دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳
سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ 9980 0 12

زندگینامه ریاضیدان بزرگ ایرانی، ابوسعید جرجانی...

زندگینامه بزرگان ریاضی: ابوسعید جرجانی

نام: ابوسعید ضریر جرجانی
تولد: ---
درگذشت: ۸۴۵ - ۸۴۶ میلادی (232-231 هجری)
شهرت: ریاضیدان، منجم

ابوسعید ضریر جرجانی، شاگرد ابن‌الاعرابی (متوفی در ۸۴۵ - ۸۴۶ میلادی) از قرار معلوم در نیمهٴ اول سدهٴ نهم میلادی برآمده‌است.

ابوسعید ضریر (نابینا)، ریاضیدان‌ و هندسه‌دان‌ ایرانی‌ فعال‌ در حدود سال‌ 400. از زندگانی‌ وی‌ تقریباً هیچ‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌. از نام‌ او برمی‌آید كه‌ اهل‌ شهر باستانی‌ جرجان‌  بوده‌ است‌.
 
كامل‌ترین‌ صورت‌ نام‌ وی‌ را ابوریحان‌ بیرونی‌ در یكی‌ از دست‌ نوشته‌های‌ استخراج‌ الاوتار ــ كه‌ به‌ شماره 1012 در كتابخانه لیدن‌ نگهداری‌ می‌شود به‌ صورت‌ ابوسعید محمدبن‌ علی‌ ضریر جرجانی‌ آورده‌ است‌ (رجوع کنید به ابوریحان‌ بیرونی‌، 1355 ش‌، ص‌ 2، 15). چون‌ زوتر (ج‌ 1، ص‌ 27) ابوسعید ضریر جرجانی‌ ریاضیدان‌ را به‌ اشتباه‌ با ابوسعید ضریر احمدبن‌ خالد بغدادی‌ كه‌ ادیب‌ و شاگرد ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ زیادبن‌ اَعرابی‌ (متوفی‌ 231) بود (رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 1، ص‌ 254، ج‌ 6، ص‌ 2534)، یكی‌ دانسته‌ است‌، گاهی‌ دوره حیات‌ جرجانی‌ ریاضیدان‌ را قرن‌ سوم‌ ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به سزگین‌، ج‌ 5، ص‌ 263ـ264؛ ماتویفسكایا و روزنفلد ، ج‌ 2، ص‌ 76). جرجانی‌ در رساله مسائل‌ هندسیة (رجوع کنید به ادامه ‌مقاله‌) از ابوعبداللّه‌ شَنّی‌، كه‌ در نیمه دوم‌ قرن‌ چهارم‌ می‌زیست‌، نام‌ برده‌ است‌ (هوخندایك‌ ، ص‌ 58). این‌ اشاره‌ مؤید آن‌ است‌ كه‌ محمدبن‌ علی‌ جرجانی‌ با احمدبن‌ خالد ادیب‌ یكی‌ نیست‌.
 
از جرجانی‌ دو رساله‌ به‌ نامهای‌ مسائل‌ هندسیة و استخراج‌ خط‌ نصف‌النهار من‌ كتاب‌ انالیما و البرهان‌ علیه به‌ جا مانده‌ است‌ كه‌ هر دو اهمیت‌ تاریخی‌ بسیاری‌ دارند. تنها دست‌نوشته شناخته‌ شده آنها به‌ ترتیب‌ برگهای‌ 69 رـ71 پ‌ و 153 پ‌ ـ 154 پ‌، از نسخه خطی‌ شماره 41 م‌. ریاضی‌ در دارالكتب‌ المصریه قاهره‌ را تشكیل‌ می‌دهند (رجوع کنید به سزگین‌، همانجا). یان‌ پ‌. هوخندایك‌، ویرایشی‌ از متن‌ عربی‌ این‌ دو رساله‌ را همراه‌ با ترجمه‌ و شرح‌ انگلیسی‌ آنها منتشر كرده‌ است‌ (رجوع کنید به منابع‌).
 
