دکتر احمد پارسیان، استاد بازنشسته آمار دانشگاه تهران در گفتگو با ایسنا
استاد بازنشسته آمار دانشگاه تهران با اشاره به اینکه ایران پتانسیل پرورش نوابغ ریاضیات را دارد، گفت: پرورش نوابغ ریاضیات ضرورتهایی را نیاز دارد. ما شادروان مریم میرزاخانی را داشتیم که مدال فیلدز را برد که در حد نوبل فیزیک است یا "کوچر بیرکار"، دیگر برنده ایرانی مدال فیلدز، از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است و از همین دانشگاه برای مسابقات ریاضی اعزام شد. همین انسانها میتوانند در ایران هم صاحب نام شوند، منتها نیاز است که بستر مناسبی ایجاد شود؛ اگر بستر مناسب ایجاد نشود، این افراد هم صاحب نام نخواهند شد.
دکتر احمد پارسیان در گفتوگو با ایسنا، در توضیح «بستر مناسبی» که باید برای دانشجویان و دانشآموختگان ریاضی فراهم شود، گفت: برخی تصور میکنند که این بستر مناسب فقط مالی است؛ یعنی اگر پول خوبی به این افراد داده شود، شرایط مناسب خواهد شد. به عقیده من اوضاع اجتماعی و اقتصادی باید مناسب باشد و ساختاری که این افراد نخبه در آنها مشغول به کار هستند، باید بدون تنش باشد تا بتوانند با آسودگی خیال کار خود را انجام دهند. بعضی اوقات پول حرف اول را نمیزند.
این استاد آمار در ادامه با اشاره به اینکه پایین بودن سطح علمی دانشگاهها «مشکلی بنیادین» در کشور است، افزود: من در سال ۴۸ که وارد دانشگاه شدم فقط ۱۰ درصد کنکوریها وارد دانشگاهها میشدند؛ یعنی افرادی که واقعا صلاحیت علمی داشتند به دانشگاهها راه پیدا میکردند. الان بالای ۸۰ درصد کنکوریها وارد دانشگاهها میشوند و بعد هم اعلام میشود که صندلیهای دانشگاهها خالی است. وقتی ظرفیتهای دانشگاهها را افزایش میدهند، دانشجو دیگر به علوم پایه راغب نمیشود؛ زیرا اولویت اول خود را پزشکی و بعد مهندسی قرار میدهد و در انتها رشتههای علوم پایه را انتخاب میکند. این در حالی است که در زمان دانشجویی من افرادی وجود داشتند که فیزیک و ریاضی را به عنوان اولین اولویت برای رشته دانشگاهی خود انتخاب میکردند.
پارسیان با اشاره به تبعات منفی تفکیک دانشآموزان در مدارس بر اساس سطح علمی آنها، گفت: نظر من این نیست که فردی که ریاضی بلد است، وارد دانشگاه شود؛ ممکن است کسی ریاضی را کم و در حد توانمندیاش بداند، اما توانمندیهای دیگری داشته باشد. من اینها را نفی نمیکنم، اما در رابطه با ریاضی باید بسترسازیها پایهای و به صورت عام انجام پذیرد. گلچین کردن دانشآموزان تیزهوش از بقیه خطرناک است. اگر یک دانشآموز متوسط درکنار دانشآموز اصطلاحا تیزهوش قرار بگیرد، از حضور او بهره میبرد. الان این بهرهگیری را از دانشآموزان ما گرفتهاند. در ساختار مدارس تیزهوشان همه یکسان هستند و در مدارس عادی هم همه یکسان. این چه فایدهای دارد؟ اما اگر یک دانشآموز خوب کنار یک دانشآموز معمولی باشد، دانشآموز معمولی تلاش میکند که به حد تحصیلی دانشآموز خوب ارتقاء یابد و این باعث رشد دانشآموزان میشود. من موافق جداسازی نیستم.
عضو انجمن آمار ایران با بیان اینکه استعدادیابی با تفکیک دانشآموزان از یکدیگر متفاوت است، گفت: استعدادیابی با جداکردن بچهها در دوران مدرسه از یکدیگر تفاوت دارد، مثلا بنیاد مریم میرزاخانی استعدادیابی انجام میدهد، بعد از کشف استعدادها آنها را ایزوله و از جامعه جدا نمیکند؛ درعین حال که دانشآموز در جامعه حضور دارد باید بتواند تواناییهایش را رشد دهد، نه اینکه فرد را ایزوله کنیم. خب نتیجه چنین کاری واضح است.
«مطلوب» بودن وضعیت ریاضیات تا مقطع کارشناسی ارشد
وی همچنین با «مطلوب» توصیف کردن وضعیت ریاضیات ایران تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاههای برتر، افزود: من به خیلی از دانشجویانی که میخواهند بعد از لیسانس برای ادامه تحصیل از کشور خارج شوند، توصیه میکنم برای دوره کارشناسی ارشد هم در ایران بمانند، چون سواد دانشجویان ما بالاتر است، اما وقتی دانشجویان ما وارد حوزه تحقیق و پژوهش میشوند، دچار مشکل هستند؛ البته میدانم که بخشی از این مشکل به دوره دبیرستان مربوط میشود و ریشهاش در آموزش و پرورش است. مشکل دیگری هم که وجود دارد، این است که ارتباطات بینالمللی برای آشنایی با دانش روز کم است. به نظر من ارتباطات به صورت سیستماتیک نیست و اگر ارتباط بینالمللی هم وجود داشته باشد فردی است؛ که البته بخشی از مشکل به مسائل سیاسی مربوط است و تا زمانی که رفتوآمدها تسهیل نشود، تبادلات علمی دشوار است. یک اشکالی که من به همکارانم میگیرم، این است که برخی از استادان ما به تعداد بالای دانش آموختگان دکتری که تحت راهنمایی آنها فارغالتحصیل شدهاند، افتخار میکنند؛ این یک فاجعه است.
تعداد بالای دانشگاههای سراسری از دلایل کاهش کیفیت آموزشی
پارسیان تعداد دانشگاههای دولتی در کشور را «نزدیک به ۱۴۱ دانشگاه» عنوان کرد و درباره تاثیر تعداد بالای دانشگاههای سراسری بر «کاهش کیفیت آموزشی»، گفت: ما الان نزدیک به ۱۴۱ دانشگاه دولتی داریم، بعضی از استانهای ما به علت وسعتشان نیاز به دو دانشگاه دارند و بعضی از استانها بیش از یک دانشگاه را نیاز ندارند. بخشی از این نابسامانی هم برعهده مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مجلس است. برخی نمایندگان برای این که در آینده از مردم شهرشان برای خود رای جمع کنند، به سراغ وزارت علوم بدبخت ما میآیند و از دفتر گسترش آموزش عالی مجوز دانشگاه دولتی میگیرند و در شهر خود دانشگاه دولتی احداث میکنند.
