بیتردید مهمترین وسیله ارتباط انسانها با هم، حتی با وجود پیشرفت علمی بسیار زیاد، زبان است. با اینکه زبان یکی از پیوندهای محکم اجتماعی است و در ایجاد وحدت میان اجتماعات نقش بیبدیلی دارد، اما خود در اجتماع ساخته و پرداخته میشود. به وسیله زبان، تمدن و فرهنگ بشری از یک نسل به نسل دیگر یا از یک ملت به ملت دیگر، نشر و گسترش مییابد. زبان یگانهترین، بیجایگزینترین و قویترین وسیله پیوند، همفهمی و همگرایی است. اهمیت زبان تا آنجاست که خداوند از آغاز کلام خود با پیامبر خاتم(ص) از خواندن یاد میکند و از قلم که نمود نوشتن است و شکل دیگری از زبان و حتی به آن قسم میخورد.
زبان دارای اشکال مختلفی است که یکی از آنها نوشتن است. نوشتن شکل شکیلی از زبان است، علاوه بر اینکه عالیترین و پیچیدهترین شکل ارتباطی و روش مطمئنی برای انتقال دانش و تجربه به نسلها بوده و هست. بشر با کمک نوشتن، ضمن این که تبادلات عمیق فرازمانی و فرامکانی، توانسته احساسات، عواطف و اندیشههای خود را به دیگران منتقل کند و حتی آغاز تاریخ مضبوط انسان نیز به شروع خط و نگارش برمیگردد. اگر خط وجود نداشت، گذشتگان ما نمیتوانستند آثار تمدن خود را به آیندگان خود بسپارند. پس بیعلت نیست که پیشینیان فرهیخته گفتهاند: «دانش شکاری بود ارزنده که به دام خط در افتاد و پایدار بماند.»
در این میان، اهمیت صحیح نوشتن، به اندازهای است که مردم عموما غلط نوشتن کلمات را، بارزترین نشانه کمسوادی یا حتی بیسوادی میدانند. بر این اساس، به طور طبیعی درساختار سازمانی جوامع، بایسته است نهادهای رسمی، بویژه آموزش و پرورش مسئولیت زبان آموزی را بر عهده داشته باشند.امروزه در آموزشهای رسمی همه کشورها، آموزش املانویسی به منظور تمرین شنیدن، تمرین نوشتن، آشنایی با واژههای جدید، خوانا نویسی، مشخص شدن مشکلات نوشتاری و رفع آنها، ارزیابی میزان توانایی دانشآموز در نوشتن و شناخت شکل درست نوشتاری واژههای روزمره و رایج، به عنوان یکی از اجزای مهم برنامه درسی، مد نظر برنامهریزان و سیاستگذاران است.
در ایران نیز بنا بر اصل پانزدهم قانون اساسی، خطفارسی، خط رسمی کشور است و همه اسناد رسمی و مکاتبات و کتابهای درسی باید به این خط نوشته شود. بیشک چنین خطی باید قواعد و ضوابطی معلوم و مدون داشته باشد تا همگان با رعایت آنها هویت خط را تثبیت کنند و محفوظ دارند. پس بیتردید قواعد و ضوابط نوشتن نیز باید در سیستم آموزشی به افراد آموخته شود.
این موضوع زمانی بیشتر اهمیت مییابد که بدانیم تحقیقات حکایت از آن دارند که رسمالخط فارسی به عنوان یکی از دشواریهای آموزش این زبان، نقش انکار نشدنی در افت تحصیلی فراگیران و خواندن و نوشتن، بویژه دردرس املا دارد. پس درس املا بیش از آنچه هست، نیازمند نظارت و بازاندیشی عالمانه بویژه در دوره ابتدایی است. نوشتن چنان که اشاره شد دشوار است. یک دلیل این گفته آن است که وقتی سخن میگوییم، به ظاهر عمل دشوار و سختی انجام نمیدهیم یعنی درست همان گونه که پلک میزنیم، سخن نیز میگوییم. در واقع به نظر میرسد که حرف زدن، به هیچ مهارتی نیاز ندارد، اما وقتی قرار باشد آنچه را که میگوییم بنویسیم، موضوع فرق میکند یعنی نوشتن به ظاهر برخلاف سخن گفتن کار و عملی ساده نیست چون خود آخرین توانایی زبانی است و دارای قواعد و اصولی خاص.
در زبان فارسی ما به آسانی میگوییم خواهر، توفان، حتی، حوله، سپاسگزار... اما وقتی قرار است همین واژهها را بنویسیم، تردید داریم و گاه میمانیم که با کدام «ت، ط، ه، س، ص، ز، ذ و ظ» آنها را بنویسیم.
به عبارتی یکی از دشواریهای آموزش املانویسی در زبان فارسی این است که برای صداهای کاملا مشابه، نشانههای (حروف) گوناگون داریم و برای برخی آواها، نشانهای وجود ندارد!. مثل«- َ فتحه» در کلمه «بهار». گاهی برعکس، یعنی نشانه وجود دارد، اما آوایی نداریم مثل «و» در کلمه «خواهر». این گوناگونی در نشانههایی که از یک قاعده منظم پیروی نمیکند و به تعبیری بیقاعده است، خود دو گونه است:
گونه اول: نشانههایی که صدای آنها یکسان ولی شکل متفاوت دارند شامل: (ت ـ ط)، (ث ـ س ـ ص)،(ح ـ ه)، (ذ ـ ز ـ ض ـ ظ)، (ع ـ ء) و (غ ـ ق).
گونه دوم: نشانههایی که چند صدای متفاوت دارند، شامل نشانههای (و ـ ه ـ ی) هستند. برای مثال نشانه (حرف) «و» در واژه «ورزش»، دارای صدای صامت «و» ولی در واژه «دود» دارای مصوت «او» است یا نشانه (حرف) «ی» در واژه «سیب» دارای صدای مصوت «ای» ولی در واژه «سایه» دارای صامت «ی» است.
در شرایطی که ریاست محترم جمهور نیز به انشانویسی توجه آگاهانه دارد، شاید لازم باشد سیاستگذاران و برنامهریزان نظام تعلیم و تربیت، یک بار دیگر این پرسشهای مهم را از خود بپرسند که: املا چیست؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟ زنگ املا برای سنجش درستنویسی بچههاست یا آموزش درستنویسی آنها؟ چرا برخی دانشآموزان با وجود تلاش معلمان و سلامت جسمی و بهرههوشی متوسط و بالاتر، در نگارش رشد اندکی دارند؟ چگونه میتوان مهارت املانویسی آنها را تقویت کرد؟ و... در کنار این پرسشها آنچه مسلم است این که تا وقتی دانشآموزان قدرت نگارش به زبان فارسی را نداشته باشند، نمیتوانند وارد حوزه انشانویسی شوند و اگر دیده میشود دانشآموزان در این حوزه رشد قابل توجه ندارند، باید بخشی از ایراد کار را در آموزش املا به آنان جستجو کرد.
نگارنده با این که سالهاست مینویسد، باز گاهی از خود به شکل کتبی (نوشتاری) میپرسم: «منکه طوانثطم خاندن و نوشطن را بیحیج ذهمطی برای دیگران، خیلی صادِ یاد بگیرم! اما واغئن بچهحای ما، در دیکطه نویثی مشکل دارند! باید به صهم خود، حریک کاری بکنیم. راسطی، چکار کنیم؟