جرجانی‌ رساله ‌مسائل‌ هندسیه خود را خطاب‌ به‌ ریاضیدان‌ ناشناخته‌ای‌، شاید ابوریحان‌ بیرونی‌، نگاشته‌ است‌ (هوخندایك‌، ص‌ 47). این‌ اثر با حل‌ ترسیمی‌ مسئله‌ای‌ هندسی‌ به‌ كمك‌ یك‌ سهمی‌ و یك‌ هُذْلولی‌ آغاز می‌شود. این‌ مسئله هندسی‌ با مسئله ابن‌هیثم‌ * در كتاب‌ المناظر وی‌ مرتبط‌ است‌ (رجوع کنید به صبره‌ ، بخش‌ 8، ص‌ 299ـ301). روش‌ ترسیمی‌ جرجانی‌ صورت‌ دیگری‌ از ترسیم‌ عرضه‌ شده‌ در مقاله چهارم‌ مجموعه [ ریاضی‌ ] پاپوسِ اسكندرانی‌ * (قرن‌ سوم‌ میلادی‌) است‌. همانندی‌ مذكور این‌ احتمال‌ را پیش‌ می‌آورد كه‌ حل‌ ترسیمی‌ جرجانی‌ منشأ یونانی‌ داشته‌ باشد. جرجانی‌ سپس‌ راه‌ حل‌ دو مسئله مرتبط‌ با تثلیث‌ زاویه‌ * و قضیه‌ای‌ در باره ‌ارتفاع‌ مثلث‌ عرضه‌ می‌كند. مسئله‌های‌ مربوط‌ به‌ تثلیث‌ زاویه‌، با یكی‌ از رساله‌های‌ موجود ابوریحان‌ بیرونی‌ پیوند نزدیكی‌ دارند؛ بنابراین‌، احتمال‌ دارد كه‌ جرجانی‌ مسائل‌ هندسی‌ خود را خطاب‌ به‌ او نوشته‌ باشد. بدین‌ ترتیب‌، رساله مسائل‌ هندسیه جرجانی‌ با برخی‌ از مباحث‌ مهم‌ هندسه دوره اسلامی‌ مرتبط‌ است‌.
 
دومین‌ اثر موجود جرجانی‌، كتاب‌ استخراج‌ خط‌ نصف‌النهار من‌ كتاب‌ انالیما و البرهان‌ علیه‌ است‌ كه‌ چهار فصل‌ دارد. فصلهای‌ اول‌ تا سوم‌ به‌ ترسیم‌ خط‌ شمال‌ ـ جنوب‌ بر صفحه‌ای‌ افقی‌، با استفاده‌ از سه‌ سایه نامساوی‌ میله‌ای‌ قائم‌ در سه‌ لحظه متفاوت‌ یك‌ روز مربوط‌ می‌شود. در فصل‌ چهارم‌ روش‌ تعیین‌ جهات‌ اصلی‌ به‌ وسیله سایه یك‌ شاخص‌ در لحظه مناسب‌، بیان‌ شده‌ است‌ (هوخندایك‌، ص‌ 61ـ62). كارل‌شوی‌ این‌ رساله‌ را به‌ آلمانی‌ ترجمه‌ و منتشر كرده‌ است‌. در نیمكره شمالی‌، روش‌ فصل‌ چهارم‌ تنها در بهار و تابستان‌ قابل‌ استفاده‌ است‌. ظاهراً فصل‌ چهارم‌ تألیف‌ خود جرجانی‌ است‌، اما فصلهای‌ اول‌ تا سوم‌ مبتنی‌ بر اثر گمشده‌ای‌ به‌ نام‌ آنالما از دیودوروس‌ اسكندرانی‌، دانشمند یونانی‌، در نظریه ساعتهای‌ آفتابی‌ است‌ كه‌ در قرن‌ اول‌ پیش‌ از میلاد می‌زیست‌. تنها اشاره موجود دیگر به‌ آنالمای‌ دیودوروس‌، در فصل‌ بیستم‌ از كتاب‌ افرادالمقال‌ فی‌ امرالظلال‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ (1367، رساله 2، ص‌ 116ـ119) آمده‌ است‌. دو روش‌ ترسیمی‌ را كه‌ جرجانی‌ و ابوریحان‌ بیرونی‌ در این‌ مورد بیان‌ كرده‌اند، نویگه‌باوئر ( ج‌ 2، ص‌ 841 842) و كندی‌ (ابوریحان‌ بیرونی‌، 1976، ج‌ 2، شرح‌، ص‌ 91ـ93) مقایسه‌ نموده‌اند.
 