این استاد آمار ادامه داد: هنگامی که بودجه تقریبا ثابت میماند، ولی تعداد دانشگاهها افزایش داشته، از بودجه دانشگاههایی مانند دانشگاه تهران، شریف یا بهشتی کم میشود. درنتیجه نه دانشگاه تازهتاسیس میتواند رشد کند و نه دانشگاههای برتر میتوانند پیشرفت داشته باشند، زیرا پول دانشگاه صرف تاسیس دانشگاه سراسری در شهرهایی مانند بجنورد و بروجرد شده است. ما ۱۴۱ دانشگاه نیاز نداریم، من سر انگشتی حساب میکردم، ۵۰ دانشگاه بیشتر نیاز نیست. باید همه دانشگاههای یک استان بر اساس توانمندیهای خود با یکدیگر ادغام شوند؛ من نمیگویم که این دانشگاهها منحل شوند، بلکه باید نیروهای متخصص خود را در یک جا جمع کنند. از این دانشگاههایی که تعدادشان به ۵۰ تقلیل پیدا میکند، لزومی ندارد که همه آنها مقاطع تحصیلات تکمیلی داشته باشند. تعداد محدودی از دانشگاهها که توانمندتر هستند، باید در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشجو پذیرش کنند. دانشجوی دکتری آمار به همکار من پیامک داده آیا میتوانی برای من پروپوزال بنویسی و من پولش را پرداخت کنم؟! آیا ما نباید خجالت بکشیم؟ دانشجوی دکتری یعنی اینکه خودم بتوانم پژوهش کنم، تحت نظارت استاد راهنما تحقیق کنم، رسالهام را بنویسم و از این رساله دفاع کنم. دو عامل به این شرایط دامن میزند؛ یک عامل، من به عنوان استاد و دیگری وزارت علوم با آییننامههایی که مینویسد باعث میشود که من تصور کنم نمیتوانم پیشرفت کنم، پس باید دانشجوی دکتری داشته باشم؛ درنتیجه همه ما باید دانشجوی دکتری داشته باشیم، درحالی که ممکن است من صلاحیت داشتن دانشجوی دکتری را نداشته باشم، اگر من صلاحیت نداشته باشم چه طور باز هم به من دانشجوی دکتری داده میشود؟!
پارسیان کیفیت آموزشی دروس ریاضیات را در برخی دانشگاهها «وحشتناک» توصیف کرد و کاهش تعداد دانشگاهها را راهی برای بهبود کیفیت آموزشی در این دانشگاهها عنوان کرد.
عضو انجمن آمار ایران با بیان اینکه «مهمترین اقدام دولت در آموزش عالی میتواند تجمیع دانشگاهها باشد»، گفت: اگر دولت بتواند چنین کاری انجام دهد موفق خواهد بود و اگر نتواند، اوضاع از چیزی که الان هست، بدتر خواهد شد. با وضعیت موجود افراد توانمند در ایران نمیمانند و این بد است. این برای آینده فرزندان ما بد است؛ با ادامه این روند نسل بعدی ما هم نسل خوبی نخواهد بود.
داستان تکراری ارتباط نداشتن دانشگاهها با صنعت
پارسیان درباره ارتباط دانشجویان و دانشآموختگان علوم ریاضی با صنعت در ایران و خارج از کشور، گفت: در سال ۷۱ که اولین کنفرانس آمار برگزار شد، یکی از همکاران ما که هندیالاصل است و از آمریکا آمده بود، از من پرسید که :تا چه میزان با صنعت ارتباط دارید؟: گفتم "هیچی". از من دلیل این ارتباط نداشتن را پرسید، من گفتم "راهمان نمیدهند". گفت "فکر نکن که در آمریکا هم ما را از ابتدا راه دادند. اگر از در رفتیم بیرونمان کردند دوباره از پنجره وارد میشدیم". ما هم به توصیه این استاد آمار به فولاد مبارکه رفتیم و با مسئولان فولاد مبارکه صحبت کردیم، تیمی متشکل از چهار استاد دانشگاه بودیم و هرکدام از ما یک یا دو دانشجوی کارشناسی یا کارشناسی ارشد داشتیم و پروژهای را گرفتیم و یک سال و اندی بر روی آن کار کردیم؛ این کار موفق بود و هدفمان هم این بود که آنچنان پولی دریافت نکنیم تا صنعت راغب شود که با ما همکاری کند. خودشان از ما دعوت کردند و از کارمان هم استقبال شد. قرار شد به ما اطلاعات کارخانه برای تجزیه و تحلیل داده شود. به مدیرعامل کارخانه گفتیم که رابطه یک متخصص آمار با دادههای آماری یک کارخانه مانند رابطه پزشک با بیمار است، اگر بیمار تمام مشکلاتش را به پزشک نگوید و تصور کند اطلاعاتش ممکن است، افشا شود، در این صورت پزشک نمیتواند معالجهاش کند؛ به مدیرعامل آن کارخانه گفتیم که نگاه ما به اطلاعات شما از این جنس است. شما نگران افشای اطلاعات کارخانهتان نباشید، این اطلاعات نزد ما امانت است. آنها از دادن "داده" امتناع کردند. خب اگر به متخصص آمار اطلاعات داده نشود، چطور میتواند تجزیه و تحلیل کند؟! اینها معضلات وجود نداشتن درک متقابل است. صنعت ما بیمار است؛ صنعتی نیست که در جهت رشد باشد. اگر در جهت رشد بود، ایران باید مانند کرهجنوبی میشد. کارشناسان کرهجنوبی قبلا در کارخانه ایرانناسیونال دوره میدیدند. الان کره جنوبی "هیوندا" و "سامسونگ" صادر میکند و ما اینجا فقط مصرفکننده محصولات آنها هستیم.
