قبلا تصور می شد توانایی فکر کردن و یاد گرفتن، یا به اصطلاح هوش، استعدادی ذاتی و مادرزادی است که در طول حیات بدون تغییر باقی می ماند اما تحقیقات دکتر کارول دوئک1 از دانشگاه استنفورد در مورد هوش، بر این نتیجه استوار است که هوش، قابلیتی تغییریابنده و فزاینده است. به عبارت دیگر هوش نیز همچون سایر قابلیت های انسانی می تواند در طول زمان رشد کند و به حداکثر قوا و شکوفایی برسد. دکتر دوئک معتقد است ذهنی که با پرسشگری مواجه است، خود را به چالش می کشد و می داند که یادگیری تنها در اثر تلاش و استقامت به دست می آید حتی اگر به شکست منجر شود، بیش از دیگران می تواند به حداکثر شکوفایی برسد. به عبارت دیگر، هر معلومات جدید و دانش تازه کسب شده ای می تواند به رشد ذهنی و بالا بردن هوش انسان کمک کند.
دکتر کارول دوئک، نویسنده کتاب طرز فکر MindSet
تلفیق کردن نتایج این تحقیق و سایر پژوهش هایی از این دست که بر قابلیت رشد و افزایش هوش تاکید دارند با آموزش و پرورش برای هر کسی می تواند منفعت در پی داشته باشد به عبارت دیگر هر کسی می تواند از اینکه بداند می تواند قابلیت های ذهنی خود را ارتقا ببخشد سود خواهد برد اما تصور کنید اگر یک نابغه و فرد تیزهوش بداند که می تواند ظرفیت ذهنی و شناختی خود را هر چه بیشتر افزایش دهد، تا چه میزان ممکن است بر عملکرد کلی او موثر باشد و چه دریچه های مهمی بر مسیر رشد و شکوفایی قابلیت ها و استعدادهای او در حل مسئله و مفهوم سازی گشوده می شود.
تمرکز، سنگ بنای تفکر و یادگیری
تمرکز و درگیر شدن با موضوعات، سنگ بنای تفکر و یادگیری است. دکتر میهالی چیکسنت میهالی2، نویسنده کتاب "تچان3" وجود قوای تمرکز و پایبندی عمیق به انجام یک فرایند ذهنی یا عملی را مهم ترین عامل در تفکر و یادگیری می داند. در روان شناسی مثبت نگر (روان شناسی "تجربه های مطلوب4"، تمرکز و توجه، به انرژی و نیرویی تعبیر می شود که بدون آن انجام هیچ کاری میسر نیست به عقیده این نویسنده، مهم ترین عاملی که سبب می شود ما بتوانیم به آفرینندگی بپردازیم، بستگی به همین قدرت تمرکز و توجه دارد یعنی نیرویی که می تواند ما را برای مدتی کوتاه یا بلند بر روی یک نقطه (کار، فعالیت یا فکر) متمرکز نگه دارد و تمام قوا و نیروی ما را حول آن جمع کند. اما باید بدانیم که متمرکز کردن نیروی ما بر یادگیری نحوه تفکر، چندان نیز ساده نیست. از آنجایی که هر فردی تجارب منحصر به فرد و توانایی های ویژه ای دارد، شکل دادن و متمرکز کردن نیروی تفکر بر بستر ذهنی هر فرد، چندان نیز آسان نیست.
دکتر میهالی چکسنت میهالی نویسنده کتاب تچان و خلاقیت (Flow and Creativity)
قابلیت تمرکز و توجه دقیق به یک فعالیت، به مغز انسان کمک می کند نیرو و قوای ذهنی خود را حول محور آن موضوع خاص آزاد سازد و به این ترتیب شبکه های عصبی جدیدی در مغز ایجاد می شود و اگر این پروسه به طور کامل اتفاق بیفتد و عوامل خارجی تداخلی در آن ایجاد ننماید می تواند دانش جدید ما را با دانش قبلی و اندوخته های ذهنی ما پیوند زند و بافت جدیدی از معلومات و ساختارهای تازه را در ذهن ما ایجاد کند. به عبارت دیگر حفظ تمرکز و توجه بر روی یک موضوع خاص سبب می شود که قوای ذهنی ما بدون منحرف شدن و درگیر شدن با موضوعات فرعی دیگر، تمام نیروی خود را در جهت برقراری ارتباط بین معلومات سابق ما با اطلاعات ورودی جدید ذهن صرف کند و در این مسیر، الگوها و ساختارهای ذهنی نوینی را سازمان دهد که هر آنچه فکر می کنیم یا می آموزیم را در ساختارهای ذهنی ما به درستی جای دهد. به همین ترتیب اگر ذهن به هر نحوی تمرکز و توجه خود را از دست بدهد، فرایند برقراری ارتباط بین معلومات پیشین، و اطلاعات جدید انسان مختل می شود و این رابطه خدشه دار شده و یادگیری به نحو مقتضی و بهینه رخ نمی دهد.