دو برهان‌ كوتاه‌ برگرفته‌ از یك‌ اثر گمشده جرجانی‌ را ابوریحان‌ بیرونی‌ در استخراج‌ الاوتار فی‌الدائرة نقل‌ كرده‌ است‌ (رجوع کنید به ابوریحان‌ بیرونی‌، 1367، رساله 1، ص‌ 8، 23؛ همان‌ رساله‌، چاپ‌ دِمِرداش‌، ص‌ 40، 57 58).
 
منابع‌: ابوریحان‌ بیرونی‌، استخراج‌ الاوتار فی‌ الدائرة بخواصّ الخط‌ المنحنی‌ فیها ، چاپ‌ احمد سعید دمرداش‌، مصر 1965؛ همو، تحریر استخراج‌ الاوتار ، چاپ‌ ابوالقاسم‌ قربانی‌، تهران‌ 1355 ش‌؛ همو، رسائل‌ البیرونی‌ ، حیدرآباد دكن‌ 1367/1948؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌الادباء ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1993؛
 
Abu Rayh an Bīrunī, The exhaustive treatise on shadows , translation and commentary by E. S. Kennedy, Aleppo 1976; Jan P. Hogendijk, "The geometrical works of AbuSa ـ īd al-Darīr al-Jurjanī ", SCIAMVS , vol. 2 (Apr. 2001); Galina P.Matvievskaya and Boris A.Rozenfeld, Matematiki i astronomi musulmanskogo srednevekovia i ikh trudi ) VIII th - XVII th cent ). Moscow 1983; Otto Neugebauer, A history of ancient mathematical astronomy , New York 1975; A. I. Sabra, Optics, astronomy and logic: studies in Arabic science and philosophy , pt. VIII : "Ibn al-Haytham's lemmas for solving Alhazen's problem'", Norfolk: Variorum, 1994; Fuat Sezgin, Geschichte der arabischen Schriftums , Leiden 1967-1984; Heinrich Suter, Beitrage zur Geschichte der Mathematik und Astronomie im Islam , ed. Fuat Sezgin, vol. 1:Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke , Frankfurt 1986.
 
/ یان‌ پ‌. هوخندایك‌ /
 
منبع
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=4604


اندکی درباره جرجان:
 
1) ولایت‌ و شهر جرجان‌
 
الف‌) ولایت‌. كمابیش‌ منطبق‌ با استان‌ گلستان‌ امروزی‌، كه‌ مشتمل‌ بر باركده آبسكون‌، ناحیه استرآباد (= شهرستان‌ گرگان‌) و ناحیه دَهِسْتان‌ (اخذ شده‌ از نام‌ قوم‌ دَهه‌) در شمال‌ ولایت‌، بوده‌ است‌. ناحیه دهستان‌ گاهی‌ مستقل‌ و زمانی‌ تابع‌ هیركانیه‌ (نام‌ كهن‌ گرگان‌/ جرجان‌) بود. به‌ نوشته گوتشمیت‌ (ص‌ 47)، قوم‌ دَهه‌ در 422 یا 421 ق‌ م‌ از دهستان‌ به‌ ناحیه هیركانیه‌ مهاجرت‌ كرده‌اند.
 
