در معرض موسیقی قرار گرفتن و شركت فعال در خلق آن میتواند زندگی یك كودك را هم آنی، هم در بلندمدت غنا بخشد و در او خلاقیت و شكوفایی برانگیزد. ارزشهای فرهنگی را به وی منتقل كند و به رشد جسمانی، فكری و اجتماعی او كمك كند.
بعد از سالها كاهش بودجههای مربوطه، مسئولان حوزههای آموزشی در آمریكا در شُرف بازگرداندن برنامههای موسیقی و سایر هنرها به مدارس هستند. در سال 1980 تنها در دو ایالت آموزش هنر برای فارغ التحصیلی اجباری بود؛ اكنون در 28 ایالت چنین است.
تحقیقات نشان داده است كه گوش دادن به موسیقی، اثرات مثبت كوتاهمدت و بلندمدت بر قدرت استدلال انتزاعی دارد. معروفترین این مطالعات به نام «اثر موتزارت» است.
در این بررسی دانشجویانی كه به یك سونات پیانوی موتزارت گوش داده بودند، هشت نمره بالاتر از گروه كنترل در تست هوش كسب كردند. در مطالعات دیگر، مهارتهای ذهنی كودكان پیش دبستانی و دبستانی، پس از آموختن موسیقی، پیشرفتهای محسوسی نشان داده است.
توجه دوباره به افزودن موسیقی به برنامه درسی مدارس همچنین متأثر از كار روانشناس معروف «هاوارد گاردنر» است. این روانشناس در مطالعه مهم خود به نام «چارچوبهای ذهنی» محدودیتهای مفاهیم سنتی هوش را به چالش كشیده است و تواناییهای موسیقی را یكی از هفت مبانی هوش شناخته كه باید پرورانده و تقویت شود.
رابطه یك كودك با موسیقی، قبل از تولد آغاز میشود. مطالعات نشان داده است كه نوزادان در صورتی كه در سه ماه آخر حاملگی به نغمههای موسیقی گوش داده باشند رفتارشان تغییر میكند. نوزادان به شدت و نواك صداها حساساند و حتی عكسالعملهای متفاوت به سبكهای متفاوت موسیقی دارند.
در اولین ماههای تولد، نوزادان، قدرت چشمگیری برای تشخیص نواكهای مختلف دارند و در سه ماهگی، كودك میتواند نواكهای مشخص را با دقت بسیار تكرار كند. حس نواك در كودك، همچنین در رشد قدرت تكلم او نقش دارد. این احساس، الگوی تكلم بزرگسالان را قابل فهمتر میگرداند. در آغاز، نواكها و ریتمهای مكالمه كودكانه كه «به زبان مادر یا اولیا» شناخته میشود، اغراقآمیز است.
پس از آن، خصوصیات تكلم عادی بزرگسالان را به خود میگیرد مانند وقتی كه صدا در پایان یك جمله سؤالی اوج میگیرد. همچنین شناخت ساختارهای موسیقی كه در فرهنگ او وجود دارد، در كودكی آغاز میشود.
كودكان ششماهه، قادرند كه ارتباطهای تونال را در طیف وسیعی از گامهای موسیقی تشخیص دهند. این قدرت در مورد فرهنگهایی كه با فرهنگ خودشان تفاوتهای عمده دارد هم صادق است. در یك سالگی این باز بودنِ ذهن كودك كمكم از بین رفته و انتظارات موسیقایی كودك با فواصل صوتی موسیقی فرهنگ خود او شكل میگیرد.
كودكان، تلاشهای ابتدایی خود را برای آواز خواندن از هشت ماهگی هم میتوانند آغاز كنند و از خود صداهای موسیقایی درآورند و تا دوازده ماهگی قدرت خود را برای تكرار الگوهای نواك مشخص نشان میدهند.