این استاد آمار درباره ارتباط دانشگاههای ایرانی با صنعت، خاطر نشان کرد: تنها دانشگاهی که سراغ دارم دانشکده علوم ریاضی آن با صنعت ارتباط داشته است، دانشگاه تبریز بود. دلیل وجود این ارتباط هم حضور مرحوم "بادامچیزاده" بود که توانست ارتباطاتی را با صنعت به وجود آورد؛ البته روابطی هم وجود داشت که این ایجاد ارتباط را تسریع کرده بود؛ اما به طور کلی من سراغ ندارم که دانشکدههای علوم ریاضی دانشگاهها در ایران با صنعت ارتباط مستمر و تنگاتنگ داشته باشند.
عضو انجمن ریاضی ایران در پاسخ به سوالی درباره نقش وزارت علوم در ایجاد همکاری دانشگاهها با صنعت، گفت: با این ساختاری که وجود دارد، من با دخالت وزارت علوم در اجبار دانشکدههای ریاضی به ارتباط با صنعت خوشبین نیستم.
پارسیان، یکی از عوامل نبود ارتباط مناسب میان ریاضیدانان و صنایع را تفاوت «نامتعارف» میان دستمزد مشاغل مختلف و ریاضیدانها دانست و افزود: به طور مثال همکار جوان من که وارد دانشگاه میشود، حدود ۲۳ سال درس خوانده است؛ تقریبا همین شرایط را یک پزشک عمومی هم دارد که البته ممکن است به اندازه یک دکتری ریاضیات بدبختی نکشیده باشد. این پزشک عمومی اگر وارد بازار کار میشود، حداقل ماهی ۳۰ میلیون درآمد دارد، اما این همکار تازهوارد من در ماه چهار میلیون تومان هم درآمد ندارد. منظور من این نیست که نباید میان دستمزدهای مشاغل مختلف تفاوت باشد، شما اگر در کشورهای غربی هم نگاه کنید، کسی که پزشک متخصص است، ممکن است در سال ۳۰۰ هزار دلار حقوق بگیرد، اما همکار من هم که تازه میخواهد تدریس در دانشگاه را آغاز کند، حداقل سالی ۱۲۰ هزار دلار در آمریکا درآمد دارد. تفاوت سه برابری کجا و هشت برابری کجا! من مخالف درآمد بالای پزشکان نیستم. پزشکان ممکن است سختیهایی کشیده باشند که من آن سختیها را نکشیدهام، اما مفهومش این نیست که کسی که ریاضی یا فیزیک خوانده، این طور مستاصل باشد. وقتی دانشآموخته ریاضیات مستاصل باشد، نتیجهاش همین میشود که نمیتواند به ایجاد نوآوری در صنعت هم فکر کند، دغدغهاش فقط تامین زندگیاش خواهد بود.
این استاد آمار در ادامه با مقایسهای میان وضعیت اقتصادی و معیشتی اکثریت استادان ریاضی در گذشته و حال، گفت: من سال ۴۸ دانشجوی ریاضی بودم و اصلا مشکلاتی را که یک دانشجوی شهرستانی در حال حاضر دارد، نداشتم. بسیاری از استادان من در فصل تابستان سه ماه مسافرت خارج از کشور میرفتند، اما الان یک همکار جوان و دانشگاهی مرا نشان دهید که بتواند برای تفریح به خارج از کشور مسافرت کند، کاری به دلار ۸ تومن و ۱۰ تومن فعلی هم ندارم، چرا که در سال ۹۲ یا ۹۳ هم نمیتوانست سفرهای تفریحی خارجی داشته باشد.
پارسیان در پاسخ به سوالی درباره گنجاندن سرفصلهای مرتبط با ارتباط دانشجویان ریاضی و صنعت، گفت: من متاسفانه صنعت را نمیشناسم، صنعت باید اعلام کند که چه نیازهایی دارد، در حال حاضر صنایع به رشتههای مهندسی هم اعلام نیاز نمیکند، چه برسد به علوم پایه. باید میان دانشگاه و صنعت تعامل وجود داشته باشد. اگر کسی از ریاضی وارد صنعت میشود، صنعت به او آموزش میدهد که من از تو با توجه به تواناییهایت چه میخواهم، لازم نیست که حتما از ابتدا آنچه را که صنعت میخواهد ما در دانشگاه به دانشجوها آموزش دهیم، ما پایه را به وجود میآوریم، وقتی پایه به وجود آمد، او تواناییهایی را دارد که به آنچه که به آن در صنعت نیاز دارد، برسد.
عضو انجمن آمار ایران با تعریف ریاضیات کاربردی به عنوان راهحل عددی مسائل حل نشده تئوری ریاضی، درباره برنامه درسی این رشته تحصیلی گفت: وقتی مسئلهای به صورت تئوری حل نمیشود، ولی به صورت عددی حل میشود، این ریاضیات کاربردی است و اگر من این روش را یاد گرفتم، صنعت میتواند از آن استفاده کند. لزومی ندارد عین مسئلهای را که صنعت نیاز دارد، در مسائل درسیمان بگنجانیم؛ خیلی از دانشجویان ما وارد مرکز آمار ایران یا بخش آماری بانک مرکزی میشوند، آیا نیازهایی را که آنها دارند به دانشجو یاد دادیم یا پایهایترین مباحثی که باید یاد میگرفت، به او آموختیم؟! دانشجو وارد بازار کار میشود و میآموزد چه کار باید بکند. ما اگر در دانشگاه دانشجو را توانمند تربیت کنیم، همین کفایت میکند. آنچه که در برنامه ریاضیات و کاربردها وجود دارد، متناسب با این دیدگاه است؛ مثلا در مقطع کارشناسی ارشد گرایشهای رمز و کد و سیستمهای دینامیکی ایجاد شده که در صنایع بسیاری مثل صنایع نظامی میتواند کاربرد داشته باشد؛ ما که در دانشگاه به دانشجو ساخت صنایع نظامی یاد نمیدهیم، ما به دانشجو رمز و کد و سیستمهای دینامیکی را یاد میدهیم و او وارد صنعت میشود و میآموزد چهطور باید از رمز و کد و یا سیستمهای دینامیکی در ساخت صنایع نظامی استفاده کند.
این استاد آمار با اشاره به کاربرد مدلسازی ریاضی در حل بحرانهای اقتصادی، افزود: البته در سطح لیسانس من از دانشجوی ۱۸ ساله انتظار مدلسازی ریاضی ندارم، اما از کسی که در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل میکند، این انتظار را دارم. پس برخی رشتههای ما لزوما در کارشناسی شکل نمیگیرند و در مقاطع بالاتر ایجاد میشوند، مثلا گرایش ریاضیات مالی که رشته بسیار پرطرفداری است و در زمینه بورس، بانکها، بیمه و ... کاربرد دارد.