نام‌ باستانی‌ جرجان‌ (= گرگان‌) در كتیبه داریوش‌ در بیستون‌ به‌ شكل‌ وَرْكانْ یا وَرْكانه‌ (رجوع کنید به شارپ‌، ص‌ 53) و در وندیداد به‌ صورت‌ وِهْرْكانَه‌ (= وركانه‌؛ ج‌ 1، ص‌ 195) آمده‌ است‌. صورت‌ فارسی‌ جرجان‌ مقتبس‌ از اروپایی‌ آن‌، هیركانی‌ یا هیركانیا است‌ ( دایره ‌المعارف‌ فارسی‌ ، ذیل‌ مادّه‌). هیركانیه‌ در اوایل‌ شاهنشاهی‌ هخامنشیان‌ جزو سرزمین‌ ماد بود (دیاكونوف‌، ص‌328) و بعدها جزو متصرفات‌ شاهنشاهی‌ هخامنشی‌ شد. هیركانیه‌ گرچه‌ از لحاظ‌ اداری‌ جزو منطقه مالیاتی‌ پارت‌/ پرثوه‌ (خراسان‌) بود (توینبی، ص‌ 21، 81، 112)، از لحاظ‌ نظامی‌ فرمانده‌ مستقلی‌ داشت‌ و تجهیزات‌ نظامی‌ آن‌ نیز مانند سپاهیان‌ ماد بود (همان‌، ص‌ 112). بر اساس‌ كتیبه داریوش‌ در بیستون‌، با نافرمانی‌ پارت‌ و وَركان‌ نسبت‌ به‌ داریوش‌، ویشتاسب‌، پدر داریوش‌ كه‌ در پارت‌ به‌ سر می‌برد، شورشیان‌ را درهم‌ شكست‌ (رجوع کنید به شارپ‌، ص‌ 54).
 
هیركانیه‌ در حمله ‌اسكندر به‌ ایران‌ (314 ق‌ م‌) به‌ تصرف‌ او در آمد. اسكندر در حمله‌ به‌ ایران‌، پس‌ از مدتی‌ استراحت‌ در شهر صد دروازه‌ (نزدیك‌ دامغان‌ كنونی‌)، احتمالاً از طریق‌ بسطام‌ وارد استرآباد شد و هیركانیه‌ را تسخیر كرد (پیرنیا، ج‌ 2، ص‌ 1637ـ1641). جغرافی‌نویسان‌ یونانی‌ پس‌ از دوره رونق‌ حوزه علمی‌ اسكندریه‌، اصطلاح‌ دریای‌ هیركانیه‌ را به‌جای‌ دریای‌ كاسپین‌ (خزر) كه‌ هرودوت‌ آن‌ را مصطلح‌ كرده‌ بود به‌كار برده‌اند (توینبی‌، ص‌ 87).
 
در اوایل‌ دوره اشكانیان‌ (250 ق‌ م‌ ـ ح 226 میلادی‌) اهالی‌ هیركانیه‌ به‌صورت‌ قومی‌ مستقل‌ در آمدند، به‌طوری‌ كه‌ مهرداد اول‌ اشكانی‌ پس‌ از جنگ‌ داخلی‌ به‌سوی‌ هیركانیه‌ شتافت‌ (گوتشمیت‌، ص‌80). احتمالاً در 58 میلادی‌ جانشینان‌ گودرز اشكانی‌ (فرزند گیو) در هیركانیه‌ فرمانروایی‌ می‌كردند و قلمرو آنان‌ از مغرب‌ تا كومس‌/ قومس‌ و از جنوب‌ تا منطقه سكاهای‌ سیستان‌ گسترده‌ بود (رجوع کنید به ماركوارت‌، ص‌72). در دوره اشكانیان‌، هیركانیه‌ از پارت‌ منتزع‌ شد و استقلال‌ یافت‌ و سفرایی‌ نزد قیصر روم‌ فرستاد و بلاش‌ اول‌ (51 78 م‌) ناگزیر، استقلال‌ هیركانیه‌ را به‌رسمیت‌ شناخت‌ (گوتشمیت‌، ص‌ 196).
 
اردشیر بابكان‌، نخستین‌ شاه‌ ساسانی‌ (حك : 226ـ241 م‌) برای‌ رفتن‌ به‌ بلخ‌ وارد جرجان‌ شد (نولدكه‌، ص‌ 47). جرجان‌ در این‌ زمان‌ از مواضع‌ دفاعی‌ ایرانیان‌ در برابر هجوم‌ اقوام‌ وحشی‌ بوده‌ است‌. چند تن‌ از پادشاهان‌ ساسانی‌ در آنجا دیوارهای‌ بزرگی‌ در برابر یورش‌ قبایل‌ وحشی‌ بنا كردند كه‌ نمونه آن‌ دیواری‌ به‌ طول‌ پنجاه‌ فرسنگ‌ در ناحیه صول‌ [ احتمالاً دَهستان‌ ] است‌ كه‌ پیروز اول‌ ساسانی‌ (حك : 459ـ484 م‌) آن‌ را ساخت‌ (حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 159). پس‌ از او كُواذ (قباد اول‌، 488ـ 496 یا 499ـ531 م‌) نیز چنین‌ كرد. خسرو اول‌ (531 579 م‌) چون‌ به‌ پادشاهی‌ رسید در ناحیه صول‌، در جرجان‌، شهرها، قلعه‌ها، باروها و بناهای‌ بسیاری‌ از سنگ‌ ساخت‌ (نولدكه‌، ص‌ 254).
 