تا هجده ماهگی هماهنگی بین حركات و ریتم و توانایی تكرار فواصل ملودیكِ بهخصوص (در مقابل نواكهای تكی)، رشد میكند. وقتی آواز خواندن واقعی آغاز میشود، بین سالهای دوم و سوم زندگی، ابتدا كلمات را میآموزد، پس از آن ریتم و سپس نواك. تا پنج سالگی، كودك صاحب رپرتوآری از آوازهاست.
بچههای كودكستانی میتوانند نوعاً عبارات موسیقایی را تشخیص دهند و مفهوم سرعت و پویایی را میفهمند. (سرعت به معنای تندی یا كندی و پویایی به معنای قوت یا نرمی صدا).
هفتسالهها تفاوتهای نواك را حتی به كوچكی 1/4 پرده میتوانند دریابند. بین سن پنج تا هشت سال حساسیتی نسبت به مفهوم مایه(قطعه در چه گامی است) در او رشد میكند و همراه آن قدرت تشخیص تغییرات در هارمونی. همین حساسیت در او برای تشخیص مایههای ماژور و مینور ظهور میكند و كودك میتواند انتقالات گامها در ملودی را تشخیص دهد یا فرودهای11 ناتمام را مشخص كند. (منظور كادانسی است كه روی درجه І گام تمام نمیشود.)
یك استعداد خاص در موسیقی كه میگویند تحت تأثیر هم محیط و هم وراثت است، موضوع نواك تام است، یعنی كودك قادر است كه نواك دقیق هر صدا را تشخیص داده و به نوبه خود هر نواك را به دقت بازسازی كند بدون آنكه نواكی آغازین به عنوان نقطه مرجع داشته باشد. (به كسی كه بتواند نواكی را با كمك نقطه عطف بهخصوص بخواند، كه خود مهارتی بهخصوص و باارزش است، نواك نسبی میگویند.)
گرچه بسیاری از موسیقیدانان تربیتشده نواك تام ندارند، ولی تربیت موسیقی به رشد این استعداد كمك میكند و در میان موسیقیدانان حرفهای متداولتر از مردم عادی است. تحقیقات اخیر نشان داده كه نواك تام در خانوادهها ارثی است. محققان به دنبال مطالعه DNA بعضی از این خانوادهها هستند تا شاید ژن بهخصوص آن را پیدا كنند.
یكی از بهترین راههایی كه پدر و مادر میتوانند علاقه به موسیقی را در كودكان خود برانگیزند، آن است كه خود نمونه مثبتی برای آنها شوند، عشق خود را به موسیقی نشان دهند، بچههای خود را از سنین بسیار پایین با موسیقی و كنسرت آشنا كنند و برای آنها و به همراه آنها در منزل آواز بخوانند.
نوزادانی كه در منزل موسیقی میشنوند اغلب حتی پیش از حرف زدن میتوانند آواز بخوانند. از اول، والدین میتوانند فرآیند آشنایی كودك را با موسیقی از طریق آواز خواندن برای او تقویت كنند.
نوزادان، در همه جای دنیا، لالایی و آوازهای آرام دیگر را كه دارای نواك محدود و الگوی ملودی ساده و تكراری هستند ترجیح میدهند. در اواسط سال اول میتوان آوازهای زندهتری را بر آنها افزود و آوازهای سؤال و جوابیمانند «Old McDonald» را با شركت كودكان و حركات موزون با آنها خواند. آوازهای مورد علاقه بیشتر آنهایی هستند كه اشعاری درباره حیوانات یا با صدای حیوانات دارند و یا به قسمتهایی از بدن اشاره دارند كه میتوانند همراه با ریتم آهنگ لمس شوند. آواز خواندن میتواند نوزاد را آرام كند و تسلط او را بر لغات تقویت كند. این كار میتواند همراه با انجام كارهای متداول در منزل و خانواده باشد.
نوزادان همچنین میتوانند از گوش دادن به اسباببازیهای موسیقیدار و اسباببازیهای حیوانات كه آواز میخوانند بهره بگیرند. بین سنین شش تا نه ماهگی میتوانند با وسایل موسیقی به شكل اسباببازیهای كوكی بازی كنند.