خانه ریاضیات بدون حامی مالی
عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه تهران گفت: افرادی تمایل دارند کارهایی را در جهت بهبود شرایط ریاضیات در ایران انجام دهند؛ پایه این کارها در سال ۲۰۰۰، "سال جهانی ریاضیات"، گذاشته شد. بنیان خانههای ریاضیات در سال ۲۰۰۰ گذاشته شد و شاید مهمترین عامل تاسیس این خانهها دکتر "رجالی" بود، اولین خانه ریاضیات در اصفهان تاسیس شد و به تدریج رشد کرد و تاسیس این خانهها در استانهای دیگر هم انجام شد، ببینید الان خانه ریاضیات تهران سوتوکور است. من و همکارانم در سال بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان بودجه میخواهیم که بتوانیم فعالیت کنیم. ۷ سال هم هست که داریم تلاش میکنیم و در این ۷ سال یک ریال هم به عنوان مسئول یا عضو شورای علمی - اجرایی خانه ریاضیات تهران پول نگرفتهایم. اگر در خانه ریاضیات وقت میگذاریم به خاطر علاقه شخصی است. این ۲۰۰ میلیون تومان پول کلانی برای شهرداری نیست. ما در اینجا دورههای بازی و ریاضی برای بچهها داشتیم، معلمان را آموزش میدادیم. خود من ۴۰ ساعت به همکاران دبیر ریاضی در این جا آمار و احتمال درس دادم. استاد نصیری، استاد هندسه که من مدیونش هم هستم و معمولا برای هر ساعت تدریس ۱۵۰ هزارتومن میتواند پول بگیرد، ۲۴ جلسه سه ساعته در خانه ریاضیات تهران به طور رایگان به معلمان هندسه درس داد. این قابل تقدیر است که این استاد ریاضی بدون هیچ چشمداشتی بگوید من برای ۴۰ نفر معلم هندسه تدریس میکنم و اگر این معلمان به طور صحیح در مدارس هندسه تدریس کنند، از مبلغ ۲۴ جلسه سه ساعتهای که قرار است بیرون از اینجا تدریس کنم، ارزشمندتر است. وقتی من چنین افرادی را سراغ دارم و از آنها میتوانیم استفاده کنیم، آیا نباید نهادی باشد که از خانههای ریاضیات در کشور حمایت کند؟!
این استاد آمار در ادامه با تاکید بر اهمیت وزارتخانههای "آموزش و پرورش" و "علوم" رشد و تعالی هر کشور را وابسته به رشد کیفی نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم دانست.
وی با اشاره به تعداد بالای فارغالتحصیلان مقطع دکتری رشته آمار و ریاضی، گفت: سال ۹۳ در رشته آمار ۶۳ دانشجوی دکتری، در سال ۹۴ حدود ۷۰ نفر و در سال ۹۵ حدود ۷۴ دانشجوی آمار وارد مقطع دکتری شدهاند. اگر دوره دکتری را چهارساله در نظر بگیریم، در سال ۹۹ ما دست کم ۲۰۰ دانشآموخته دکترای آمار فقط از پذیرش این سه سال در جامعه داریم. از این ۲۰۰ نفر برای ۱۰ نفر هم در دانشگاهها کرسی هیات علمی وجود ندارد. این وضع برای فارغالتحصیلان ریاضیات بدتر است. الان گروههای ریاضی و آمار در حال بستهشدن هستند، خوب این ۲۰۰ نفر میخواهند چه کنند؟
علت «شکست» برنامه درسی سال ۸۹ ریاضیات از زبان رییس کمیته ریاضی شورای برنامهریزی
رییس کمیته تخصصی علوم ریاضی دفتر برنامهریزی آموزش عالی درباره برنامه درسی ریاضی که در سال ۸۹ تصویب شد، گفت: به نظر من برنامه سال ۸۹ بسیار برنامه خوبی بود، اما به دلایلی شکست خورد. اواخر سال ۵۸ با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها برنامهریزی برای رشتههای مختلف آغاز شد؛ در آن جلساتی که برای برنامهریزی درسی تشکیل میشد، گفته شد که دانشجو باید ۱۸۰ واحد اخذ کند تا بتواند فارغالتحصیل شود. نگاه من این بود که اگر دانشجو ۱۲۷ واحد بگذراند، کفایت میکند. از آنجایی که از ما خواسته بودند، برنامه بنویسیم، برنامهای ۱۲۷ واحدی نوشتیم. وقتی دوباره به آنجا رفتم، با برنامه درسی ۱۸۰ واحدی مواجه شدم. بحثهایی به وجود آمد و نهایتا با ۱۶۴ واحد برنامه بسته شد. من جزو کسانی بودم که قهر کردم و گفتم دیگر نمیآیم. دکتر بهبودیان سه ماه بعد در راهرو من را دید و گفت برنامه تو را مصوب کردیم. از او پرسیدم چهطور برنامهام مصوب شد؟ وی گفت "هر درس سه واحدی را چهار واحدی کردیم و مسئله تمام شد". اولین پایه فساد در برنامه ریاضی از اینجا گذاشته شد که درسهای سه واحدی را چهار واحدی کردند. ما در شیراز درس میخواندیم، چهار درس ریاضی عمومی داشتیم که مجموعا ۱۲ واحد بود و هفتهای هم سه جلسه یک ساعته سر کلاس میرفتیم. این چهار درس سه واحدی تبدیل به درسهای چهار واحدی شدند، نتیجه چه شد؟ عادت کردیم که این درسها چهار واحدی باشند؛ یعنی در هفته دو جلسه دو ساعته کلاس داشته باشیم و چون هر جلسه دو ساعت را هم دانشجو نمیتواند تحمل کند، سر یک ساعت و بیست دقیقه میگفت "آقا خسته نباشید" و مجبور شدیم کلاس را تعطیل کنیم. همکاران من به خاطر این ماجرا با من دعوا دارند و میگویند تو تهمت میزنی! والله که تهمتی نمیزنم.
