شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳
دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ 6169 0 8

مریم میرزاخانی در کجای جغرافیای ریاضیات ما قرار دارد و جایزه او، چه حاصلی برای ما دارد؟

درباره مهم‌ترین جایزه علمی ایران در دوران معاصر

ما، «میرزاخانی» و مدال خوش‌رنگ او

مسعود آرین‌نژاد

مسعود آرین‌نژاد - دانشیار گروه ریاضی دانشگاه زنجان

اشاره: در این نوشته به این پرسش‌ها می‌پردازم: جایزه فیلدز چه نقش و چه شأنی در دنیای ریاضیات دارد؟ میرزاخانی در کجای جغرافیای ریاضیات ما قرار دارد و جایزه او، چه حاصلی برای ما دارد؟ آیا اگر وی در ایران هم می‌بود، می‌توانست این جایزه را کسب کند؟

درباره ارزش جایزه «فیلدز» ساده‌ترین توصیف همان است که همه می‌گویند: جایزه «فیلدز»، نوبل ریاضیات است. البته این دو تفاوت‌های ظریفی با هم دارند؛ مثل اینکه سقف سنی اعطای جایزه «فیلدز»، ٤٠سال است- که از جهتی کار و اثبات و وقوف جمع دانشمندان به موفقیت و ممتاز و متفاوت‌بودن را مشکل‌تر می‌کند- و تفاوت مهم دیگر، مبلغ نقدی این دو جایزه است که در جایزه «فیلدز» بیشتر معنوی است! (١٥هزار دلار کانادا) اما در جایزه نوبل فقط معنوی نیست! (اغلب بیش از ٥٠٠ هزار دلار آمریکا و گاهی تا دو میلیون‌دلار). در همین ابتدا لازم است تصریح کنیم که جایزه فیلدز «مریم میرزاخانی» بدون تردید تا به حال، مهم‌ترین جایزه علمی ایران در دوران معاصر بوده است.

باوجود متناظر قراردادن این دو جایزه با هم، یک نکته مهم این است که جامعه ما، هنوز درک درستی از جایزه نوبل هم ندارد تا این یکی را با آن یکی که مشهورتر است، بشناسد! یعنی- حتی در سطوح دانشگاهی ما هم!- درک و تصویر درست و عمیقی از اینکه چنین جایزه‌هایی در ازای چه فرآیندی از نقش و رتبه و فعالیت‌ها و چگونگی‌ها و دستاوردهای علمی به دست می‌آیند، موجود نیست. طبیعی است که اعطای جایزه نوبل یا فیلدز نشان‌دهنده آن است که دانشمندی در سرشاخه‌های حساسی از علم، اتفاق متمایز و ممتازی را رقم‌زده است و این اتفاق، بی‌چون و چرا مورد اذعان و اجماع حساس و پر وسواس جامعه جهانی علم، قرار گرفته است و احیانا از جنس برخی از جوایز و نشان‌ها و چهره‌سازی‌های رابطه‌ای و نمایشی این اطراف نیست!

حال، یک‌مساله این است که چنین اتفاقی به‌تنهایی و در خلأ و صِرف حضور تصادفی دانشمندی در این یا آن مکان رخ نداده و رخ نمی‌دهد، یعنی در یک کشور درحال‌توسعه، معمولا چنین نمونه‌هایی از موفقیت، رخ‌دادنی نیستند. این نکته مهم و قابل‌تاملی است که هم فرآیند دانشمندی (دانشمندشدن!) و هم توفیق کار دانشمندانه، برای به سرانجام رساندن یک شاهکار کم‌نظیر تاریخی، بدون شناوری در امواجی از یک عقبه و سنت جاافتاده گاهی چند صدساله پژوهشی در یک جامعه کلاسیک علمی، تحقق‌پذیر نیست. این یعنی هر نوع توفیقی از این دست، اصولا در نسبتی نزدیک و بی‌واسطه با چنین فضاهایی قابل‌تصور است. پس ضمن آنکه هر خلاقیتی در این سطح، از نبوغ شخص یا اشخاصی ناشی شده و می‌شود، اما به هیچ‌وجه به تنهایی، و متکی و وابسته به صرف خلاقیت و نبوغ، رخ نداده و نمی‌دهد.