   زمانی‌ به‌ ملوك‌ جرجان‌، اناهبذ و به‌ ملوك‌ دَهستان‌، صول‌ می‌گفتند (رجوع کنید به ابوریحان‌ بیرونی‌، ص‌100ـ101). به‌نوشته زریاب‌ خویی‌ (ص‌ 1ـ 6)، نهبذ/ اناهبذ یكی‌ از خاندانهای‌ پارتی‌ و ساسانی‌ بودند كه‌ ساسانیان‌ از دوره اردشیر بابكان‌ به‌ بعد جای‌ آنان‌ را گرفتند و در دوره اسلامی‌ نیز مدتها این‌ نامها (نهبذ/ اناهبذ) در جرجان‌ دیده‌ می‌شد، و ظاهراً پس‌ از سقوط‌ جرجان‌ به‌ دست‌ تركان‌، دو لقب‌ صول‌ و نهبذ باهم‌ آمیخته‌ است‌.
 
در دوره اسلامی‌، پس‌ از فتح‌ نهاوند، جرجان‌ در زمان‌ عمر خلیفه دوم‌ (حك : 13ـ23)، به‌ دست‌ سُوَیدبن‌ مُقَرِّن‌ گشوده‌ شد و فرمانروای‌ جرجان‌ با پرداخت‌ دویست‌ هزار درهم‌ صلح‌ را پذیرفت‌ (سهمی‌، ص‌ 44ـ 45؛ بلاذری‌، ص‌ 467). ظاهراً در این‌ هنگام‌، جرجان‌ در تصرف‌ تركها بود. در 98 هجری‌، یزیدبن‌ مُهَلَّب‌ با سپاهی‌ كه‌ طبری‌ تعداد آن‌ را از یكصد هزار تا سیصد هزار تن‌ نقل‌ كرده‌، شامل‌ اهالی‌ كوفه‌، بصره‌، شام‌، سران‌ خراسان‌ و ری‌ و موالی‌ و ممالیك‌، به‌ ولایت‌ جرجان‌ كه‌ فیروزبن‌ قول‌ مرزبان‌ آن‌ بود، حمله‌ كرد (رجوع کنید به ج‌ 6، ص‌ 532، 534، 536).
 
در اواخر قرن‌ سوم‌، خراج‌ ولایت‌ جرجان‌ به‌ ده‌ میلیون‌ درهم‌ می‌رسید. در 424، پس‌ از به‌ سلطنت‌ رسیدن‌ سلطان‌ طغرل‌بیگ‌ یكی‌ از سرداران‌ او    به‌ ولایت‌ جرجان‌ فرستاده‌ شد (راوندی‌، ص‌104). در 589، ناحیه جرجان‌ در دست‌ خوارزمشاهیان‌ بود و در همین‌ سال‌ جرجان‌ به‌تصرف‌ سلطان‌ طغرل‌بن‌ ارسلان‌ (حك : 571 590) در آمد (همان‌، ص‌ 366). در 596 تا 597، مقارن‌ یورش‌ مغولان‌ به‌ ایران‌، مدتی‌ جرجان‌ در دست‌ سلاطین‌ غور بود (اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 8ـ9). در حمله مغولها، ولایت‌ جرجان‌ به‌ دست‌ آنان‌ افتاد و اهالی‌ آن‌ قتل‌عام‌ شدند.
 