این استاد آمار ادامه داد: برنامه سال ۸۹ سه واحدی تنظیم شده بود، مخالفت عمده همکاران ریاضی درباره برنامه درسی سه واحدی در این بود که چون قبلا با دو درس ساعات کاریشان پر میشد، اما با سه واحدی شدن باید سه درس تدریس میکردند، درواقع استادان ما مانند بازاریها چرتکه میانداختند. آسیبی که برنامه سال ۸۹ دید، از این ناحیه بود. آنقدر وزارت علوم درباره این برنامه ناشیانه عمل کرده بود که شما اگر برنامه سال ۸۹ را مشاهده کنید، میبینید که در آن نوشته شده این برنامه در پنج دانشگاه به صورت پایلوت اجرا شود، بخش دیگری از مخالفتها درباره این بود که چرا در برنامهریزی با دانشگاهیان مشورت نشده است، این در حالی اسن که سمیناری در این راستا با حدود ۱۲۰ نفر از استادان علوم ریاضی (آمار، ریاضی و علوم کامپیوتر) در دانشگاه شریف برگزار شد و درحالی که در برنامه هم نوشته شده بود که باید در پنج دانشگاه به صورت پایلوت اجرا شود، اما در نهایت به علت این که سازمان سنجش میگفت نمیشود سه رشته ریاضی (در پنج دانشگاه رشته "ریاضیات و کاربردها" و در بقیه دانشگاهها "ریاضی محض" و "ریاضی کاربردی") وجود داشته باشد، وزارت علوم اعلام کرد که برنامه جدید برای همه دانشگاهها مصوب شود. بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی مجوزهایی به دانشگاههای برتر داده شد که برخی از گروههای علوم ریاضی این دانشگاهها در بازنگریهای خود دوباره دروس سه واحدی را به دروس چهار واحدی تغییر دادند. در حالیکه وزارت علوم طی ابلاغ آییننامهای به معاونین آموزشی دانشگاهها در تاریخ ۳۱ تیرماه ۹۴ تحت عنوان "چارچوب تدوین و بازنگری درسی"تاکید بر سه واحدی بودن دروس دارد. اما متاسفانه در خود وزارت علوم خلاف آن انجام میشود، چون سیاستی به دنبال آن وجود دارد و ما هرچه در آموزش میکشیم، از همین سیاست بیسیاستی است. یک فسادی در رشته ما در سال ۶۲ ایجاد شده و این نهادینه شده است. من رشدکرده این سیستم نیستم، من قبلا این دروس را به صورت سه واحدی خواندم و هرجا هم که رفتم و ادامه تحصیل دادم، این دروس سه واحدی بود و واقعا هم بچهها تحمل کلاسهای طولانی برای دروس چهار واحدی را ندارند. هنگامی که این حرفها زده میشود، میگویند توهین شده است.
عضو انجمن ریاضی ایران با اشاره به کیفیت «عالی» برنامه سال ۸۹ با انتقاد از برخی ایرادها به تغییر دروس چهار واحدی به سه واحدی، گفت: برخی استادان هیچکدام بخشهای خوب این برنامه را نخواندند و فقط ایرادشان این بود که چرا دروسی که قبلا چهار واحدی بوده، سه واحدی شده است؛ درحالی که یک ویژگی مثبت برنامه ۸۹ این بود که به دانشجو اجازه میداد ۳۵ واحد اختیاری داشته باشد. فرض کنید دانشجویی از روی ناچاری رشته ریاضی یا آمار را انتخاب کرده باشد، برنامه سال ۸۹ این اجازه را به دانشجو میداد که ۳۵ واحد را از رشتههایی مانند اقتصاد یا روانشناسی یا صنایع واحد بردارد و بر این اساس دانشجو میتوانست رشتهاش را در کارشناسی ارشد تغییر دهد و به سمت علاقهاش برود. ضرورتا همه ریاضی را از روی علاقه انتخاب نمیکنند و برخی هم از روی ناچاری وارد این رشته شدهاند؛ اگر از روی ناچاری آمدهاند، اجازه دهیم یک دانش دیگر در کنار ریاضی کسب کند. برنامه سال ۸۹ چنین پتانسیلی را داشت و به خاطر سه واحدی بودن دروس به زمین زده شد. الان واحدهای اختیاری در برخی دانشگاهها سه یا ۶ واحد شده است و دانشجو مجبور است مدام ریاضیات بخواند. ما در دانشگاه شیراز قبل از انقلاب از ۱۲۷ واحد درسی فقط ۶۰ واحد تخصصی داشتیم و به ما میگفتند بقیه این واحدها را اگر دوست دارید، درسهای رشتههایی مثل شیمی، فیزیک، داستاننویسی، موسیقی، اقتصاد، منطق، تاریخ، ... و یا ریاضی را بگذرانید. خوب من الان در جایگاه بدی قرار گرفتهام؟ چرا از ۱۳۲ واحد درسی هر ۱۱۰ واحد آن را میخواهیم ریاضی به دانشجو تدریس کنیم؟!
پارسیان در پاسخ به پیشنهاد برخی استادان برای گنجاندن واحدهای اجباری کار با نرمافزارهای تخصصی ریاضی، گفت: دانشجویان کار با نرمافزار را در کنار دروسشان یاد میگیرند. مثلا در برنامه جدیدی که برای رشته آمار تدوینشده، گویا دانشجویان بیشتر از ۶ واحد نمیتوانند دروس اختیاری اخذ کنند. من به دانشجویان میگویم که اگر میخواهید در رشته تحصیلیتان سرآمد شوید، حتما برنامهنویسی پایه خود را هم یاد بگیرید و درسهای هوش مصنوعی، پایگاه داده و machine learning (یادگیری ماشین) را که از درسهای رشته علوم کامپیوتر است را بیاموزید. این دروس علوم کامپیوتر در عصر حاضر با دروس آمار عجین هستند. اگر به دانشجو اجازه ندهند که واحدهای اختیاری بیشتر را اخذ کند، خب چه طور این مباحث را بیاموزد؟ درحالی که با برنامه ۸۹ به دانشجو اجازه میدادند در دانشکده حتی اگر دانشجو "کهاد" نداشته باشد، درسهای رشتههای دیگر دانشکده خود را بتواند به عنوان دروس اختیاری بگیرد.