ایران ما باوجود اینکه همیشه به نسل‌های هوشمند جوانان خود بالیده و افتخار کرده است، به‌دلیل گسستگی تاریخی چندقرنه از کاروان جهانی علم، و هم به دلیل پیوندهای ضعیف موضعی امروز ما با پویش و تحولات جوهری دنیای علم و در نتیجه به دلیل فقدان دارایی‌های بومی و اصیلی از سبک و سیاق و سنت‌های ریشه‌دار علمی و البته فقدان خیلی چیزهای دیگر، از عهده پروردن نهایی نخبگان خود برنمی‌آید! این نکته، پاسخ آن پرسش را دربردارد که آیا مثلا اگر «میرزاخانی» ١٠، ١٥سال پیش (١٣٧٩) ایران را به سوی آرزوها و رویاهای علمی‌اش ترک نکرده بود تا در دانشگاه فوق‌العاده‌ای چون هاروارد، دوران برنایی خود را بگذراند و با غوطه‌وری در میدان سنت‌های بالغ علمی آن میدان، برومند شود، آیا به «میرزاخانی» امروز یا حتی نزدیک به آن رسیده بود؟ یعنی اگر او در محیط‌های علمی و دانشگاهی ما باقی می‌ماند یا حتی پس از اتمام تحصیل (٢٠٠٤) به کشور بازمی‌گشت و به کارودغدغه‌های علمی مستقل خود می‌پرداخت و بر فرض در تمام این مدت، مورد حمایت‌های لازم هم قرار می‌گرفت آیا درخشش امروز را می‌داشت؟ خیلی سخت است که نپذیریم او، هم‌چون بسیاری دیگر، در جهان علم، کسی و کاره‌ای نمی‌شد!

این چند وقت در برخی مجامع علمی کشور درباره «میرزاخانی» به‌شوخی، گاهی لطیفه‌ای هم گفته می‌شد! به این مضمون که اگر همین امروز شخصی چون سرکار خانم دکتر «مریم میرزاخانی» با این شرح‌حال و کارنامه علمی، به سبک خوانش ما (با تعداد ناچیزی مقاله مستخرج از رساله دکتری و تعداد اندکی مقاله آی‌اس‌آی بعد از ١٠سال فراغت از تحصیل) به یکی از دانشگاه‌های خوب کشور، تقاضای استخدام می‌داد، آیا پذیرفته می‌شد یا قرارداد پیمانی‌اش به عنوان استادیار پایه یک تمدید می‌شد؟! خوشبختانه هم‌اکنون قریب شش‌سال است که «میرزاخانی» در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا (استنفورد) در مرتبه علمی استاد تمام (فول پروفسور) مشغول‌به‌کار است و البته معطل ارزشیابی شوخی‌های جدی ما نیست! اما این طنز و شوخی تلخ، حقایقی تلخ‌تر از خود، در پس پرده دارد. این حقیقتی بسیار ناگوار است که در قریب به اتفاق- بدون تردید بیش از ٩٥درصد- دانشگاه‌ها و مراکز علمی‌آموزشی ما و گاهی باوجود تولید حجم قابل‌توجهی مقاله آی‌اس‌آی- بر فرض صحت و سلامت همه آنها!- تقریبا هیچ گفتمان علمی واضحی شنیده نمی‌شود؛ تقریبا هیچ موجی از بی‌تابی و هیجان ناشی از دغدغه‌های پژوهشی زنده‌ای دیده نمی‌شود؛ این یعنی جمع بسیار غالبی از دانشگاهیان ما درد و دغدغه‌های علمی هدفدار روشنی ندارند، جز تولید مقاله آی‌اس‌آی! از آن بدتر، لایه‌های وسیعی از روابط آکادمیک موجود در دانشگاه‌های ما در رقابت‌های کوچکی چون گرفتن دانشجوی تکمیلی بیشتر- برای جبران مافات حقوق رسمی- دریافت حق‌التشویق بیشتر مقالات، گرفتن پایه‌های تشویقی پُرمقاله‌نویسی، از میدان به‌دربردن یا انقیاد رقیبان، گرفتن پست‌های اداری، تسلیم‌کردن زودتر و دیرتر مدارک شبه‌اداری درخواست رتبه‌های دانشیاری و استادی و مانند آن محدود است. متاسفانه بسیاری از دانشگاه‌های ما مدت‌هاست که به یک آموزشگاه- که تفاوت بارزی با دانشگاه به معنی متعارف جهانی دارد- بدل شده‌اند. طبیعی است که در چنین دانشگاهی، میدان و فرصتی برای تولید سبک و سنت و مفاهیم فرهیخته عمیق علمی وجود نداشته باشد و مثل خیلی جاهای دیگر، هر کسی با عجله به دنبال بستن بار خود باشد. در چنین دانشگاهی، ظهور کرسی و مکتب جدی علمی-به معنی جهانی آن- یا لطیفه است و به وجود نمی‌آید یا اگر هم در جایی ظرفیتی باشد، رشد نمی‌کند و ناکام می‌ماند. عالی‌ترین تولیدات چنین دانشگاهی، سِری‌سازی و انبوه‌سازی مدارک و مدارج متنوع تحصیلی و در طاقچه چیدن و شماره کردن مقاله‌های آی‌اس‌آی است. در چنین دانشگاهی «میرزاخانی»ها می‌پژمرند یا هوش و استعدادشان ابتر و بی‌ثمر می‌ماند. چنین دانشگاهی، هیچ‌گاه جایی و نقشی واقعی در روند تاریخی توسعه، جز مهندس کارورز و کارشناس اداری و دفتری پروردن، بر عهده نخواهد داشت و نخواهد گرفت. در چنین دانشگاهی بسیاری از رشته‌ها، زینتی و فانتزی و برای جور بودن جنس دانشگاه گردآمده‌اند، مثل اغلب رشته‌های علوم انسانی- که تقریبا بی‌مناسبت و بلاموضوع‌اند- و مثل اغلب رشته‌های علوم پایه- که تقریبا تجملی‌اند- ریاضیات که کار و حرفه و تخصص «میرزاخانی» است در گردایه همین افراز اخیر است. دانشگاهی که از نادیده گرفتن مستمر خود رنج می‌برد، خاک مناسبی برای ریشه گرفتن و شکوفاکردن استعدادهای ناب خود فراهم نخواهد آورد. پس، هرچند که تلخ‌ودردناک است، چه خوب که «میرزاخانی» رفت یا بازنگشت تا در جای مهیایی به ثمر بنشیند و از حظ وجودش، همه بهره گیرند!
 
