صبح از خواب برمی خیزید اما هرچه می گردید کیف پولتان را پیدا نمی کنید، برای انجام کاری به اداره ای رفته اید اما نصف بیشتر مدارک درخواست شده را با خودتان نبرده اید، موقع برگشتن از سرکار اصلا یادتان نمی آید اتومبیل تان را کجا پارک کرده اید و... در این مواقع همه با کنایه به شما یک جمله می گویند: «مثل این که آلزایمر گرفتی ها.» البته اگر سنتان کمتر از ۶۵ سال است خیال تان راحت باشد که فعلا خبری از بیماری آلزایمر نیست اما چرا گاهی دچار فراموشی می شویم و بیشتر از همیشه از جمله «متاسفانه الان حضور ذهن ندارم» استفاده می کنیم؟ آیا راهی وجود دارد همان طور که جسم مان را پرورش می دهیم و به تناسب اندام می رسیم، به تناسب و آمادگی ذهنی برسیم و آن را حفظ کنیم. در این شماره سیب، جواب این سوال ها را مرور می کنیم.
پژوهش های جدید علم مغز و اعصاب نشان داده است چگونه می توان با ورزش های ذهنی خودتان را آماده و هوشیار نگه دارید. تا همین چند سال پیش هیچ دستورالعمل کاربردی موثری برای حفظ سلامت ذهن یا ورزشی برای ارتقای قدرت ذهن برای به تاخیرانداختن کاهش قدرت تحلیل و ضعف حافظه ناشی از افزایش سن وجود نداشت. در بدترین حالت، آخر و عاقبت تان دست و پنجه نرم کردن با بیماری فراموشی یا آلزایمر بود که عملا هیچ درمان مشخصی ندارد.
اما مجموعه پژوهش های انجام گرفته در دو دهه اخیر فرضیه هایی را مطرح کرد که بعضی از باورهای جاافتاده درباره مغز را کــاملا زیر و رو کرد. یکی از این باورهای عمومی، تحلیل رفتن حتمی ذهن همراه با افزایش سن است، ولی مشخص شد سلول های عصبی؛ یعنی سلول های پایه ای که با انتقال اطلاعات باعث قدرت محاسبه مغز می شوند، در اثر افزایش سن از بین نمی روند. در واقع بعضی از بخش های مغز که در قدرت عملکردهای ذهنی مانند حافظه اهمیت دارند، می توانند با افزایش سن تعداد سلول های عصبی خود را گسترش دهند. این فرآیند «عصب زایی» نامیده می شود که قبلا در علم مغز و اعصاب غیرقابل تصور بود.
هدف از مطرح کردن موارد فوق چیست؟ فرآیند تولید سلول های عصبی بشدت متاثر از روش زندگی هر فرد است. ساختمان مغز، شبکه سلول های عصبی و توانایی های شناختی می تواند به وسیله تجربه ها و تعامل با محیط اطراف قدرتمندتر و کاراتر شود. قدرت ذهن شما تنها نتیجه تجربه های مثبت و منفی دوران کودکی و عوامل ژنتیکی و وراثتی نیست، بلکه گزینه ها و تجربه های بزرگسالی نیز در این امر نقش دارد.
این نیمه پر لیوان است. زیگموند فروید و طرفدارانش در علوم عصب شناسی و تحلیل روانی سنتی سال ها بر این باور بودند که رشد مغز در کودکی یا اوایل بلوغ متوقف می شود. گرچه این دوران از نظر رشد عصبی بیشترین پتانسیل را دارد، اما اکنون مشخص شده است رژیمی وجود دارد که با رعایت آن می توان با افزایش سن، ظرفیت ذهنی را حفظ کرد یا حتی توسعه داد.
مطالعات تصویربرداری مغز نشان داده است برای مثال مهارت های اکتسابی در حوزه های متفاوتی مانند نواختن ویولنسل، انجام تردستی و شیرین کاری، صحبت کردن به زبان دیگر یا راندن تاکسی باعث گسترش و ارتباطات قوی تر سیستم عصبی در بخش هایی از مغز که مسئول کنترل حرکتی و جهت یابی فضایی است، می شود.
