال، وقتی سال آخر دبیرستان بودم در کلاسهای دانشگاه «ایندیانا» (Indiana) شرکت میکردم. میتوانستم دورهی دکترا را پاییز گذشته شروع کنم بهجای اینکه یکسال در دانشگاه «کمبریج» باشم اما احساس کردم با اینکار میتوانم درک بیشتر و عمیقتری از ریاضیات داشته باشم و این برای من خیلی مهم است.
برنامههای بلندمدت شما چیست؟
من علاقه دارم که تز دکترا را در مورد «نظریهی اعداد جبری» بگذرانم و شغلی در یک دانشگاه معتبر تحقیقاتی پیدا کنم. من هم بهتحقیق و هم بهتدریس علاقه دارم.
از گفتوگو با شما لذت بردم، امیدوارم تا دهسال آینده با شما مصاحبهی دیگری داشته باشم!