   در 738، ولایتهای‌ جرجان‌ و خراسان‌ تحت‌ اطاعت‌ طغاتیمور از نواده‌های‌ برادر چنگیزخان‌ بود (اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌470). پس‌ از به‌ قتل‌ رسیدن‌ طغاتیمور در 754، جرجان‌ به‌طور موقت‌ به‌دست‌ سربداران‌ افتاد، اما طایفه طغاتیمور و فرزندان‌ او تا 812 در جرجان‌ و حوالی‌ آن‌ حكومت‌ داشتند (همان‌، ص‌ 473ـ474، 477). در 822 در دوره تیموریان‌، ولایت‌ جرجان‌ محل‌ رفت‌وآمد و از مراكز قشلاق‌ مغولان‌ بود، در این‌ دوره‌ گاهی‌ جرجان‌ را «مملكت‌» ضبط‌ كرده‌اند (رجوع کنید به خواندمیر، ج‌ 4، ص‌ 23، 72).
 
نام‌ ولایت‌ جرجان‌ تا دوره صفویه‌ در منابع‌ دیده‌ می‌شود و ظاهراً یكی‌ از تقسیمات‌ كشوری‌ در این‌ دوره‌ بوده‌ است‌، به‌طوری‌ كه‌ در سال‌ دوازدهم‌ جلوس‌ شاه‌عباس‌ اول‌ (حك : 996ـ 1038) به‌ دستور او، طغیان‌ اهالی‌ ولایت‌ جرجان‌ سركوب‌ گردید، و حكومت‌ ولایت‌ جرجان‌ به‌ فرهادخان‌، حاكم‌ مازندران‌ تفویض‌ شد (اسكندر منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 581).
 
در دوره قاجاریه‌ (زمان‌ ناصرالدین‌شاه‌) شهر استرآباد در ولایت‌ جرجان‌، مشهور بود و از لحاظ‌ تجاری‌ از شهرهای‌ مهم‌ آن‌ ولایت‌ به‌شمار می‌آمد و خلیج‌ استرآباد محل‌ رفت‌ و آمد كشتیهای‌ تجاری‌ روس‌ بود (رجوع کنید به ملگونوف‌، ص‌ 264). ظاهراً از همین‌ زمان‌ ولایت‌ استرآباد جانشین‌ جرجان‌ شده‌ است‌.
 
ب‌) شهر. شهر جرجان‌ كه‌ اكنون‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در حدود سه‌ كیلومتری‌ مغرب‌ شهر گنبد كاووس‌ قرار دارد (رجوع کنید به بخش‌ دوم‌ مقاله‌)، قرنها مركز ولایات‌ جرجان‌ و طبرستان‌ و گاهی‌ نواحی‌ همجوار به‌شمار می‌آمد. گوتشمیت‌ (ص‌ 104، 106) نام‌ كهن‌ آن‌ را (احتمالاً در 65 ق‌ م‌) لی‌كان‌/ لی‌كوم‌ می‌داند. شهر، ظاهراً در مسیر یكی‌ از شاخه‌های‌ جاده ابریشم‌ قرار داشت‌. سهمی‌ (ص‌ 44) بنای‌ شهر را به‌ جرجان‌بن‌ لاودبن‌ سام‌بن‌ نوح‌ نسبت‌ داده‌ است‌. در وندیداد (ج‌ 1، ص‌ 195) اهورامزدا، خُنِنْتَه‌ از شهرهای‌ وِهْرْكانه‌ (گرگان‌) را نهمین‌ شهر از بهترین‌ شهرهای‌ آفریده خویش‌ نامیده‌ است‌. ابن‌اسفندیار (ج‌ 1، ص‌ 74) بنای‌ آن‌ را به‌ گرگین‌ میلاد نسبت‌ می‌دهد. مساحت‌ آن‌ چهار فرسنگ‌ و مدتها نشستگاه‌ مرزبانان‌  طبرستان‌ بوده‌ است‌ (مرعشی‌، ص‌30). بلاذری‌ بنای‌ شهر جرجان‌ را به‌ یزیدبن‌ مُهَلَّب‌ نسبت‌ می‌دهد. با این‌ همه‌ وی‌ می‌نویسد هنگامی‌ كه‌ او شهر جرجان‌ را در 98 تصرف‌ كرد (نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌) شهر، دیواری‌ آجری‌ داشت‌ كه‌ مردم‌ از دست‌ تركان‌ در آنجا پناه‌ می‌گرفتند (همان‌، ص‌ 469ـ470). حمداللّه‌ مستوفی‌ بنای‌ شهر را به‌ نبیره سلطان‌ ملكشاه‌ نسبت‌ می‌دهد (ص‌ 197)، اما ظاهراً شهر در دوره سلجوقی‌ بازسازی‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به بخش‌ دوم‌ مقاله‌).
 