به عبارت دیگر می توانید با یادگیری مهارت های جدید باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در مغز خود شوید، همچنین می توانید با انجام تمرین های ارادی هوشیارانه چگونگی عملکرد مغز خود را تغییر دهید.
این پیشرفت ها در علم مغز و اعصاب این موضوع را مطرح می کند که چرا نباید ذهن شما در ۶۰ سالگی همپای ۲۵ سالگی باشد؛ در مورد متفکرانی مانند سقراط، لئوناردو داوینچی و گالیله که در سنین ۶۰ و ۷۰ سالگی در اوج قدرت ذهنی خود قرار داشتند این مساله چندان عجیب نیست.
مثال های فوق و افرادی مانند آنها به طور کاملا ذاتی درک کرده اند هوشیاری ذهنی نتیجه حالتی است که شامل توانایی بهینه استدلال، یادآوری، یادگیری، برنامه ریزی و سازگاری یافتن است که می توان آن را با نگرش و رفتار خاص، روش زندگی و ورزش تقویت کرد. هر قدر از نظر ذهنی متناسب تر باشید، می توانید بهتر تصمیم گرفته، مشکلات را حل کرده و با استرس و تغییرات روبه رو شوید.
تناسب ذهنی به شما کمک می کند بیشتر پذیرای ایده های نو و چشم اندازهای متفاوت باشید و این امکان را فراهم می آورد برای شناخت بهتر هدف های خود، رفتارهایتان را تغییر داده و نتایج آن را پیش بینی کنید و در آخر به فردی بسیار با ا رزش برای سازمان تان تبدیل شوید و از همه مهم تر این که پیری را سال ها به تاخیر بیندازید.
تجربه چگونه باعث رشد مغز می شود؟
در اوایل قرن ۲۰، روان شناسان دریافتند کنجکاوی زیاد به کودکان بسیار کم سن و سال کمک می کند تا با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنند. به طور سنتی دانشمندان فرض می کردند افراد تنها از راه تمرین کردن؛ یعنی از راه تجربه مستقیم می توانند مهارت های جدیدی کسب کنند اما می توان از راه مشاهده و تجربه غیرمستقیم نیز مهارت های جدیدی کسب کرد.
وقتی یک بازیکن حرفه ای فوتبال، طرز ایستادن و ضربه زدن صحیح را به شما نشان می دهد تا از آن تقلید کنید، سلول های عصبی انعکاسی مغز فعال می شوند و این امکان را به شما می دهند تا با ذخیره تصویر ذهنی حرکت های صحیح، از تجربه آن فرد بیاموزید.
تنها مهارت های فیزیکی نیستند که از این راه کسب می شوند، بلکه به روشی مشابه، شناخت اجتماعی شما نیز از راه سلول های عصبی ویژه ای که حالت های صورت، حرکت ها و سایر علائم را منعکس کرده و توانایی شما را در تعبیر کنش و سخنان دیگران افزایش می دهند، به دست می آید.
به احتمال زیاد می توانید از تجربه های مستقیم طولانی مدت دیگران به نفع قوای ذهنی خود استفاده کنید؛ برای مثال با انجام شبیه سازی کوتاه مدت. تجربه های به دست آمده از راه شبیه سازی می تواند باعث آمادگی عصبی برای رویارویی با حوادث و تجربه های واقعی شود.
تا می توانید بازی کنید
بازی و تفریح یکی دیگر از موثرترین روش هایی است که برای ارتقای سطح سلامت ذهنی خود باید از آن استفاده کنید. برای تحقق این موضوع باید یکی از بزرگ ترین میراث های دوران بچگی خود یعنی توانایی بازی کردن را ـ که در اعماق وجودی مان نهفته است ـ بیرون کشیده تا بتوانید فکر کرده و خلق کنید. هنگامی که به شدت مشغول کار و تلاش هستید، نباید به هیچ وجه از بازی و تفریح غافل شوید زیرا بازی کردن باعث افزایش توانایی شما در استدلال و درک جهان می شود.
