روند تکاملی مدارس ایران در مواقعی دچار رکود و مکث نیز بوده است. جمله مغول نه تنها بسیاری از مراکز مهم علمی کشور را به ورطه نابودی کشاند، بلکه سال های سال و تا قدرت یافتن افرادی چون خواجه رشیدالدین فضل الله در دربار ایلخان مغول، تاسیس مدارس در بسیاری شهرهای مهم ایران نیز متوقف شد. تکوین هر فضای آموزشی نشان دهنده به وجود آمدن نوعی فعالیت تخصصی در جامعه است.
پدیدار شدن نیاز به نیروی آموزش دیده خود توجه به موسسات آموزشی و عملکرد آنان را برمی انگیزد و حکومت سعی می کند با حمایت و یا اعمال تغییراتی در این مراکز این کمبود را برطرف کند..
به همین دلیل در طول تاریخ ایران، دستگاه های حکومتی نقش موثری در پدید آمدن مراکز آموزشی و جهت دهی روند فعالیت آنان بر عهده داشته اند.
در دوران قبل از اسلام که آموزش در اختیار طبقه ای خاص قرار داشت، فضاهای آموزشی نیز در مجاورت کاخ ها و ابنیه حکومتی شکل می گیرند و در عهد ساسانی دبیران یعنی کسانی که به نوعی با خط و نوشته سر و کار دارند، بعد از موبدان دومین پایه را در طبقات پنج گانه اجتماع روزگار خود تشکیل می دادند.
نخستین و مهم ترین عنصر شکل دهنده فرهنگ ایران باستان که نفوذ بسیاری بر باورهای تعلیم و تربیتی آن زمان داشت، آیین زرتشت بود.
تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی و زیستی ایرانیان در این زمان به درجات مختلف متاثر از تعالیم زرتشتی بود. در سال ۶۳۷ میلادی، سپاهیان ایران در قادسیه و سپس نهاوند مغلوب مسلمانان می شوند و اسلام پای در تمدن ایران می گذارد.نخستین مراکز تربیت اسلام در مساجد و در پاره ای موارد در خانه علما شکل می گیرد و بعد از سه چهار قرن مدارس به صورت فضاهای مستقل آموزشی در شهرهای مهم امپراتوری اسلامی یکی پس از دیگری تاسیس می شوند.
اما پس از مدت زمانی این مدارس به عنوان مراکزی مهم در جهت ترویج عقاید، مذاهب و فرقه ها، تعدد یافته اند ونقش مهمی در جریان های سیاسی مذهبی زمان خود بر عهده می گیرند. هر یک از حکومت های وقت مدارس را بهترین مراکز ترویج و تبلیغ عقاید خود یافته و با دخالت در مواد درسی و حتی استادان فعال در آنها، بر روند فکری جامعه تاثیر می گذارند. با این همه در بسیاری موارد، هزینه های ساخت یا اداره مدارس را موقوفات آنها تأمین می کردند نه حاکمان.
روند تکاملی مدارس ایران در مواقعی دچار رکود و مکث نیز بوده است. جمله مغول نه تنها بسیاری از مراکز مهم علمی کشور را به ورطه نابودی کشاند، بلکه سال های سال و تا قدرت یافتن افرادی چون خواجه رشیدالدین فضل الله در دربار ایلخان مغول، تاسیس مدارس در بسیاری شهرهای مهم ایران نیز متوقف شد.
اما صفویان شیعه مذهب در طول دوره زمامداری شان به ساخت مدارس و مراکز علمی همت گماشتند. در این دوره تحولات کالبدی در سبک چهار ایوانی مدارس، و نیز تحول در شیوه تدریس (از املاء به مباحثه)، مباحثات عملی را رونق بخشیده و همه جایی کرده و بستر جامعه را برای تولد علمایی همچون شیخ بهایی و ملاصدرا و... آماده ساخته بود.
به هرحال روند رو به رشد مدارس و مراکز علمی، ایران قبل از اسلام، تا اواسط دوره قاجار گاه با سرعت و گاه با رکود همراه بود اما هیچ گاه این سیر صعودی منقطع نگشت، تا آنکه تحولات ایران در نیمه دوم حکومت قاجار (نیمه دوم قرن ۱۳ هجری شمسی) زمینه انقطاع این سیر تاریخی را فراهم آورد. به گونه ای که شیوه نوین آموزش در کشورمان که تحفه ای است از غرب، آموزش در کشورمان را تحت تاثیر قرار داده است.
برای روشن شدن اتفاقاتی که نظام آموزشی ایران را متحول کرد بحث را با طرح سؤالی ساده آغاز می کنیم: <واژه کلاس> از چه زمان بر زبان مردمان این سرزمین جاری شد و در فرهنگ آموزشی آنان جای گرفت؟ آری این واژه خود اصالت فارسی ندارد، چه رسد به فضایی که به این نام خوانده شود.
به کارگیری واژه هایی همچون <کلاس> را شاید نتوان با ورود نظام جدید آموزشی به کشورمان در دوره محمدشاه قاجار (با تاسیس نخستین مدارس جدید به سبک اروپایی توسط کشیشان آمریکایی و فرانسوی در سال های ۱۲۵۴ و ۱۲۵۵ هجری قمری در ارومیه و تبریز)، گسترش و توسعه آن با وقوع تحولات مشروطه و حمایت روشنفکران و از فرنگ برگشتگان آن زمان و همه گیر شدن آن از سال های پس از جنگ اول جهانی و دوران حکومت رضاشاهی هم دوره دانست، چرا که تحولات و اتفاقات این دوران (از زمان ناصرالدین شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، مهمترین ابزار و عوامل را در ورود و شکل گیری شیوه جدید آموزش در کنار مدارس سنتی (و نه در بطن و همراه آن) با خود به همراه آورد.