در این مرحله كودك دوست دارد تا از صداها تقلید كند و با موسیقی حركت كند. پدر و مادران نباید از اینكه كودك یك آواز را خارج بخواند یا ضرب مناسب را حفظ نكند نگران شوند.
اینها قدرتهایی هستند كه بعدها رشد خواهند كرد. رشد موسیقی در كودكان میتواند به وسیله شنیدن انواع موسیقی بهخصوص موسیقی زنده و موسیقیهایی كه كودك دوست دارد تقویت شود. بازیهای با موسیقی هم كه شامل هم آواز خواندن و هم حركت باشد، در همین جهت مؤثر است.
در این مرحله كودكان همچنین میتوانند از وسایل با ریتم ساده استفاده كنند. مانند زدن روی طبل یا سازهای كوبهای دیگر، تكان دادن ماراكس واقعی یا خانگی (نوعی جغجغه) و به صدا درآوردن بِلز. برای كودكان در این مرحله میتوان در تمام مدت روز، چندین بار آواز خواند حتی در درون اتومبیل.
كودكان پیشدبستانی میتوانند بازیهای زیر و بمی صوتی را انجام دهند و آغاز به شناسایی صدای سازهای مختلف كنند و با عكسهای آنها تطبیق دهند. اگر در منزل پیانو وجود داشته باشد میتوانند با آن آغاز به تمرین كنند. بازیهایی كه شامل دست زدن و حركت هنگام موسیقی است و با حركت موسیقی جلو میرود و میایستد، در این سنین بسیار محبوب هستند.
در جریان یاد گرفتن و تسلط بر آوازها كه در آن شعرخوانی فردی و آواز جمعی پشت سر هم میآیند، كودك به فرمهای موسیقی آگاهی مییابد. كودكان پیشدبستانی همچنین میتوانند حكایات كوچك درباره آهنگسازان و آهنگهای آنها یاد بگیرند.
رویكردهای گروهی سیستماتیك مختلف برای آموزش موسیقی، كه همگی از خارج آمدهاند، در مقطع پیشدبستانی آغاز میشود. معروفترین آنها، برنامه پرورش استعداد «سوزوكی» است، كه به وسیله مربی ژاپنی به نام «شینیچی سوزوكی» آغاز شد. این برنامه روشی است برای آموزش ویولن، كه بعدها به آموزش پیانو و سایر سازها گسترش پیدا كرد.
روش سوزوكی، كه بر پایه روش یاد گرفتن زبان مادری است، از طریق پیروی از قدمهایی كه یك كودك زبان میآموزد، به او موسیقی یاد میدهد. در این برنامه، اول گوش دادن است و سپس تقلید و در مرحله آخر خواندن و نوشتن.
كودك در آغاز به نوار قطعات موسیقی مورد نظر گوش داده و سپس آن را حفظ میكند. پس از آن مطالعه مفاهیم موسیقی در درسهای بعدی او گنجانده میشود.
پدر و مادران كه هم در درسهای خصوصی و هم در كلاسهای دستهجمعی شركت میكنند، در جلسات تمرین شركت فعال داشته و همپای كودكان خود یاد میگیرند. گروهبندیهای دستهجمعی مرتب، برای اجرای موسیقی با سایر كودكان جزء جدانشدنی این برنامه است.
یك برنامه دیگر ژاپنی، برنامه پرورش موسیقی «یاماها» است، كه هم در موسیقی كلاسیك و هم موسیقیهای عامیانه، زمینههای اولیه را در دسترس دانشآموزان قرار میدهد.
كودكان بین چهار تا شش سال در كلاسهای هشت تا دوازده نفره یك برنامه آموزشی دو ساله را بهتدریج و مرحله به مرحله دنبال میكنند و والدین در تمام فعالیتها حضور داشته و كودكان خود را در منزل یاری میكنند. فعالیتها شامل آواز خواندن و حركات كامل جسمانی است كه در طی آن مقدمات «كیبورد» را میآموزند ولی هیچ نوع آموزش پیانو یا سازهای دیگر صورت نمیگیرد.