هوش به تنهایی نمی تواند ضامن این باشد که ما بر روی یک موضوع متمرکز باقی بمانیم. به باور نظریه پرداز تئوری تچان5، چیکسنت میهالی، لذت یادگیری (لذت درگیر شدن با موضوع) به صورت آگاهانه می تواند تضمین کند تمام نیرو و توانایی ذهنی و روحی ما در یک نقطه خاص متمرکز باقی بماند. به بیانی دیگر، وقتی ما با تمام وجود از انجام یک فعالیت لذت می بریم که به طور کامل از نظر فکری و عملی با آن درگیر شده و تمام نیروی خود را وقف آن کنیم در این صورت نیروی تمرکز ما قادر است محدودیت های ظاهری خود را بشکند و نیروی خود را آزاد نماید. این نیروی ذهنی ما را بیش از پیش بر روی آن موضوع خاص متمرکز کرده و تمام قوا و قابلیت های ما را در جهت به حداکثر رساندن تلاش ما در جهت تحقق هدفمان به کار می گیرد. برای مثال شخصی که درگیر حل یک مسئه است زمانی که از انجام این فرایند ذهنی لذت می برد، تمام قوا و نیروی خود را صرف فکر کردن به جوانب مسئله می کند، ذهن خود را به چالش می گیرد و با تمام وجود توجه و دقت خود را صرف آن می کند، این وضعیت که به طور آگاهانه رخ می دهد و فرد داوطلبانه این شرایط را برای خود ایجاد می نماید، راه را برای حل مسئله هموار می نماید. (برای مثال در تاریخچه زندگی مشاهیر چنین تجاربی وجود داشته مثلا یک نقاش چند روز خواب و خوراک خود را فراموش کرده و سرگرم خلق یک اثر هنری بوده، یا یک مخترع و دانشمند، بی توجه به اطراف تمام نیروی خود را صرف آزمایش اختراعات خود کرده، این تمرکز فوق العاده به نظر یک ناظر بیرونی شاید نگران کننده باشد اما نیرویی است که فرد را از اطراف خود جدا کرده و بی توجه به عوامل مزاحم، صد در صد در خدمت خلق یک اثر هنری، علمی یا فنی می کرده است...)
رسیدن به تجربه مطلوب ذهنی، مستلزم توجه آگاهانه به اطلاعات و ایده ها است که باید به طور همزمان با دفع و کنار گذاشتن افکار و عوامل مداخله گر و انحرافی که بالقوه می تواند سبب حواسپرتی شوند، همراه باشد یعنی فرد باید به طور آگاهانه عوامل مزاحم فکری و محیطی را شناسایی کرده و اجازه ورود به ذهن خود را ندهد و در عوض تمام قوای ذهنی خود را معطوف به نقطه هدف نماید. ایجاد چنین شرایطی محیطی برای یادگیری، مرحله ای است که به عنوان مرحله تمرکز برای تفکر سطح بالا شناخته می شود که می تواند منتج به خلاقیت، آفرینندگی، ترکیب و سنتز ایده ها و ابداعات گردد.
هوش نیز همچون سایر قابلیت های انسانی می تواند در طول زمان رشد کند و به حداکثر قوا و شکوفایی برسد.
شاید جالب باشد بدانیم که بسیاری از برنامه هایی که برای تربیت تیزهوشان و نوابغ در دنیا اجرا می شوند، نتایج ضعیفی کسب می کنند. کارشناسان مجموعه علل و عواملی را سبب ساز کسب نتایج ضعیف این مدارس یا برنامه ها مطرح کرده اند از جمله: امکانات اندک برای پیگیری موضوعات و علایق شخصی، تمرکز بیش از حد بر معلومات و اطلاعات بدون توجه به گسترش مفاهیم (رویکرد دانش محور در مقابل رویکرد یادگیری مفهومی)، عدم آموزش مهارت های تفکر خلاق، کمبود معلم هایی که برای تربیت نخبگان آموزش دیده باشند و سرانجام کمبود بودجه برای برنامه های آموزش نخبگان.
اما خبر خوب این است که تولید برنامه هایی برای آموزش تیزهوشان، نیازی به تغییرات بنیادین در مواد درسی، منابع و سیستم آموزش ندارد. صرفا برنامه هایی که به این دانش آموزان کمک کند، از تفکر سطح بالا استفاده کنند و سطح یادگیری و تفکر خود را به بالاترین درجه برسانند، می تواند بهترین کمک باشد. برای مثال برنامه درگیری ذهنی متمرکز6 یکی از برنامه های آموزشی است که کمک می کند دانش آموزان از روش های بالا بردن تمرکز و توجه خود در جهت به حداقل رساندن عوامل مداخله گر و مزاحم و متمرکز شدن کامل بر روی حل مسئله استفاده کنند این برنامه از چهار مرحله تشکیل شده است:
-- رشد طرز فکر،
-- تفکر متمرکز،
-- تئوری تچان،
-- شناخت و کنترل عوامل حواسپرتی.