باهوش ترین متفکران و رهبران از این موضوع آگاهند؛ برای مثال آلبرت اینشتین توانایی خود در درک بینشی عمیق نسبت به ماهیت جهان را ناشی از انجام بازی های ترکیبی می دانست. هنگامی که از او در مورد چگونگی رسیدن به فرضیه نسبیت سوال کردند، اظهار کرد ابتدا از یک حس درونی و بعدها به صورت مجموعه ای از تصاویر بصری شروع شده و در نهایت به صورت فرمول درآمد که او را قادر ساخت با کلمه ها و علائم آن را بیان کند.
این امر بیشتر به خلق دنیایی خیالی در ذهن یک کودک ـ که در آن شخصیت ها بهطور جادویی به وجود می آیند ـ شبیه است تا استدلال بر پایه شواهد آماری از یک فرد بالغ، به همین دلیل اینشتین سخن خود را با این جمله تمام کرد: «تخیل مهم تر از دانش است.»
بازی، ابزاری است که باید آن را هوشیارانه به کار گرفت. وقتی کودکی بالغ می شود کم کم میل و اشتیاقش برای خنده و شادی و جست و خیز با حلقه مهار هیجانی سرکوب می شود و در نتیجه میل به بازی در اعماق ذهن فرد مدفون شده و امکان بازیابی آن کاهش می یابد.
ایجاد تعادل بین خطر و امنیت، چالشی بزرگ بر سر راه یافتن محیطی مناسب برای پرورش ذهن است. اگر می خواهید واقعا درگیر کاری شوید باید خطر کنید؛ خطر به ذهن هشدار داده و باعث فعال شدن قدرت تخیل و استدلال می شود.
اگر بعضی اوقات در حرفه خود خطر نکنید، مانند کودک بی دست و پایی می شوید که نمی تواند روی پای خود بایستد و در نتیجه هیچ وقت نخواهد توانست از تمام استعدادهای خود بهره ببرد. در شرایط حاد، استرس می تواند باعث بروز اختلال های اضطراب و رفتارهای ناهنجار شود. هرچه بیشتر اهل خطرکردن باشید، احتمال بروز این خطرها بالاتر است. افراد جاه طلب به هیچ وجه دوست ندارند شکست بخورند یا احمق به نظر برسند. افراد باهوش در یادگیری با مشکل روبه رو هستند، زیرا این امر نیازمند شکست و تلاش مداوم است.
چند نکته برای تقویت نیمکره چپ مغز
همان طور که می دانید مغز از دو نیمکره به هم پیوسته، اما با عملکردی کاملا متفاوت تشکیل شده است. نیمکره چپ منبع اولیه اطلاعات عصبی است که افراد با استفاده از آن امور روزمره خود را انجام می دهند و نیمکره راست با پدیده های تازه ای مانند تجربه ها و اطلاعاتی که کمتر خطی و دارای ساختار مشخص زبانی و ریاضیاتی هستند، سر و کار دارد. این بخش بیشتر مربوط به امور خیالی بوده و دارای کارکردهای استعاره ای، تصویری و تخیلی است. روش های زیادی برای بالا بردن ظرفیت های نیمکره چپ وجود دارد.
ـ ساختار فکری کنونی خود را به چالش کشیده، گسترش داده و پیچیده تر کنید.
ـ به نقطه نظرهای مختلف گوش کرده، کتاب ها و مقاله های جدید را مطالعه کرده و از مکان هایی که امکان یادگیری مجموعه ای از اطلاعات را فراهم می کند؛ مانند موزه ها بازدید کنید. همه این تجربه ها، بخصوص آنهایی که با حرفه خودتان در ارتباط است دایره لغات و افق دید کلی تان را گسترش می دهد. این کارها ساختار فکری کنونی تان را به چالش کشیده و باعث ارتقای توانایی شناسایی الگوها می شود.
ـ خود را ملزم کنید با جان و دل و به طور مرتب با نظام ها و طرز تفکرهای جدید سر و کله بزنید. نمی توانید فقط هر از چند گاهی به این امر بپردازید، زیرا اصل ماجرا در این است که خود را در معرض مجموعه ای از شرایط و موقعیت هایی قرار دهید که یکباره تجربه های گرانبهایی در مغزتان کد بندی شوند.
ـ نوآوری و ابتکار داشته باشید.