در سال 1639، نه سال بعد از مرگ کپلر، در پاریس رسالهای فوقالعاده ابتکاری دربارهی مقاطع مخروطی منتشر شد که چندان مورد توجه قرار نگرفت. این رساله را ژرارد دزارگ، مهندس، معمار و افسر سابق ارتش فرانسه نوشته بود. ژرارد دزارگ در لیون در سال 1593 به دنیا آمد و در همان شهر در حدود سال 1662 درگذشت. این مقاله آنچنان مورد بیاعتنایی ریاضیدانان دیگر قرار گرفت که بهزودی به دست فراموشی سپرده شد و همهی نسخ منتشرهی آن از بین رفت. دو قرن بعد، که یک مهندس فرانسوی به نام میشل شال (1739-1880) تاریخ هندسهی خود را که هنوز هم کتابی استاندارد است نوشت، هیچ وسیلهای برای ارزیابی کار دزارگ در دست نبود. با اینحال شش سال بعد، در سال 1845، شال به یک نسخهی دست نویس رسالهی وی، که فیلیپ دولاهیر (1640-1718) شاگرد درازگ تهیه کرده بود، برخورد کرد و از آن پس بود که این اثر به صورت یکی از آثار کلاسیک، در بسط اولیهی هندسهی تصویری ترکیبی در آمده است.
دلایل متعددی را برای نادیده گرفته شدن مقالهی کوچک دزارگ بیان کردهاند. این کتاب تحتتاثیر هندسهی تحلیلی روانتری که دو سال پیش از آن دکارت پایهریزی کرده بود، قرارگرفت. هندسهدانان عموما نیروی خود را در راه بسط این وسیلهی پرقدرت جدید با به کاربردن بینهایت کوچکها در هندسه صرف میکردند. از طرف دیگر، دزارگ سبک نگارش نامساعد و غیرمعمولی داشت و در حدود 70 اصطلاح جدید که بسیاری از آنها ریشهی گیاهشناسی پیچیدهای داشتند، به کار برده بود، که از میان آنها تنها یکی، یعنی انولوسیون، بهجا ماندهاست. و کاملا عجیب آنکه، این یکی از آن جهت حفظ شد که بخشی از اصطلاحات فنی دزارگ بوده که منتقد از آن برای نقد و استهزای شدید این اثر استفاده کرده بود.
دزارگ علاوه بر نوشتن دربارهی مقاطع مخروطی، کتب دیگری نیز نوشته است که یکی از آنها رسالهای است دربارهی اینکه چگونه میتوان به کودکان خوب آواز خواندن را آموخت. اما کتاب کوچک وی دربارهی مقاطع مخروطی بود که او را به عنوان عمدهترین نویسندهی قرن هفدهم در زمینهی هندسهی ترکیبی شناخته میسازد. در این اثر با شروع از دکترین کپلر در باب پیوستگی، بسیاری از قضایای اساسی درباره ی انولوسیون، تقسیمات توافقی، همولوژی، قطب و قطبی و پرسپکتیو (مباحثی آشنا برای آن ها که یکی از درسهای امروزی هندسهی تصویری را گرفتهاند) بسط داده شده است. مطلب جالب اینکه مفهوم قطب و قطبی را میتوان برای کرهها و برخی سطوح درجه دوم تعمیم داد. احتمالا دزارگ تنها از وجود چند سطح درجه دوم اطلاع داشته و اغلب این سطوح احتمالا تا شمارش کامل آنها توسط اویلر در سال 1748 ناشناخته بودهاند.
در جای دیگری قضیهی اساسی دو مثلث دزارگ را میبینیم:
طبق این قضیه، اگر دو مثلث، واقع در یک صفحه یا غیر واقع بر آن، چنان قرارگرفته باشند که خطوطی که راسهای نظیر را به هم وصل میکنند متقارب باشند، آنگاه نقاط تلاقی زوج اضلاع متناظر هم خطاند، و برعکس .
دزارگ در سنین بین سی و چهل، و وقتی که در پاریس میزیست، از طریق یک سلسله درسهای رایگان، مردم زمان خود را به طور قابل توجهی تحتتاثیر قرار داد. کارهای او مورد تحسین دکارت قرار گرفت، و بلز پاسکال نیز از دزارگ به عنوان منبع اصلی الهام خود یاد کرده است. لاهیر، با زحمت فروان، کوشید تا نشان دهد که کلیهی قضایای مقاطع مخروطی آپولونیوس را میتوان به وسیلهی روش مرکزی دزارگ از دایره استخراج کرد. علیرغم همهی اینها، هندسهی جدید در قرن هفدهم چندان نفوذی به-دست نیاورد و این موضوع عملا تا اوایل قرن نوزدهم، که توجه زیادی به آن مبذول شد و ریاضیدانانی مانند ژرگون، پونسله، بریانشون، دوپن، شال و اشتاینر در آن به پیشرفتهای بزرگی در آن نایل شد، مسکوت ماند. گرچه انگیزهی دزارگ ممکن است نیاز معماران و طراحان به نظریهی پرسپکتیو بوده باشد، نویسندگان اخیر این موضوع را به خاطر زیبایی ذاتی آن مورد بسط قرار دادند.