این استاد آمار در پاسخ به سوالی درباره ناهماهنگیهای موجود در برخی دانشگاهها برای ارائه دروس "کهاد" به دانشجویان، گفت: در برنامه سال ۸۹ عنوان شده که دانشکده باید بستر ارائه دروس "کهاد" را فراهم کند؛ یعنی برای دانشجو برنامهریزی میشود که هم درسهای رشته خود را بگذراند و هم دروسی که در یک دانشکده دیگر میخواهد. علت وجود این ناهماهنگیها این است که عناد ناخواستهای با آن برنامه وجود دارد، وقتی میخواهند برنامهای شکست بخورد طبیعی است که کاری در راستای هدفشان انجام دهند.
تعداد زیاد دانشجویان دکتری «زمینهساز ایجاد فساد آموزشی» در دانشگاه
پارسیان با اشاره به این که داشتن دانشجوی دکتری درآمد خوبی برای استادان به همراه دارد، گفت: اگر حمل بر خودستایی نباشد، ما در دانشگاه شیراز دوره دکتری آمار را خودمان نوگشایی کردیم و اولین و دومین دانشجوی دکتری آمار از دانشگاه شیراز تحت راهنمایی من فارغالتحصیل شدند. من در طول ۳۷ سال خدمتم، تنها چهار دانشجوی دکتری فارغالتحصیل کردم، درصورتی که میتوانستم از سال ۷۳ به بعد به تناوب هردو سال یک بار دو دانشجوی دکتری فارغالتحصیل کنم و درآمد خوبی هم داشته باشم، چون الان داشتن هر دانشجوی دکتری نزدیک به ۲۰ میلیون درآمد برای استاد به همراه دارد. وزارت علوم مسئول بخشی از نابسامانیها در این راستا است، چون بنابر آییننامههای ارتقای این وزارتخانه اگر یک عضو هیات علمی سه دانشجوی دکتری نداشته باشد، نمیتواند به درجه استادی ارتقا یابد.
این استاد آمار با اشاره به این که استادان مخالفتهایی با آزمون نیمه متمرکز دکتری داشتند، خاطر نشان کرد: به خدا قسم همکاران ما با امتحان نیمهمتمرکز دکتری مخالف بودند؛ بخشی از امتحانات کارشناسی ارشد و دکتری در سازمان سنجش برعهده من است. به همکارانم خیلی ساده گفتم که شما دو سال دانشجو نگیرید، اگر دو سال دانشجوی دکتری نگیرید، آزمون نیمهمتمرکز دکتری برداشته میشود. در پاسخ به من گفتند که اگر ما دانشجوی دکتری نگیریم، استاد دیگری میگیرد. دانشجوی دکتری الان به منزله یک چک دوپای ۲۰ میلیونی است و این چک دوپای ۲۰ میلیونی به نظر من فساد ایجاد میکند.
پیشنهاداتی برای «بهبود کیفیت آموزشی» دانشگاهها
پارسیان همچنین درباره پیشنهاداتی که در گذشته برای بهبود وضعیت آموزشی به وزارت علوم داده است، گفت: من سال ۹۱ نزد دکتر نادریمنش، معاون آموزشی پیشین وزارت علوم رفتم و به وی گفتم در دانشگاهها فساد آموزشی بیداد میکند، اقدامی انجام دهید. پیشنهاد من این بود که اگر استاد دانشگاه حقش این است که ماهی ۱۰ میلیون به او حقوق بدهید، این کار را بکنید؛ به استادان اعلام شود که وظیفه آنها، این است که یک درس در دوره کارشناسی و یک درس در کارشناسی ارشد ارائه کنند. اگر توانمند بودند و صلاحیت داشتند در دوره دکتری هم میتوانند فعال باشند و تدریس کنند، بابت این که کارشناسی ارشد پایاننامه میگیرند حق پول گرفتن ندارند، چون همانطور که میدانید در دوره کارشناسی ارشد هر دانشجویی که با استادی پایاننامه را بر میدارد، به استاد چهار واحد و نیم حقالتدریس داده میشود. دانشجوی دکتری وقتی تزی را با استادی مینویسد، ۱۸ واحد حقالتدریس به استاد داده میشود. از دکتر نادریمنش خواستم که به استادان ابلاغ شود بابت نوشتن تز با دانشجو هم پولی را دریافت نمیکند و استاد از اشتغال به صورت حقالتدریس در دانشگاههای دیگر منع شود. اگر استادی هم میخواهد جایی تدریس کند، نمیتواند حقالتدریس بگیرد. خب استاد هم چنین کاری نمیکند و وقت و انرژیاش را برای کار در دانشگاه خودش میگذارد و دانشگاه آزاد هم به جای بکارگیری استادان حقالتدریس که در یک دانشگاه دیگر مشغول به کار هستند، ۱۰ دانشآموخته جوان استخدام میکند. دکتر نادریمنش گفت همه این صحبتها درست است، اما اگر حقوق شما را اضافه کنیم، کارمندان مشاغل دیگر هم میخواهند حقوقشان افزایش یابد و چنین چیزی نمیشود.
سازوکار تدوین برنامه درسی گروه علوم ریاضی در وزارت علوم
وی در ادامه درباره شیوه تدوین برنامههای درسی رشتههای آمار و ریاضیات و کاربردها، گفت: کمیته ما که در سال ۸۴ شکل گرفت، برنامهریزیهایی را که انجام میداد به کمیته برنامهریزی وزارت علوم که متشکل از ۱۲ متخصص علوم ریاضی از طیفهای مختلف بود، انتقال میداد. من در بخش آمار این کمیته با ۵۰ نفر از استادان آمار وارد مذاکره شدم که البته هنوز هم لیست اسامی آنها را دارم و برخی از استادانی که انتقاد میکنند از افرادی بودند که خودشان در تدوین این برنامه دخیل بودند. در رشتههای ریاضی و علوم کامپیوتر هم این مشورتها صورت میگرفت. در حال حاضر هم که من مسئول کمیته برنامهریزی علوم ریاضی هستم، این مشورتها انجام میگیرد. من فقط یک هماهنگکننده هستم و برای برنامهریزی در گرایشهای مختلف یک نفر متخصص آن حوزه را خارج از کمیته و یا از داخل کمیته بر حسب مورد کاندیدا میکنیم و از او میخواهیم که کمیتهای را تشکیل دهد که اصطلاحا به آن زیر کمیته گفته میشود. بعد از تشکیل آن زیر کمیته اعضای زیر کمیته جلساتشان را برگزار و برنامهریزی میکنند و برنامه نهایی خود را به ما ارائه میدهند. ما برنامه نهایی را در کمیته برنامهریزی وزارت علوم ارائه میدهیم و به این کمیته یک ماه فرصت داده میشود تا برنامه را بررسی و نظراتشان را اعلام کنند. سپس پیشنهادات را به زیرکمیته ارجاع میدهیم و نظرات آنها را میخواهیم، یا اعضای زیر کمیته من مسئول را مجاب میکنند که نظرات اشتباه است یا برنامه را اصلاح میکنند، سپس ما در کمیته برنامهریزی وزارت علوم برنامه را مصوب میکنیم؛ این روند کار ما در کمیته برنامهریزی وزارت علوم است.
