وقتی آلفرد بینه، روان شناس فرانسوی در سال 1904 آزمونی را برای اندازه گیری مهارت های ذهنی کودکان طراحی کرد، نمی توانست تجسم کند چه تحول بزرگی را در جهان رقم زده است. در 100 سال اخیر، آزمون های هوش و استعداد، چهره آموزش و روندهای استخدام در جهان صنعتی را به طور کلی دگرگون نموده اند.
اما بینه، چه تعریفی از هوش داشت؟ از نظر بینه، "هوش، توانایی انسان در سازگاری با تغییرات محیطی، قدرت قضاوت و درک مطلب تعریف می شد". همچنین بینه معتقد بود هوش مجموعه ای از چندین مهارت است که توسط محیط شکل گرفته اند. هدف پژوهش او، کمک به معلم ها برای منطبق کردن روش تدریسشان با نیازها و توانایی های دانش آموزان بود. برای مثال دانش آموزانی که در ریاضی ضعف داشتند، می توانستند از یک روش تدریس اختصاصی در آن حوزه خاص برخوردار شوند.
اما وقتی آزمون های هوش وارد امریکا شدند، همه چیز عوض شد. برخی از محققان بر این باور بودند که هوش یک توانایی اکتسابی است که آموخته می شود. عده ای دیگر آن را یک موهبت ذاتی می دانستند که به طور عمده ای توسط ژن ها و وراثت تعیین می شود. برخی دیگر بر این باور بودند که تفاوت های فاحشی بین هوش کلی انسانها با پیشینه قومی و نژادی مختلف وجود دارد.
موج جدیدی از تحقیقات امروزه ایده های اصلی بسیار پیشرو بینه را تایید می کنند. برای مثال، محققان به تازگی نشان داده اند که در کشورهای توسعه یافته بهره هوشی سال به سال افزایش می یابد. افزایش متوسط هوش در طی یک دوره تاریخی به "اثر فلین" معروف است. جیمز. آر. فلین اثبات کرد که هوش جوامع انسانی در طول زمان افزایش می یابد برای مثال متوسط هوش سیاه پوستان امروزه از متوسط هوش سفیدپوستان دهه 60 و 70 میلادی بالاتر است و این تغییر ارتباطی به ذخیره ژنتیکی ندارد زیرا امکان ندارد در یک دوره تاریخی کوتاه، تغییرات ژنتیکی به این گستردگی و عمق ایجاد شده باشد.