دکتر مجید میرزاوزیری؛ استاد دانشگاه فردوسی مشهد
خصومت من با ریاضیات سابقهای دیرینه دارد. موضوع به حدود ۴۰ سال قبل برمیگردد؛ زمانی که من دانشآموز سال دوم دبستان بودم و نتوانستم نمره قبولی در درس ریاضی بگیرم و از تکماده استفاده کردم. این تنها شکراب بین من و ریاضیات نبود. باز هم نمرات درخشان دیگری در سالهای بعد در درسهای مرتبط با ریاضی مثل هندسه و جبر کسب کردم! هرچه بود من و ریاضی علاقه چندانی به هم نداشتیم. دقیقتر بگویم: من از ریاضی متنفر بودم؛ اما از احساس آن نسبت به خودم خبر چندانی نداشتم. بنابراین من آدم ریاضیکشیدهای هستم و بهخوبی میدانم چطور ممکن است یک نفر با ریاضیات مشکل داشته باشد. همین برای آنکه به فکر چارهای بیفتم، کافی بود.
من اکنون استاد دانشگاه در گروه ریاضی محض دانشگاه فردوسی مشهد هستم. همین الان سؤالی که در ذهن شما ایجاد میشود، این است که آخر آدم ناحسابی، تو که با چیزهای حسابی خصومت داشتی، چرا کارت به ریاضیات کشید و چطور شد که شغلت درسدادن ریاضیات شد. باید اعتراف کنم که ناکامی در کنکور سال ۱۳۶۸ من را وادار کرد که به هر چیزی تن دهم؛ حتی ریاضیات. در نتیجه من در سال ۱۳۶۹ دانشجوی دوره کارشناسی ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد شدم. من در سال ۱۳۷۸ مدرک دکترای خود را در گرایش آنالیز تابعی از گروه ریاضی محض دانشگاه فردوسی مشهد گرفتم و اولین چیزی که به سرم زد، این بود که برای کسانی که مثل خودم بودند، کاری بکنم و بین آنها و ریاضیات نقش میانجیگری را ایفا کنم. اجازه دهید اعتراف کنم در آن زمان دیگر من و ریاضیاتم عاشق هم شده بودیم. درست مثل داستانهایی که در فیلمهای هندی معمولا اتفاق میافتد.
من برای میانجیگری بین ریاضیات و مردمی که متنفر از ریاضیات بودند، کارهای مختلفی کردم؛ ازجمله اینکه حدود ۳۰ کتاب داستانی نوشتم که به چاپ رسیده است. بهعلاوه چند مسابقه ریاضی مختلف برای کسانی که از ریاضی فراری هستند، ابداع کردم. همه مسابقات ریاضی دنیا مخصوص کسانی طراحی شده که عاشق ریاضی هستند و دانش بالایی در ریاضی دارند؛ اما کسی دلش برای بچههایی که با ریاضی خصومت دارند، نسوخته است. لازم بود کاری صورت بگیرد. حدود ۱۵ سال پیش اولین مسابقه ریاضی با این هدف را با ۲۱ دانشآموز در یک مدرسه برگزار کردم. بعدها نام این مسابقه به پیشنهاد خود بچهها از «مسابقه تیمی ریاضیدانان جوان» به «مسابقه شهر ریاضی» تغییر کرد. این مسابقه اکنون با نام بینالمللی «آریثلند» به معنی سرزمین حساب شناخته میشود. مسابقه دیگری که ابداع کردم، فوتبال ریاضی نام دارد که با نام «مثبال» شناخته میشود. مسابقات «آریثلند» و «مثبال» اکنون شهرتی جهانی پیدا کردهاند. در سال تحصیلی گذشته ۲۱ هزار نفر در مسابقه شهر ریاضی شرکت کردند. تصور کنید مسابقهای با ۲۱ نفر در ۱۵ سال به ۲۱ هزار هوادار رسیده است. دلیلش باید این باشد که تعداد متخاصمان ریاضی زیاد است؛ خیلی زیاد.
حدود یکسالونیم پیش ریاضیدانی برزیلی به نام پروفسور «کررلی اُلیوِیرا» که از دانشگاه اوفال در شهر ماسیو از ایالت آلاگواس برزیل برای شرکت در یک کنفرانس ریاضی به ایران آمده بود، بازدیدی از شهر ریاضی داشت و زمین فوتبال ریاضی ما را دید. وقتی ایدهها را برایش شرح دادم، شگفتزده شد و گفت دوست دارد بهعنوان سفیر شهر ریاضی در برزیل این مسابقه را در آنجا برگزار کند. پس از بررسیهای فراوان درباره شهر ریاضی و فوتبال ریاضی، سرانجام در آبان امسال برای شرکت در پانزدهمین فستیوال ریاضی دانشگاه اوفال برزیل به آنجا دعوت شدیم و این دو مسابقه را معرفی کردم. تجربه برگزاری مسابقه در برزیل برای ما که زبان پرتغالی را نمیدانستیم و برای دانشآموزان آنجا که نه فارسی بلد بودند و نه انگلیسی، خیلی جالب بود. نکته بسیار جالب در این بود که آنجا هم دانشآموزان زیادی مثل من بودند که دلِ خوشی از ریاضیات نداشتند و همین که صحبت از مسابقه ریاضی پیش آمد، با اکراه از شرکت در مسابقه امتناع کردند؛ اما همین که مسابقه شروع شد و دیدند که اصلا شکل ظاهری مسابقه مثل امتحانات ریاضی معمولی نیست، وارد مسابقه شدند و با هیجان زیاد در آن شرکت کردند. وجه مشترک دانشآموزان ما و کشور برزیل در علاقهنداشتن به ریاضیات و علاقه به فوتبال است. همین میتواند کلید طلایی کارآمدی «آریثلند» و «مثبال» تلقی شود. من خوشحالم که اثربخشی این روش را به طور عملی دیدهام.
اکنون روشهای من برای برطرف کردن مشکل خصومت دانشآموزان با ریاضیات به نیمکرهجنوبی هم گسترش پیدا کرده است و این افتخار بزرگی برای من است که صرفا بهعنوان فردی ریاضیزده توانستهام چنین تأثیر خوبی در راستای ایجاد علاقه به ریاضی داشته باشم و ماجرای عشقم به ریاضیات را تا زیر خط استوا به گوش همه آنهایی که مثل من با ریاضیات بیگانه بودند، برسانم.