پارسیان افزود: به طور مثال هنگامی که قرار است گرایش رمز و کد ایجاد شود، ما مسئولیت ایجاد این گرایش را به دکتر دانشگر میسپاریم که از متخصصان خیلی خوب این رشته هستند و یا برای گرایش گراف و ترکیبیات مسئولیت کمیته برنامهریزی این گرایش را به دکتر عمومی سپردیم. چرا که من و همکاران عضو کمیته نمیتوانیم برنامه همه رشتهها را بنویسیم. آنچه کمیته در ابتدا برای آن تلاش میکند، تدوین چارچوب برنامهها است. اما این که همه درسهای یک رشته را بنویسیم امکان ندارد. کاری که ما انجام میدهیم، این نیست. آن زیر کمیته هم ممکن است برای نوشتن درسها از افرادی خارج از کمیته هم مشورت بگیرد و این راهش است. بعد از این که مشورتها گرفته شد و برنامه نهایی آماده شد، خود من نیز برنامه را برای دو سه نفر متخصص دیگر هم میفرستم و از آنها میخواهم نظرشان را بگویند.
عضو هیات علمی بازنشسته دانشگاه تهران با اشاره به این که ساختار فکری کسی که میخواهد برنامهریزی کند، باید گستره عظیمی داشته باشد، افزود: مسئول کمیته برنامهریزی باید درباره این تحقیق کند که دیگران در این حوزه چه برنامهریزیهایی کردهاند و در کشورهای دیگر چگونه برنامهریزی میشود.
این استاد آمار درباره برنامهریزیهای صورت گرفته برای واحدهای درسی مقطع کارشناسی ارشد گفت: من خیلی از سایتهای دانشگاههای کشورهای پیشرفته را چک کردم، در بیشتر این دانشگاهها گفته شده که اگر دانشجو میخواهد مدرک کارشناسی ارشد خود را بگیرد، باید تعداد هشت تا یازده درس را بگذراند، من میگویم حداقل که هشت درس است را در نظر بگیریم، اگر میخواهید هشت درس را چهار واحدی یا سه واحدی بگیرید در برنامهای که در طول سالهای ۶۴ تا ۸۸ اجرا میشد، ۶ درس چهار واحدی وجود داشت؛ اما برنامه فعلی هفت درس سه واحدی است، آن برنامه قدیمی ۳۲ واحد برنامه است و برنامه فعلی ۲۱ واحد درسی؛ اما این هفت درس دروس متنوع هستند. برخی استادان مدعی هستند که اگر ما چهار واحدی درس میدادیم، تدریسمان عمیقتر بود و دانشجویان مطالب را عمقی فرامیگرفتند. اما در کارشناسی ارشد آنچه که به دانشجو آموزش داده میشود، پلتفرمی از درسهاست که او را آماده میکند که اگر میخواهد در دورههای بالاتر ادامه تحصیل دهد، بتواند از آن دروس استفاده کند. خب کدام دانشجو کارایی بیشتری دارد؟ آن که ۶ درس گرفته یا کسی که هفت درس متنوع را گذرانده است. تمام دعوا سر سه واحد و چهار واحد است، حتی الان در برنامه جدیدی که تدوین شده و درسها سه واحدی است، بر اساس توافق به عمل آمده در سمینار یک روزه پیش از تصویب گرایشهای کارشناسی ارشد رشته ریاضی کاربردی به دانشگاهها اجازه داده شده است اگر معاون آموزشی دانشگاه موافقت کند، درسهای اصلی گرایش را میتوانند چهار واحدی ارائه دهند، در نتیجه با ۳۲ واحد میتوانند فارغالتحصیل شوند در غیر این صورت با همان ۲۹ واحد فارغالتحصیل میشوند.
واگذاری اختیارات به دانشگاه منوط بر بهرهمندی مدیران دانشگاهها از هنر برنامهریزی
عضو انجمن ریاضی ایران درباره «برخی مجوزها که دولت روحانی به دانشگاههای برتر داده است»، گفت: پس از روی کار آمدن دولت روحانی، وزارتخانه علوم به بعضی دانشگاهها مجوز داد تا برنامه خودشان را داشته باشند؛ من حرفم این است که یا باید به همه مجوز داده شود و یا به هیچکس نباید این مجوز داده شود؛ یا کنکور هم باید برداشته شود یا اگر کنکور است، برنامههای درسی باید یکسان باشند، چرا که در این میان با توجه به مجوزها ممکن است دانشگاهی برنامهاش را تغییر داده باشد، حال دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد که در این دانشگاه درس خوانده است و بر اساس همان مجوز برخی مباحث درسی وزارت علوم در دانشگاه وی تدریس نشده، چگونه میتواند در کنکور دکتری که مبتنی بر برنامه مصوب وزارت علوم است، موفق شود؟
پارسیان همچنین با بیان اینکه مخالف استقلال دانشگاهها نیست، واگذاری اختیارات به دانشگاهها را منوط بر «بهرهمندی مدیران دانشگاهها از هنر برنامهریزی» دانست و افزود: من اعتقاد دارم که دانشگاهها باید مستقل باشند؛ یعنی استقلال دانشگاهها آرزوی من است؛ ولی این واگذاری اختیارات باید زمانی انجام شود که مدیران دانشگاهها برنامهریزیکردن را بلد باشند. زمانی که خاتمی، رییسجمهور بود به دانشگاهها تاحدودی اختیارات داده شد؛ در آن زمان رؤسای دانشگاهها میگفتند "ما باید الان چه کار کنیم؟ شما برنامه بدهید، ما اجرا کنیم". علت این درخواست این بود که هنر برنامهریزی را از رؤسای دانشگاهها گرفته بودند و وقتی هم که اختیارات برنامهریزی به دانشگاهها داده شد، آنها در این کار ناتوان بودند. خب این فاجعه است. شما بررسی کنید چه تعدادی از رؤسای دانشگاهها توان برنامهریزی دارند؛ من آرزویم این است که دانشگاههای ما در حدی باشند که بتوانند برنامهریزی کنند و دروسشان را تعریف کنند و خودشان دانشجو پذیرش کنند، سازمان سنجشی هم وجود نداشته باشد، اما چه زمانی این اتفاق میافتد؟ زمانی که تعداد دانشگاهها کاهش یافته باشد، نه این که ۱۴۱ دانشگاه دولتی در کشور داشته باشیم. این کار آسانی نیست، اما دستیافتنی است و نیاز به عزم ملی دارد.