یك برنامه دیگر «دال كروز یوریتمیك» است كه در كنسرواتوار موسیقی ژنو به وسیله «امیل ژاك دال كروز» تدوین شد و تكیه آن بر حركات جسمانی و خلاقیت است. كودك اصول اولیه موسیقی مانند ملودی، ریتم و دینامیك را از طریق حركات طبیعی و یاد میگیرد.
همچنین سیلابهای سلفژ (دوـ رـ میـ فاـ سلـ لاـ سی)، تربیت گوش و بدیههنوازی روی «كیبرد» را همراه با sight- singing مطالعه میكنند. روش آموزش «دالكروز» از طریق برنامههای ویژه به طور معمول با همكاری مدارس موسیقی اجرا میشود. بعضی معلمان خصوصی هم از روشهای آن برای تدریس ریتم استفاده میكنند.
دو روش دیگر كه هر دو به وسیله آهنگسازان معروف قرن بیستم اروپایی ساخته شدهاند، وجود دارد كه شامل استفاده از آهنگهای محلی به عنوان مقدمهای به موسیقی هستند.
روش «كار مدرسه اُرف»، كه به وسیله آهنگساز آلمانی به نام «كارل اُرف» در سال 1950 تدوین شد بر رقص و فعالیتهای ریتمدار تكیه دارد و هم از آهنگهای محلی و هم از ساختارهای محاورهای كه از طریق آهنگهای كودكستانی و بازیهای بچهها ابداع شده است استفاده میكند.
این روش همچنین با سازهای كوبهای خاصی كه توسط ارف توسعه داده شده و میتوانند هم ریتم و هم ملودی به وجود آورند شناخته میشود. بسیاری از معلمان موسیقی در مدارس خصوصی و دولتی از روشهای اُرف به عنوان قسمتی از كار تدریس خود استفاده میكنند.
آهنگساز مدرن دیگری كه یك سیستم آموزش موسیقی به وجود آورد، «زُلتان كُدالی» مجارستانی است و روش او كه در سالهای 1920 تدوین شده بود، در سالهای 1960 به آمریكا معرفی شد.
این روش كه برای كودكان از سه سال به بالا ساخته شده است، هدف را رشد گوش دادن صحیح و حس ریتم كودك از طریق آواز قرار داده است و از آهنگهای كودكستانی و موسیقی محلی زادگاه كودك استفاده میكند. كودك از طریق آواز، خواندن و نوشتنِ موسیقی را میآموزد و بعد از آن با استفاده از وسایل موسیقی آشنا میشود.
در كلاسهای دبستانی میتوان كودك را به كنسرتهای مخصوص جوانان برد. در این كنسرتها قطعههای كوتاه و متنوع اجرا میشود كه توجه او را حفظ میكند و به طور محسوس كوتاهتر از اجرای آن قطعات برای بزرگسالان است.
همچنین كودكان میتوانند از طریق گوش دادن به موسیقی در منزل و خواندن كتابهای كوتاه درباره موسیقی و آهنگسازان، شروع به آشنایی با انواع مختلف و دورههای موسیقی نمایند. پس از شش یا هفت سالگی آنها به رشدی میرسند كه میتوانند درس خصوصی با ساز را آغاز كنند.
وقتی كه كودك مایل و قادر است كه به تمرین با ساز و تكرار تمرینها تن در دهد، تسلط بر مهارتهای نوین هدفی عمده میشود. رشد مهارتهای حركتی ظریف ادامه یافته و باعث افزایش سرعت و فرزی آنها میشود و تا نُه سالگی توانایی كاربرد مستقل دستها و نیز هماهنگی دست و چشم بهبود مییابد.
اجرا، بُعدی مهم به تجربه كودكان دبستانی از موسیقی میافزاید. بسیاری از كودكان به طور طبیعی از اجرا شاد میشوند. در این مرحله اگر والدین آنها را در سنین جوانی در این راه بیندازند از ترسهای بعدی روی صحنه بودن در سنین بالاتر جلوگیری میكنند.