در دوره‌ ساسانیان‌، یزدگرد اول‌، ملقب‌ به‌ یزدگرد بزهكار (حك : 399ـ420 م‌) به‌ آنجا آمد و بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌ و در همان‌ شهر درگذشت‌ (ثعالبی‌ مرغنی‌، ص‌ 547ـ549).
 
پس‌ از او، بهرام‌ پنجم‌ (بهرام‌ گور؛ حك : 420ـ439) نیز به‌ جرجان‌ آمد و از آنجا به‌ نسا و مرو رفت‌ (همان‌، ص‌ 559). جرجان‌ در سالهای‌ 430، 499 و 577 میلادی‌ اسقف‌نشین‌ نسطوریان‌ بود (ماركوارت‌، ص‌ 74).
 
در دوره‌ اسلامی‌، در 18 هجری‌، شهر جرجان‌ هم‌ زمان‌ با ولایت‌ جرجان‌ با صلح‌ گشوده‌ شد (سهمی‌، ص‌ 44ـ 45)، اما در 98، بر اثر پیمان‌شكنی‌ اهالی‌ جرجان‌ و شورش‌ آنان‌، یزیدبن‌ مهلّب‌ سوگند خورد كه‌ با خون‌ اهالی‌ جرجان‌، آسیاب‌ بگرداند (طبری‌، ج‌ 6، ص‌ 541) و جَهْم‌بن‌ زَحْربن‌ قیس‌ جُعْفی‌ را مأمور حمله‌ به‌جرجان‌ كرد. جهم‌ پس‌ از كشتار بسیار، بر مردم‌ شهر جزیه‌ و خراج‌ وضع‌ كرد و رفتاری‌ سخت‌ با ایشان‌ در پیش‌ گرفت‌ (بلاذری‌، ص‌472). به‌نوشته سهمی‌ یزیدبن‌ مهلّب‌ پس‌ از گشودن‌ شهر جرجان‌، بارویی‌ گرداگرد آن‌ ساخت‌ و طرح‌ بنای‌ چهل‌مسجد را ریخت‌ و مسجدی‌ به‌ نام‌ خود ساخت‌. وی‌ همچنین‌ نوشته‌ است‌ كه‌ در 142، هارون‌الرشید و در 203 مأمون‌ همراه‌ با حضرت‌ امام‌ رضا علیه‌السلام‌ وارد شهر جرجان‌ شدند (همان‌، ص‌ 57). به‌ نوشته ابن‌اسفندیار (ج‌ 1، ص‌ 284)، در 310 شهر گرگان‌/ جرجان‌، دارالملك‌ ابوالحسین‌ پسر ناصر كبیر (حسن‌ اُطروش‌، از سادات‌ علویان‌ طبرستان‌ بود.
 
در حدودالعالم‌ (تألیف‌ 372؛ ص‌143)، آمده‌ است‌: «جرجان‌ شهری‌ است‌ مر او را ناحیتی‌ بزرگ‌ است‌ و سوادی‌ خرم‌ و كشت‌ و برز بسیار و نعمت‌ فراخ‌ [دارد] و سرحد میان‌ دیلمان‌ و خراسان‌... شهر به‌ دو نیم‌ است‌، شهرستان‌ است‌ و بكرآباد، و رود هرند كز طوس‌ برود، به‌ میان‌ این‌ هر دو نیمه‌ بگذرد... و از وی‌ جامه ابریشم‌ سیاه‌ خیزد و وَقایه‌ [ نوعی‌ چادر ابریشمی‌ یا پنبه‌ای‌ ] و دیبا و قزین‌ [ چیزی‌ ساخته‌ شده‌ از ابریشم‌ ]».
 