مراودات علمی استاد با استاد کافی نیست
پارسیان با اشاره به این که در زمان ریاستجمهوری خاتمی مبادلات علمی میان استادان آسانتر بود، افزود: میتوان این مشکل دشوار بودن ارتباطات علمی بینالمللی را حل کرد؛ زیرا من به یاد میآورم که در زمان دولت خاتمی از وزارت امور خارجه به من نامهای میدادند و سفارت کشور مقصد، برایم وقتی را تنظیم میکرد. عملکرد خاتمی مهم است و به نظر من کاری که ایشان انجام داده بود، خوب بود؛ البته مراودات استاد با استاد نمیتواند به اندازه مراودات بینالمللی دانشجویان در ارتقای علم ریاضیات تاثیر داشته باشد. دو اقدام مهم باید انجام بگیرد؛ نخست این که دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به دانشگاههای برتر خارج از کشور میروند، بعد از بازگشت به ایران طی یک فرایند حداکثر سه ماهه استخدامشان تکمیل شود، دوم این که به این دانشجویان یک وام حداقل ۵۰۰ میلیونی جهت خرید مسکن بدهیم تا دغدغه مسکن تاحدودی رفع شود و از وی بخواهیم این مبلغ را طی ۲۰ سال تسویه کند. اگر چنین اقدامی انجام شود، تعداد زیادی از دانشآموختگان دانشگاههای برتر خارج از ایران به کشور باز میگردند.
تولیدکننده علم ریاضیات در جهان نیستیم
این استاد آمار با بیان این که «ما چندان تولیدکننده علم ریاضیات در جهان نیستیم» به مشکلات استخدام دانشآموختگان ریاضی که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاههای خارج از کشور به ایران باز میگردند، اشاره کرد و افزود: ما چندان تولیدکننده علم ریاضیات در دنیا نیستیم؛ یعنی من خوشبین نیستم، تعارف هم نداریم. من سال ۵۸ که از آمریکا بازگشتم، ابتدا به شهر خودم تبریز رفتم و بعد چون بورسیه دانشگاه شیراز بودم، به شیراز آمدم. با رییس گروه مشغول صحبت شدم و به او گفتم که یک ماه دیگر بازمیگردم که کارم را آغاز کنم؛ او از من خواست که از همان روز مشغول به کار شوم و مرا در همان روز در دانشگاه شیراز استخدام کردند. الان چنین شرایطی نه برای دانشآموختگانی که از خارج از کشور بازمیگردند، وجود دارد و نه برای دانش آموختگان داخل. چرا که باید گزینش شوند، در صف طولانی متقاضیان عضویت در هیات علمی دانشگاهها بمانند و از هفتخوان رستم بگذرند. علت اینکه گفته میشود نباید همه دانشگاهها دانشجوی دکتری داشته باشند و نباید وزارتخانه ارتقای استادان را منوط به داشتن دانشجوی دکتری بداند، همین است. اینها آفتهایی است، که ما را رها نمیکنند.
راهکار چیست؟
وی در پایان درباره راهکارهای بهبود وضعیت ریاضیات در ایران گفت: وقتی دو میلیون کنکوری وجود دارد، باید از میان آنها فقط ۱۰ درصد وارد دانشگاهها شوند، بقیه میتوانند با مدرک دیپلم، حرفهای را یاد بگیرند و در آن موفق باشند؛ البته این تصمیم تبعات سیاسی دارد، اما این تبعات سیاسی را باید با آرامش و طمانینه حل کرد. اگر تعداد دانشگاهها از ۱۴۱ به ۵۰ کاهش یابد، بسیاری از مردم ممکن است اعتراض کنند. پس باید مردم را متوجه این موضوع کرد که تعداد بالای دانشگاهها چه ضرری به کشور وارد میکند. من کسی را سراغ دارم که در سال ۷۵ در اصفهان با مدرک فوق دیپلم برق و الکترونیک روزی بیش از ۲۰۰ هزارتومان درآمد داشت، آیا کشور من به همچنین افرادی نیاز دارد یا به تعداد زیادی از دانشآموختگان فیزیک و ریاضی و تاریخ و جغرافیا؟ کنکور باید اصلاح شود و مراکز آمادگی و آموزشی کنکور از فضای آموزشی کشور حذف شوند. مسئولان، آموزشوپرورش را دریابند و تفکیک دانشآموزان تیزهوش و عادی را متوقف کنند. تعداد دانشگاهها و تعداد دانشجویان تقلیل داده شود. باید تلاش کنیم تا شرایطی ایجاد شود که دانشگاهها خودشان دانشجو پذیرش کنند، اگر چنین روندی انجام پذیرد، مشکلات حل میشود. باید بتوانیم اختلاف درآمدهای مشاغل مختلف را در حد متعارف نگهداریم. به یکسری از فضاها مانند خانههای ریاضیات توجه شود، خانههای ریاضیات هزینههای کلانی ندارند، با اندک بودجه مشغول کار هستند.
پارسیان در پایان این گفتوگوی تفصیلی درباره دلیل بازنشسته کردن زودتر از موعد خود در دانشگاه تهران نیز گفت: من صبحها ساعت ۶ صبح از خانه به قصد دانشکده خود بیرون میرفتم و ساعت ۶ عصر از دانشکده به خانه برمیگشتم و در دانشکده هم درِ اتاقم هم به روی همه دانشجویان باز بود. سال ۹۵ رییس دانشکده و رییس وقت پردیس علوم دانشگاه تهران به دلیل این که من روی درِ اتاقم، ساعات حضورم در دانشگاه را ننوشته بودم، پایه استحقاقی من را ندادند، اما یک پایه تشویقی به من دادند که این امر را توهین آشکار تلقی میکنم و من هم نمیخواستم در دانشگاهی که تا این حد فهم و شعورشان بالاست، کار کنم و اعلام کردم که میخواهم بازنشسته شوم.