می دانیم سطح عملکرد مغز انسان ها تقریبا به دو دسته تقسیم می شود، صبح کار و شب کار. کسانی که سحرخیزند و بالاترین سطح عملکرد را در صبح ها دارند و طیف دوم افرادی که عصرها بیشترین کارایی را دارند. به عبارت دیگر برخی از افراد در ساعات اولیه روز بعد از طلوع آفتاب تا ظهر بیشترین کارایی ذهنی را دارند و عملا بعد از ظهر تمرکز چندانی ندارند و در دسته دوم افرادی قرار دارند که صبح ها چندان سرحال نیستند و ترجیح می دهند در ساعات پایانی روز (عصرها) به امور مهم بپردازند.
ساعت بدن ما تا حد زیادی تحت تاثیر میزان تولید ملاتونین یا هورمون خواب آلودگی است. یعنی بسته به اینکه ملاتونین در چه ساعتی از روز در بدن ما ترشح شود، قدرت و کارایی مغز ما تعیین می شود. دانش آموزان دوره ابتدایی و راهنمایی تقریبا سحر خیز هستند و در ساعات اولیه روز بیشترین فعالیت را دارند اما با ورود به دوران نوجوانی و جوانی (تدوره دبیرستان) رفته رفته ساعت بدن آنها جلوتر می رود. به عبارت دیگر نوجوانان دبیرستانی شب ها بیشتر بیدار می مانند و صبح ها خواب آلوده تر هستند و ترجیح می دهند کارهای روزمره (از قبیل درس خواندن، ورزش و غیره) را دیرتر آغاز کنند. جالب است بدانیم که با افزایش سن و سال، بدن به طور طبیعی بازگشتی را به سمت سحرخیزی آغاز می کند و حتی با عبور از سن میان سالی، اکثر سالمندان قبل از ساعت 7 صبح از خواب برمی خیزند.
تحقیقات نشان می دهد افراد بالاترین میزان عملکرد ذهنی و جسمی را در ساعات مطلوب روز دارند این ساعات مطلوب ساعاتی هستند که بدن و مغز آنها به طور طبیعی در نقطه اوج فعالیت قرار دارد و مغز کاملا بیدار است. اما به تازگی تحقیقاتی منتشر شده که ادعا می کند بیدار بودن صد در صدی مغز برای همه فعالیت ها ضروری نیست. در سال 2011 ماریک ویت1 استادیار روان شناسی دانشگاه آلیبون2، 428 دانشجو را به شرکت در آزمونهایی در آزمایشگاه دانشگاه در ساعت 8 صبح و 4 بعد از ظهر دعوت کرد. قبل از آغاز آزمون، از تمام دانشجویان تست ساعت بدن گرفته می شد و جالب اینکه مشخص شد تنها 28 نفر از این افراد، سحرخیز هستند و پیک عملکرد مغزشان در ساعات صبح است. سپس از آزمودنی ها خواسته می شد به چند سوال پاسخ دهند بخشی از سوالات تحلیلی و بخشی دیگر دریافت درونی بود. به طوری که سوالات تحلیلی، بیشتر نیاز به محاسبات ساده، تحلیل و آنالیز موقعیت داشتند و سوالات دریافت درونی که پاسخ روشن و سر راستی نداشتند و به نظر غیر قابل حل بودند و پاسخ به آنها نیاز به واکنش های آهان داشت (تفکر جانبی و دریافت شهودی).
آزمودنی ها به چند گروه تقسیم می شدند و هر گروه، سوالات تحلیلی و بینشی را در دو نوبت صبح و عصر پاسخ می دادند. نتایج نشان داد پاسخ به سوالات تحلیلی در ساعات مطلوب بدن بهتر صورت می گرفت یعنی هر فرد در ساعت بدن خود (صبح یا عصر) بهتر و سریع تر به سوالات تحلیلی پاسخ می داد یعنی زمانی که مغز در بالاترین درجه فعالیت و هشیاری قرار دارد. اما پاسخ به سوالات بینشی و شهودی، رابطه بالعکسی با میزان هشیاری مغز داشت به طوریکه هر گروه در ساعت غیر مطلوب خود بهتر و سریع تر به سوالاتی که نیاز به درک و دریافت لحظه ای و خلاقیت داشت، پاسخ می داد. به عبارت دیگر پاسخ به سوالاتی که نیاز به استفاده از خلاقیت داشت، در ساعاتی که مغز در درجه هشیاری پائین تری قرار داشت، 20% سریع تر اتفاق می افتاد.
افزایش خلاقیت در زمان خستگی مغز
به نظر می رسد علت این پدیده آن باشد که ذهن در زمان اوج هشیاری خود بیشترین تمرکز را بر تحلیل و آنالیز مطالب می گذارد و تمام قوای خود را روی حل مسئله معطوف می کند به طوریکه حل مسائل تحلیلی و محاسباتی در اوج هشیاری مغز به راحتی و سریع تر از هر زمان دیگر صورت می گیرد اما بالعکس حل مسائلی که به نظر غیر ممکن می آید یا نکات انحرافی و خلاقانه دارند، در زمانی که مغز هشیاری نسبتا کمتری دارد و کمتر می تواند روی یک موضوع تمرکز کند بهتر رخ می دهد. پژوهشگران باور دارند که این مسئله به این سبب ایجاد می شود که مغز در ساعات خستگی، با افکار تصادفی و از این شاخه به آن شاخه پریدن مواجه است به طوریکه می تواند با در کنار هم گذاشتن افکار تصادفی و ظاهرا بی ارتباط ناگهان پی به یک نکته ببرد و راه حل مسئله را به صورت کاملا خلاقانه وناگهانی پیدا کند.
نتایج تحقیقات نشان می دهد لزوما سحرخیزی سبب موفقیت و کامیابی نیست بلکه با شناسایی ساعات بدن هر فرد و انطباق برنامه کاری و تحصیلی او به صورت شناور و سیال می توان از بالاترین میزان هشیاری و قوای ذهنی هر فرد در مسیر حل مسئله و انجام امور بهره برد. در این مسیر برخی از آموزشگاه ها و حتی مدارس در امریکا و سایر کشورها، ساعت کاری خود را از ساعت 8 صبح به 10 تغییر داده اند و در برخی موارد نیز ساعات کاری و تحصیلی متغیر و انطباق پذیری را برای بهینه کردن حضور و شرکت دانش آموزان/ دانشجویان و کارمندان فراهم کرده اند.