به باور بسیاری از دست‌اندرکاران علمی کشور، از جمله در محیط‌های دانشگاهی ریاضیات، رشد و بالندگی بومی‌و‌ملی «میرزاخانی»، تا پایان دوره کارشناسی در دامان فرهنگ علمی کشور، نکته بسیار قابل‌توجه و قابل‌تحلیلی است. این افراد معتقدند که «میرزاخانی» و توفیق‌های بی‌نظیر علمی‌اش، تقریب قابل‌دفاعی از ظرفیت رشد و رقابت‌پذیری استعدادهای فرزندان ما در اندازه‌های جهانی است. این قضاوت از آن رو قابل‌تامل است که «میرزاخانی» به هیچ‌وجه یک اتفاق بی‌مثال در درون ظرفیت‌های ملی ریاضیات ما نبوده و نیست. کسانی که همراه تحولات ٣٠ساله اخیر علوم پایه و ازجمله ریاضیات در کشور بوده و با نسل‌های این دوران مانوس بوده‌اند، به‌خوبی می‌دانند که باوجود ممتازبودن «میرزاخانی» در همه دوره‌های تحصیلی، در هر دوره‌ای همواره تقریب‌های نزدیک فراوانی از او در محیط‌های علمی آموزشی و دانشگاهی کشور موجود بوده و موجود هستند. البته همواره بخش قابل‌توجهی از این استعدادها هیجان ماجراجویی یا نوجویی و کنجکاوی مهاجرت را بر ماندگاری و مبارزه برای دنیای علمی بهتر در اینجا، ترجیح می‌دهند، ولی باید به‌یاد داشت که بسیاری از این دست‌پروردگان ما، هر جای دنیای بزرگ علم‌ودانش که هستند، کارنامه‌های فخرآمیز بسیار موفقی دارند. این موفقیت‌ها نشان می‌دهد که رویکردهای عمده آموزشی ما، مقیاس‌پذیری و فهم جهانی علم‌ودانش را در مجموع به نحو موفق و قابل‌قبولی در درون خود سازمان داده‌اند. بدون تردید «میرزاخانی» و دیگرنمونه‌های موفق دانشمندان پرشمار علمی ما در جهان، نشانگر امتیازهای مثبت ارزنده‌ای در سمت‌وسوی کاروان علمی کشور هستند، ولی البته این فقط یک مقیاس از ارزیابی پیچیده این تقلای بزرگ تاریخی است و هر استناد ساده‌لوحانه‌ای به آن، برای پوشاندن بسیاری از ضعف‌ها و ناکامی‌های دیگرش مردود است.

