سر آرتور کانن دویل (Sir Arthur Conan Doyle) در یادداشت کوتاه و مختصری در دفتر خاطرات سال ۱۸۹۳ خود از سر خشنودی می نویسد؛ «هولمز را کشتم.» او به تازگی داستان «مساله نهایی» را تمام کرده بود که در آن شرلوک هولمز در پی درگیری مرگباری با پروفسور موریارتی شیطان صفت، همراه با او درون آبشاری خروشان سقوط می کند. دویل از این خشنود بود که بالاخره خود و خوانندگانش را از شر مخلوق سمجش خلاص کرده است و حال می تواند وقتش را صرف آثار وزین تر و جدی ترش کند. لااقل این فکری بود که دویل آن هنگام در سر داشت.
اما از طنز روزگار و در یکی از شیرین ترین نمونه های داستان مدرن، شخصیتی که دویل به خیال خود آن را کشته بود نه تنها برای همیشه بر دیگر آثار خالقش، بلکه بر خود او نیز سایه می افکند. هولمز آن قدر واقعی و شبیه خود زندگی بود که بسیاری از خوانندگان دویل گمان می کردند او واقعاً وجود دارد و حتی امروز هم عده یی بدشان نمی آید که بگویند که کانن دویل تنها کارگزار ادبی دکتر واتسن نویسنده واقعی ماجراهای شرلوک هولمز بوده است. در حالی که توجه عمومی به شرلوک هولمز روز به روز گسترده تر می شود، اکنون با چاپ دو کتاب تازه کانن دویل بالاخره این شانس را پیدا می کند تا کمی از زیر سایه مخلوقش بیرون بیاید. با استفاده از آرشیو عظیم نامه ها، دفترچه های خاطرات، یادداشت ها، دست نوشته های منتشر نشده و دیگر اسناد و مدارک مرتبط با کانن دویل که بالاخره پس از سال ها در دسترس محققان و علاقه مندان قرار گرفته است، دو کتاب تازه جزئیات زندگی خالق شرلوک هولمز را با جزئیات تازه و بی سابقه یی به تصویر می کشند. اگر کانن دویل حق داشته باشد و دلایل دیگری به جز کارآگاه مشهور و دمدمی مزاج خانه شماره ۲۲۱ خیابان بیکر برای توجه به او وجود داشته باشد، احتمالاً آن را در این دو کتاب پیدا خواهیم کرد. اما عنوان زندگینامه یی که اندرو لیست با استفاده از این منابع تازه نوشته است برای کانن دویل ناامیدکننده است؛ «مردی که شرلوک هولمز را خلق کرد؛ زندگی و دوران سر آرتور کانن دویل». لیست که پیش از این زندگینامه نویسندگانی چون رویارد کیپلینگ و یان فلمینگ را نیز به رشته تحریر درآورده است در کتاب خود چگونگی دستیابی دکتری معمولی از اهالی پورتمسوث انگلستان به قله های شهرت ادبی را شرح می دهد.
به نوشته لیست، دویل که در سال ۱۸۵۹ از خانواده یی ایرلندی در اسکاتلند متولد شد، خلاقیت ادبی خود را از مادرش که قصه گوی قهاری بود به ارث برده است و از طریق مطالعه آثار معمایی ادگار آلن پو، داستان های علمی، تخیلی ژول ورن و رمانس های تاریخی سر والتر اسکات در دوران کودکی و نوجوانی، این قریحه را پرورش داده است. علاقه و احترام کانن دویل به واقعیت های مسلم و استنتاج های منطقی نیز ریشه در تحصیلات پزشکی او در ادینبورو دارد، جایی که گروه رنگارنگی از اساتید پزشکی قدرت استدلال، علاقه به امور پزشکی قانونی و اشتیاقی بیمارگون نسبت به کوکایین را در وجود دویل به ودیعه نهادند.
اما به نوشته لیست پارادوکس محوری زندگی کانن دویل این است که پزشکی آموزش دیده و خالق قهرمانی منطق گرا چون شرلوک هولمز، در نهایت به کلی مجذوب جهان ارواح و بازی هایی چون احضار روح و رفت و آمد به جهان مردگان می شود. عکسبرداری از ارواح و دیگر مشغولیت های غریبی که هولمز و بسیاری از ما آنها را مزخرف و نوعی کلاهبرداری می خوانیم برای دویل مایه جذابیت و افسونی بی پایان را فراهم می آورد. در نهایت تاثیری که زندگینامه لیست بر خوانندگان باقی می گذارد این است که بسیاری از آثار و امور مورد علاقه دویل و نیز آثار ادبی غیرهولمزی اش، شایسته فراموشی و گمنامی امروزشان هستند و از این بابت هولمز چیزی به کانن دویل بدهکار نیست. این امر را دومین کتاب تازه یی نیز که این روزها در جهان انگلیسی زبان درباره دویل منتشر شده است، تایید می کند؛ «آرتور کانن دویل؛ مجموعه نامه ها» که به ویراستاری سه دویل شناس بزرگ جون للنبرگ، دنیل استاشور و چارلز فولی گرد هم آمده است. اما در نهایت پس از مطالعه این مجموعه قطور و ۷۰۰ صفحه یی نامه ها که مکاتباتی در مورد مسابقات کریکت تا مسائل مالی و اقتصادی زندگی دویل را شامل می شود، خواننده از خود می پرسد آیا بهتر نبود سر آرتور کانن دویل به جای گله و شکایت از اینکه در سایه شرلوک هولمز قرار گرفته است، از الهگان جهان ادبیات به خاطر وجود او تشکر می کرد؟ به راستی اگر هولمز نبود، کدام ناشری به خودش زحمت می داد مجموعه مکاتبات بی خاصیتی مانند این را منتشر کند؟