معلم در کلاس درس دو راه بیشتر ندارد؛ اول دل بستن به روشهای سنتی تدریس و دلخوش بودن به یادگار گذشتهها و دوم خروج از پوسته سنتی و رو آوردن به تعلیم و تربیت نوین. معلم ادبیات که قرار است مجری آموزش مهارت انشانویسی باشد، باید حتما از نوع دوم باشد چون اگر او معلمی سنتی باشد حتما از دانشآموزان میخواهد علم و ثروت را در دو کفه ترازو بگذارند و برای برتری یکی بر دیگری آسمان و ریسمان به هم ببافند و در همین حین جرات نکنند بگویند، ثروت میتواند از علم بهتر باشد.
زنگهای انشای بسیاری از دانشآموزان قدیم و جدید به این شیوه سپری شد و هنوز هم زنگ انشا قربانی بیتوجهیهاست. بیعلت نیست که نسلهای گذشته و امروزی هر دو اگر بخواهند چند خط از احساسات و افکارشان بنویسند، طفره میروند یا اگر دست به قلم شوند، جملههای سطحی و خالی از زیبایی و لطافت مینویسند.
در دنیای مدرن به نگارش و انشانویسی ـ که از متعالیترین مراحل آموختن زبان مادری است ـ توجه زیادی میشود و برای نوشتن انشا دستورالعملهای گام به گامی موجود است که اگر در کلاسهای درس اجرا شود انشا نیز جزو درسهای دلچسب و شیرین خواهد شد.
هدف از آموزش انشانویسی تقویت قوه خلاقیت، تولید ایده، درک ارتباط میان مفاهیم و شکستن سد قواعد مرسوم و حک شده در ذهن است، مثل خداحافظی با این آغاز برای انشا: «قلم در دست میگیرم و...» که شروعی پوسیده است.
در روشهای نوین تدریس و تمرین درس انشا شش مرحله برای آموزش وجود دارد که توصیف شرایط موجود، قیاس مستقیم، قیاس شخصی، تعارض فشرده، قیاس مجدد مستقیم و نگارش مستقل را شامل میشود.
در توصیف شرایط موجود، معلم به دانشآموز میآموزد که هر آنچه از پیرامون خود میفهمد، توصیف کند. مثلا معلم میگوید در این دنیا برای همه انسانها جا وجود دارد و دانشآموز میگوید اگر انسانها آدمهای بهتری بودند دنیا قشنگتر میشد. در بیان این توصیفات و تشریحات میان معلم و دانشآموز رابطه تعاملی وجود دارد و هر یک نظرشان را بیان میکنند و مطلبی بر یکدیگر اضافه میکنند.
در مرحله بعد یعنی قیاس مستقیم، معلم میکوشد مفاهیم ناآشنا را برای دانشآموزان آشنا کند. مثلا میپرسد میدانید آرزوهای انسان مثل چیست و دانشآموز میگوید مثل یخ، ابر، آسمان یا پرنده. حالا نوبت به قیاس شخصی میرسد یعنی دانشآموز باید میان خود و مفاهیمی که معلم انتخاب میکند ارتباط برقرار کند و در همان حین، احساسات و تمایلات خود را نیز برزبان میآورد. مثلا معلم میپرسد بزرگترین آرزوی شما چیست و دانشآموزان میگویند، این که مادرو پدرمان همیشه با ما باشند یا وقتی بزرگ شدم درفلان رشته درس بخوانم یا مثلا آدم ثروتمندی بشوم.وقتی توان قیاس شخصی در دانشآموزان تقویت شد، نوبت به قیاس تعارض میرسد که در آن معلم از دانشآموزان میخواهد درباره موضوعی که قرار است درباره آن بنویسند، بهترین مفاهیم متضاد و نامتجانس را انتخاب و میان این کلمات ارتباط برقرار کند. مثلا اگر قرار است درباره دوست بنویسند، واژههایی چون مهربان، نامهربان، باوفا و بیوفا را مطرح کنند. بعد از این، نوبت قیاس مجدد مستقیم میرسد تا دانشآموز خود را در مواجهه با این تعارضات قرار دهد و نظرش را در این باره به صورت انشا بنویسد. به این ترتیب مثلا اگر معلم بپرسد رابطه با وفا و بیوفا با دوست چیست، او باید توضیح دهد که من چند دوست بیوفا دارم، اما سعی میکنم دوست باوفایی برای دیگران باشم.
وقتی این پنج مرحله بدرستی آموزش داده شود و تکرار و تمرین شود، دانشآموز میتواند با شنیدن موضوع انشا، درباره آن بنویسد. به عنوان نمونه اگر موضوع انشا مادر (به مناسبت روز مادر) باشد دانشآموز میداند که ابتدا باید مادر را به چیزهایی تشبیه کند، مادر خودش را با همه ویژگیهایش در ذهن تجسم کند و بعد یک سری کلمات متضاد با واژه مادر پیدا کند و با استفاده از این تشبیهات و تضادها، احساس خود درباره مادر را بنویسد.
همه این مراحل میتواند به شکل مختلف به دانشآموز آموخته شود یعنی انشانویسی میتواند همراه با ایفای نقش باشد معلم موضوعی را که قابلیت تبدیل شدن به نمایش داشته باشد، انتخاب کند و از چند دانشآموز بخواهد آن را بازی کنند و دانشآموزان دیگر با توجه به برداشتهای خود از بازی همکلاسیها درباره آن موضوع انشا بنویسند.
انشانویسی میتواند براساس کتابخوانی نیز باشد یعنی دانشآموزان کتابی را که معلم معرفی میکند بخوانند و درباره آن کتاب انشا بنویسند یا مثلا خود را به جای قهرمان داستان بگذارند و جای او رفتار کنند یا حتی پایان کتاب را آن طور که خودشان میخواهند، بنویسند.درباره تصاویر هم میتوان انشا نوشت، همین طور معلم میتواند داستانی صوتی را برای دانشآموزان پخش کند و از آنها بخواهد آنچه را که شنیدهاند، بنویسند. تبدیل کلمات و جملات محاورهای به صورت نوشتاری و برعکس، تبدیل واژههای نوشتاری به زبان محاوره نیز تمرین خوبی برای انشانویسی است.
واژه نگاری خوشهای نیز روشی موثر در تقویت مهارت انشانویسی است، به این معنی که مثلا از دانشآموز بخواهیم نام چند حیوان را بنویسد، درباره هر کدام توضیح مختصری بدهد، تفاوت چند حیوان را بنویسد یا ضربالمثلها و شعرهایی را که در آن نام حیوانات به کار رفته، پیدا کند.
تمام کردن داستانهای ناتمام، مرتب کردن جملات به هم ریخته یک متن، به ترتیب کردن جملات یک مکالمه، آموزش تشبیهات به دانشآموزان، بازگرداندن شعر به نثر و آموختن کنایههای زبان فارسی (مثلا سر درنمیآورم، به آن نقطه چشم دوخته، زیر بار مسئولیت نمیرود و...) نیز از روشهای نوینی است که انشا را به مهارتی آموختنی و دوستداشتنی تبدیل میکند.