اجرای این برنامه به خودی خود نیز چالش انگیز است و نیاز دارد دانش آموزان از تمام قوای ذهنی خود برای انجام فعالیت ها و کسب مهارت در تفکر متمرکز و سطح بالا استفاده کنند. دانش آموزان در طی این برنامه می آموزند چگونه از قوای ذهنی خود که در نقطه ای متمرکز شده برای حل مسائل استفاده بکنند حتی اگر این دانش آموزان موفق به حل مسئله نشوند، می آموزند که چگونه نقاط ضعف و عوامل شکست خود را بیابند و از کمبودهای خود درس بگیرند.
توانمند ساختن معلمان در کنار دانش آموزان تیزهوش تحت چنین برنامه هایی به آنها کمک می کند بینش، توانایی و استانداردهایی را کسب کنند که بتوانند تشخیص دهند آیا در این لحظه از تمام قوای خود به صورت متمرکز استفاده می کنند یا خیر. افزایش توانایی دانش آموزان در تفکر و یادگیری بر اساس چارچوب شناختی مستحکم به آنها کمک می کند بهتر از دیگران دانش جدید را تفسیر کنند، آن را با دانش قبلی پیوند زنند، بینش جدیدی را بپرورند و راه های نوین و خلاقی را برای حل مسائل بیابند. رسیدن به چنین حالتی که در تئوری تچان، تجربه تچان نامیده می شود یعنی لحظه ای که انگار زمان متوقف شده و فرد به چیزی به جز رسیدن به هدف خود فکر نمی کند و تمام نیرو و توان خود را صرف حل مسئله یا تحقق هدف خود می نماید، حالتی است که باید برای افراد تیزهوش به صورت آگاهانه فراهم شود به عبارت دیگر تیزهوشان بیش از هر کس دیگری نیاز به چنین لحظاتی دارند که تمام نیروی ذهنی خود را در مسیر تحقق اهداف خود آزاد کنند.
درگیری ذهنی متمرکز در عمل
برنامه ریزی و بستر سازی برای یادگیری دانش آموزان هم در برنامه ریزی تحصیلی در مقیاس کلان و هم در طرح درس نویسی در مقیاس خرد هر دو باید مد نظر قرار گیرد. نکته اینجاست که بسیاری از افرادی که برای آموزش و تحصیل تیزهوشان برنامه ریزی می کنند، بر این باورند که تیزهوشان نیازی به چارچوب فکر و عمل ندارند یا هوش سرشار آنها می تواند و شاید حتی باید خارج از چارچوب عمل کند. پاسخ به سوالات ذیل در تسهیل برنامه ریزی و طراحی دروس برای دانش آموزان تیزهوش در جهت برنامه درگیری ذهنی متمرکز کمک می کند:
- آیا درس چالش انگیز است؟ (چالش انگیز به معنای غیرممکن بودن نیست)
- آیا محتوا و هدف درس به صورت واضحی طرح شده است؟
- اگر محتوای درس جدید است، آیا دانش آموزان از معلومات پیشینی برخوردار هستند که بتوانند منبعی شخصی برای ارجاع ذهنی به وجود آورند به عبارت دیگر آیا زمینه و آمادگی کسب دانش جدید را دارند؟
- اگر محتوای درس، مسبوق به سابقه و مرتبط با دانش قبلی است، آیا دانش آموزان قادر خواهند بود دیدگاه شخصی قبلی خود را گسترش داده و مورد نقد قرار دهند؟ به عبارت دیگر آیا محتوای درس، معلومات قبلی آنها را به چالش می گیرد و با ساختارهای ذهنی سابق آنها درگیر و مرتبط می شود؟
- آیا درس، شوق به یادگیری بیشتر (فوق برنامه) را تقویت می کند؟
- آیا دانش آموزان تشویق به حرکت با سرعت و آهنگ شخصی خودشان می شوند؟ (آیا برنامه پیشرفت هر دانش آموز انفرادی و شخصی است؟)
- آیا درس به دانش آموزان کمک می کند، مراحل پیشرفت خودشان را با معیارهای مشخصی، بسنجند؟
- اگر حل مسئله با شکست مواجه شد، آیا دانش آموزان قادر خواهند بود نقاط ضعف و خطاهای خود را تشخیص بدهند؟
- آیا برنامه آموزشی از بازخوردهای دقیق و منظم برخوردار است؟ آیا دانش آموزان صرف نظر از نتیجه ای که به دست می آورند می توانند از بازخورد و توضیحات معلم در مراحل مختلف کار برخوردار باشند؟
- آیا درس می تواند محیطی برای درگیری ذهنی متمرکز ایجاد کند و عوامل مداخله گر و مزاحم را به حداقل برساند؟