دکتر حسین محجوبی اردکانی در مقدمه جلد نخست کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران چنین می نویسد: در میان حوادثی که بر این کشور گذشته است شاید سه حادثه از همه بیشتر اثر گذارده باشد؛ نخست ظهور اسلام که با تغییر آداب و رسوم و بسیاری از مظاهر فکری و عقلی ایرانی همراه بود، دیگری حمله مغول که با هیچگونه مظاهر فکری و عقلی قابل اعتنا نبود و جز خرابی و ویرانی چیزی با خود نداشت و دیگری سروکار پیدا کردن ایران بود با سیاست مغرب زمین که به قصد تهاجم و تضعیف برخاسته بود نه به نیت همراهی و همکاری. این عامل که خود به تنهایی برای زیر و رو کردن کشوری کافی است، پشتیبانی نیرومندتر از خود نیز داشت که او را در همه جا کامروا می ساخت و آن علم و دانش مترقی اروپایی بود.
به هرحال در همین زمان جامعه ایران نیز دچار ضعف هایی عمیق بود که زمینه ورود و نفوذ اندیشه های غربی را فراهم می آورد. روشنفکران و اصلاح طلبان دوره مشروطه و بعد از آن، اصلی ترین مشکل جامعه ایران را ضعف ساختار فرهنگی و بی اطلاعی می دانستند که همین خصلت، مردم را سال ها عقب نگاه داشته و سایه مستبدان را روزبه روز بر سر آنها گسترده تر می ساخت.
دکتر تقی آزاد ارمکی در کتاب اندیشه نوسازی در ایران این مساله را چنین بیان می کند: مساله اصلی دوران صرفاً وجود شخص مستبد و یا شاه نبود که راه حل در طرح نظریه نفی استبداد باشد، بلکه از منظر جامعه شناختی می توان ادعا نمود مساله اصلی جامعه ایران آن زمان در ساختار فرهنگی جامعه بوده است که مستبد پرور می باشد.
دراین صورت زمان برای تغییر در ساختار سیاسی جامعه نیاز به تفکری بود که به بیان مساله فرهنگی و تاریخی استبداد بپردازد و جایگزین مناسب جست وجو گردد. به عبارت دیگر، شاید راه مدرن سازی جامعه ایرانی بیشتر در تغییر در ساختار اجتماعی از طریق آموزش و آگاهی معنی دار باشد.به این ترتیب روشنفکران آن زمان نخستین گام را برای دستیابی به جامعه آرمانی شان در تاسیس مدارس جدید و آموزش مدرن باز می یابند و در این راه مجدانه تلاش می کنند.
میرزاحسن خان رشدیه از نخستین کسانی است که مدرسه ای با شیوه جدید برای عامه مردم افتتاح کرد و به این سبب مورد تشویق شاه از فرنگ برگشته (ناصرالدین شاه) قرار گرفت.وی پس از تاسیس نخستین مدرسه خود با نام مدرسه رشیدیه در ایروان و جلب رضایت شاه باهمراهی چند تن از خیرین، قصد تاسیس مدرسه ای در ششکلان تبریز را داشت، ولی در کل موفقیت چندانی حاصل ننمود.
تبدیل مکتبخانه ها به مدارس جدید
در سال های ابتدایی قرن چهاردهم خورشیدی شاهد روند سریع تغییر سبک مکتبخانه ها و تبدیل تدریجی آنان به مدارس جدید و همچنین استقبال مردم از اینگونه مدارس هستیم. برای مثال دبیرستان کیخسروی یزد در سال ۱۲۶۸ خورشیدی توسط روانشاد کیخسرو مهربان رستم که از بازرگانان خیرخواه و دانش پرور زردشتی بوده تاسیس شده و در آغاز طبق معمول زمان با ترتیبات مرتب و آبرومندی به صورت مکتبخانه اداره ولی زبان های انگلیسی و عربی نیز توسط دانشمندان وقت در آن تدریس می شده است... این بنگاه تا سال ۱۲۹۳ یعنی ۸ سال پس از انقلاب مشروطیت به صورت مکتب و به همان اصول قدیمی اداره می شده و از آن پس تغییراتی در آن روی داده است... از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۵ تشکیلات آن به صورت دبستان کامل بوده... از ۱۳۰۵ که در فرهنگ ایران نهضتی حاصل شده دوره اول دبیرستان به این بنگاه اضافه گشته... و از سال ۱۳۱۰ دوره دوم به آن اضافه شده و به صورت دبیرستان کامل درآمده است. در تاریخ دبستان تدین یزد چنین آمده است: اساس این دبستان مکتبخانه ای بوده است که در سال ۱۳۱۴ هجری قمری تحت سرپرستی مرحوم آقا سیدهاشم فقیهی تاسیس شده و در طول سنین متمادی همدوش با ترقی فرهنگ تغییر سبک داده و راه تکامل پیموده است.
در سال ۱۳۳۷ قمری مطابق ۱۲۹۷ خورشیدی دبستان کاملا تغییر وضع داده به نام مدرسه تدین نامیده شد. با این توضیح می توان روند تعدد یافتن مدارس جدید را با رکود و از میان رفتن مکاتب سنتی به عنوان اصلی ترین مرکز تحصیلات ابتدایی آن زمان که دور از کنترل و نظارت حکومت وقت بود همپای و همزمان دانست. البته این روند تغییرات مخصوص دبستان های این شهر نبوده و در دیگر نقاط کشور هم کم و بیش وضع به همین منوال بوده است.