دنیل پینک1 سالها تحقیقات زیادی را در زمینه عوامل موفقیت در تجارت و بازرگانی انجام داده که نتایج این تحقیقات او را بر این باور رهنمون ساخته که راه انگیزه بخشی به کارمندان این نیست که با جوایز و هدایای پولی و مادی به آنها انگیزه بدهیم. در مطالعات متعدد، پینک به این نتیجه رسیده است که وجود انگیزه های بیرونی از قبیل پول نه تنها اثرات مثبتی ندارد بلکه می تواند دقت و تمرکز بر کار را کاهش داده و توانایی های افراد را محدود کند و حتی جلوی پیشرفت افراد خلاق که راه حل های خلاقانه ای برای مسائل پیچیده می اندیشند را سد نماید. البته تصور اینکه پینک با درآمد و بهره اقتصادی خوب و منصفانه مخالف است، برداشت صحیحی نیست آنچه او سعی دارد نشان دهد این است که جایزه و تشویق نباید مادی باشند. پینک بر این باور است پاداش های مادی و انگیزه های بیرونی تنها زمانی موثر هستند که مسئله مکانیکی با راه حلی ساده و یک راست باشد.
تحقیقات نشان می دهد زمانی کارمندان با انگیزه بیشتری به کار می پردازند که از استقلال، هدف، و انگیزه برای بهتر شدن نتیجه کارشان برخوردار باشند. به عبارت دیگر زمانی که یک شرکت، کارخانه یا هر تجارتی، به کارکنان خود حد متعادلی از استقلال فکر وعمل می بخشد و مرتب به آنها امر و نهی نمی کند، آنها را در اندیشیدن راه حل های خلاقانه برای مسائل پیچیده تشویق می کند. همچنین در صورتی این کارکنان علاوه بر استقلال و خودمختاری، هدف انگیزه بخشی نیز داشته باشند، بهتر و موثرتر کار می کنند. در این صورت تعیین اهداف شخصی و جمعی به کارکنان روحیه می بخشد و به کار و تلاش آنها جهت و نیرو می دهد.
سومین و شاید مهمترین قدم نیز آن است که کارکنان از انگیزه بهتر شدن برخوردار باشند. زمانی که فردی حس می کند کارش فارغ از نتیجه مورد توجه کارفرما یا مشتری قرار نمی گیرد، مورد بی اعتنایی است و میزان تلاش او نتیجه کار را تغییر نمی دهد، انگیزه ای برای پیشرفت و بهبود عملکرد خود ندارد. اما زمانی که فرد حس کند، مراحل کار، میزان تلاش و کوشش و خلاقیتی که در مسیر بهبود عملکرد خود به خرج می دهد مورد توجه و اعتنای کارفرما، مشتری یا همکاران قرار می گیرد، تلاش خود را برای بهبود عملکرد خود دوچندان می کند.
این قوانین ساده در امر مدیریت نیروی کار تنها مختص کار و تجارت نیست بلکه حتی می توان از آن در کلاسهای درس نیز استفاده کرد زمانی که معلم به دانش آموزان خود سطحی از استقلال عمل، هدف و انگیزه را می بخشد، دانش آموزان با تلاش و جدیت بیشتری به امر یادگیری و تحصیل مبادرت می ورزند. بسیار شنیده ایم که قرن بیست و یکم را قرنی می دانند که مهارت هایی نظیر حل مسئله، تفکر انتقادی و خلاقیت لازمه زندگی و کار در این قرن شمرده می شوند. اما اگر مدارس و دانشگاه های ما جایی که نسل جوان ما سالهای طولانی و مهم شکل گیری شخصیت و رویکرد خود را به جهان در آن ها سپری می کنند، فاقد برنامه ای برای پرورش دادن این مهارت ها باشند، نمی توان از نسل های جوان انتظار داشت در محیط کار نیز افرادی خلاق، با انگیزه و تفکر انتقادی و قابلیت حل مسائل پیچیده باشند.