كودكانی كه درس خصوصی موسیقی میگیرند میتوانند در كنسرتهایی كه معلمان یا مدرسه موسیقی آنها ترتیب میدهند بنوازند. همه كودكان میتوانند در برنامههای آوازی یا سازی مدرسه، اجرا داشته باشند. سایر فعالیتها مانند اردوگاههای تابستانی و فوق برنامههای مدرسه فرصتهای مناسب برای اجرا یا شركت در مراسم گروهی به وجود میآورد.
هنگامی كه جوانان به سن بلوغ میرسند، علایق بهخصوص خود را در مورد موسیقی دریافتهاند كه اغلب شامل انواع موسیقیهای رایج مردمی است. آنها به طور معمول شروع به جمعآوری مجموعه موسیقی مورد علاقه خود میكنند.
تلاشهای والدین برای محدود كردن سلیقه موسیقی فرزندانشان در این مقطع مثبت نیست. همه سعی آنها باید در جهت وسعت بخشیدن تجربه موسیقایی آنها باشد نه محدود كردنشان. علاقه به انواع موسیقی میتواند همزمان وجود داشته باشد و به طور مثال عشق به موسیقی كلاسیك یا جاز بهخصوص وقتی همراه با آموزش و شركت فعال باشد، تحت تأثیر علاقه به موسیقی راك قرار نخواهد گرفت.
نوجوانان میتوانند به كنسرتهای موسیقی كلاسیك بروند و در اجراهای گروهی مدرسه شركت كنند. شركت در اركسترهای دانشآموزی، گروههای مارش یا كُر میتواند دیسیپلین، كار گروهی و مهارتهای اجتماعی را ارتقا بخشد. تئاترهای موزیكال میتوانند برجستهترین كارهای مدرسه در سال شوند.
این تئاترها تجربههای اجرایی باارزشی به نوجوانان میدهند. جوانان با علاقه جدی در موسیقی كلاسیك میتوانند در اردوگاههای موسیقی شركت كنند، در رقابتهای مدرسه یا سازمانهای موسیقی وارد شوند، در فعالیتهای موسیقی مذهبی شركت كنند و به گروه یا انجمنهای موسیقی ملحق شوند.
اگرچه كودكان میتوانند در مدرسه تا درجات مختلف موسیقی یاد بگیرند ولی آموختن خصوصی یك ساز موسیقی، مهارت و ادراكی فراتر از درسهای درون كلاس به آنها میدهد.
همچنین درسهای خصوصی موسیقی باعث ایجاد اعتماد به نفس، دیسیپلین، توانایی استفاده بهینه از زمان و رشد ذهنی و مهارت عضلانی میشود. به علاوه درس خصوصی، كودك را از رشد عادات بد در نواختن سازها بازمیدارد.
این عادات در مردمی كه بدون سرپرستی معلم مبادرت به نواختن ساز میكنند بهآسانی میتواند اتفاق بیفتد شروع درسهای خصوصی بعد از عادات بد نواختن، بهخصوص در طولانیمدت، میتواند یادگیری اصولی را به طور جدی به تأخیر بیندازد. بنا به نوع ساز و روش آموزش، درسهای خصوصی موسیقی میتوانند از سه سالگی تا دوران دبیرستان آغاز شود.
تحقیقات نشان داده است كه روش آموزش از اهمیت كمتری نسبت به استعداد هنرجو، میزان تعهد او، روابط بین معلم و هنرجو و میزان تعهد و حمایت والدین برخوردار است.
كودكان میتوانند یادگیری بیشتر سازهای موسیقی را در مقطع دبستان شروع كنند ولی نباید درسهای آواز را قبل از سن بلوغ آغاز كنند. (برای دختران دوازده تا چهارده سال و پسران پانزده تا هفده سال) به دلیل تفاوتهای فردی در رشد جسمی و ذهنی، مشخص كردن سن دقیق برای شروع آموزش موسیقی برای همه كودكان امكان ندارد.