یک نکته قابل‌تامل دیگر در ماجرای جایزه فیلدز «میرزاخانی»، شادی‌وشعف وسیعی بود که واقعا دامنه وسیعی از مردم ما را دربرگرفت. معلمان و دبیران و مدیران مدارس، دانش‌آموزان مدارس فرزانگان و خانواده‌های ایشان و خیلی بیش از همه، جامعه ریاضی دانشگاهی کشور که بیش از همه، ارزش و جایگاه جهانی این جایزه را می‌شناختند، از این جایزه مشعوف شدند و همگی «میرزاخانی» و جایزه بی‌نظیر او را به طریقی متعلق به خود می‌دانستند. خاطره نزدیک حضور «میرزاخانی» در محیط‌های مانوس یا آشنای ما که همچنان هم می‌توانند محل گذر و حضور او باشند، برای تایید صحت این حس تعلق، کافی است. همه اینها دلیل موجهی بودند که جامعه جوان علمی ما «میرزاخانی» را باوجود گذشت حدود ١٥سال از مهاجرتش به ینگه دنیا، قهرمانی ملی و کاملا متعلق به خود و جایزه او را هم جایزه خود بداند و به آن افتخار کند. این احساس تعلق، مطمئنا‌ برانگیزاننده و شورانگیز است. برای همه اینهاست که می‌توان از ظهور پدیده‌ای چون «میرزاخانی» با قدری احتیاط نسبت به ارزش هیجانات لحظه‌ای و مقطعی، برای امیدبخشی به آینده علمی کشور، تفسیر مثبتی داشت. این تامل، نشان‌دهنده محل وقوع «میرزاخانی» و جایزه خوش‌رنگ او در جغرافیای علمی ریاضیات کشور است. بدون تردید جایزه ارزنده «میرزاخانی» ما را به همکاری‌هایی با اعتماد به نفس وسیع‌تر در صحنه‌های جهانی علم تشویق می‌کند و این یکی از گذرگاه‌های مهم و بحرانی جهانی شدن و توسعه علمی در کشور ماست. راه و تجربه همه دانشمندان جهانی موفق، ما چون «میرزاخانی» نشانه‌های قابل‌ارجاع و استنادی در این گذرگاه تاریخی هستند.
کلمات کلیدی

آی هوش: گنجینه دانستنی ها و معماهای هوش و ریاضی

نظراتی که درج می شود، صرفا نظرات شخصی افراد است و لزوماً منعکس کننده دیدگاه های آی هوش نمی باشد.
آی هوش: مرجع مفاهیم هوش و ریاضی و انواع تست هوش، معمای ریاضی و معمای شطرنج
 
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان، رعایت برخی موارد ضروری است:
 
-- لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
-- آی هوش مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
-- آی هوش از انتشار نظراتی که در آنها رعایت ادب نشده باشد معذور است.
-- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
 
 
 
 

نظر شما

پرطرفدارترین مطالب امروز

پالیندروم چیست؟
طنز ریاضی: اثبات 5=2+2
طنز ریاضی: لطیفه های ریاضی!
قواعد بخش پذیری بر اعداد  1 تا 20
طنز ریاضی: اثبات 2=1
زندگینامه بزرگان ریاضی: سرینیواسا رامانوجان
زندگینامه بزرگان ریاضی: گوتفرید لایب نیتس
قضایای ناتمامیت گودل
زندگینامه ریاضیدانان: جان فوربز نش