اما راهنماییهای كلی ممكن است. پیانو، ویولن و فلوت ریكوردِر میتوانند در پایینترین سنین آموزش داده شوند، اگرچه اندازه ویولن 1/4 یا 2/4 برای كودكان لازم است.
با استفاده از روش پیشگفته «سوزوكی»، كودكان میتوانند یادگیری ساز را در سنین زودتری نسبت به روشهای دیگر شروع كنند. امكان شروع روش سوزوكی از سه یا چهار سالگی وجود دارد كه به دلیل چند ویژگی مشخص است. هنرجویان پیش از توانایی خواندن نتها به كمك گوش آغاز به نواختن میكنند، والدین در درسها و جلسات تمرین شركت میكنند و هنرجویان بیشتر نواختن خود را در گروه انجام میدهند.
به دلیل اینكه بیشتر انواع روشهای آموزشی بر پایه خواندن نُتهاست، كودكان نمیتوانند تا رسیدن به سن كافی برای شروع خواندن نُتها، درسها را آغاز كنند كه به طور معمول این سن همزمان با شروع خواندن و نوشتن در مدرسه است.
درسهای معمولی پیانو و ویولن (اندازه 1/4 ویولن) به طور معمول در شش یا هفت سالگی میتوانند آغاز شوند. یك كودك میتواند نواختن ویولنسل 2/4 را در هفت سالگی آغاز كند. یادگیری سازهای بادی چوبی و برنجی (فلوت، كلارینت، پیكولو، اُبوآ، فاگوت و ترومپت)، كه احتیاج به رشد ظرفیت ریه كودك دارد، دیرتر آغاز میشود، به طور معمول حدود ده یازده سالگی است.
یادگیری ترومبون و هورن فرانسوی حدود سیزده سالگی، گیتار آكوستیك در هشت یا نه سالگی، گیتار الكترونیك، چنگ و ویولا در یازده یا دوازده سالگی و كنترباس حدود سیزده سالگی میتوانند آغاز شوند.
برای پیدا كردن معلم، والدین بایستی از والدین دیگر كه كودكانشان درس موسیقی میگیرند و از موسیقیدانهای محل اقامتشان، مثل معلم موسیقی مدرسه فرزندشان سؤال كنند. یك معلم مجرب بایستی مدرك موسیقی داشته باشد. عضویت در یك سازمان حرفهای موسیقی محك دیگری بر معتبر بودن معلم است.
با وجود این، 73٪ آموزشدهندگان موسیقی، حتی بسیاری از معلمان خوب، به این دو گروه تعلق ندارند. معلم باید مایل به توضیح اساس روش آموزش خود برای والدین باشد و روابط خوبی را با كودك پایهریزی كند.
بزرگترین چالش در كار موسیقی، داشتن یك برنامه مرتب تمرین است؛ تمرین ساز بر پایه یك برنامه روزانه مرتب. بیشتر از هر فعالیت دیگر كودك احتیاج به دیسیپلین دارد. این تمرینات باید به طور مرتب بدون توجه به حال و هوای شخص، سایر برنامهها یا داشتن یا نداشتن انرژی از سوی هنرجو دنبال شود.
تمرین موسیقی كاری تكراری در تنهایی است كه به طور معمول احتیاج به زمان طولانی دارد تا نتایج محسوسی به دست دهد. تمرینات میتوانند مؤثرتر انجام شوند اگر معلم نكات چگونگی تمرین را، نه فقط چه تمرین كردن را، به هنرجو بگوید.
اگرچه تمرین موسیقی نباید به یك نیروی مداوم اصطكاك بین والدین و فرزندان تبدیل شود، والدین نیاز به ترغیب زیاد و تشویق منظم فرزندانشان دارند. مفید است كه یك برنامه منظم تمرین برای كودك در نظر گرفته شود تا تمرینات جز جدانشدنی برنامه روزانه وی شوند.