ابودلف‌ خزرجی‌ در 341 از جرجان‌ بازدید كرده‌ و آن‌ را شهری‌ زیبا در كنار رود بزرگی‌ میان‌ كوه‌ و دشت‌ و خشكی‌ و دریا وصف‌ كرده‌ است‌ و می‌گوید: «در آنجا خرما، ترنج‌ و زیتون‌ و گردو و نیشكر و انار می‌روید و ابریشم‌ بسیار عالی‌ تولید می‌شود و سنگهای‌ قیمتی‌ دارد» (ص‌ 83). مقدسی‌ (ص‌ 357ـ 358) نیز در قرن‌ چهارم‌ شهر جرجان‌ را با بازارها و كاروانسراهای‌ زیبا وصف‌ كرده‌ و از محصولات‌ آن‌ نارنج‌ و ترنج‌ و عناب‌ و خربزه‌ و انجیر و خرما و زیتون‌ و انار و حلوای‌ نیكو را بر شمرده‌ و از ماهی‌ شگفت‌انگیز و خوشمزه آن‌ یاد كرده‌ است‌. مسجد آن‌ را زیبا و دارای‌ دكان‌ [ = نیمكت‌ و كرسی‌ سنگی‌ یا آجری‌ ] و منبر یافته‌ كه‌ خطیب‌ حنفی‌مذهب‌ دارد.او قسمت‌ دوم‌ شهر را بَكْرآباد نوشته‌ است‌ كه‌ به‌ شهر چسبیده‌ و میان‌ این‌ قسمت‌ نهری‌ با پلها قرار دارد و گورستان‌ بزرگی‌ در پشت‌ نهر دیده‌ می‌شود و نهر دیگری‌ به‌ نام‌ طَیفوری‌ دارد [ احتمالاً اخذ شده‌ از نام‌ طیفوربن‌ عبداللّه‌ فرمانروای‌ جرجان‌ در زمان‌ خلافت‌ ابوالعباس‌ سفاح‌ (حك : 132ـ136) ].
 
در دوره ‌آل‌زیار/ زیاریان‌ (316تا435 یا441)، جرجان‌/گرگان‌ مدتها پایتخت‌ آنها بود. به‌نوشته ابن‌اسفندیار (ج‌1، ص‌296)، در 328 ركن‌ الدوله‌ دیلمی‌ (مؤسس‌ سلطنت‌ آل‌ بویه‌) به‌ گرگان‌ جرجان‌ حمله‌ كرد و وشمگیر (اولین‌ امیر آل‌زیار) ناگزیر به‌ فرار شد. در 418 سلطان‌ مسعود وارد جرجان‌ شد   در 589، خوارزمشاهیان‌ بر گرگان‌ تسلط‌ داشتند كه‌ در همین‌ سال‌ به‌دست‌ سلطان‌ طغرل‌بن‌ ارسلان‌ قلع‌ و قمع‌ شدند (همان‌، ص‌ 366).
 
به‌نوشته حمداللّه‌ مستوفی‌ (نیمه اول‌ قرن‌ هشتم‌)، جمعیت‌ شهر جرجان‌ در زمان‌ آل‌بویه‌ (320ـ454) بر اثر وبا و جنگ‌، نقصان‌ فاحش‌ یافت‌ و در عهد مغول‌، مردم‌ آن‌ قتل‌عام‌ شدند. به‌ گفته وی‌، مردم‌ جرجان‌ اندك‌ و شیعه‌ مذهب‌ بودند. وی‌ دور باروی‌ آن‌ را هفت‌ هزار گام‌ می‌نویسد و از مزار اكابر آنجا از تربت‌ محمدبن‌ جعفرصادق‌، مشهور به‌ گور سرخ‌، نام‌ می‌برد (ص‌159).
 
شهر جرجان‌ بر اثر جنگهای‌ ویرانگر و زمین‌لرزه‌ها تخریب‌ شد. به‌نوشته امبرسز و ملویل‌ (ص‌ 134)، از زمین‌لرزه‌های‌ بزرگ‌ آن‌، زلزله 874 بود كه‌ بر اثر آن‌ دو هزار تن‌ از سربازانی‌ كه‌ در جرجان‌ پناه‌ گرفته‌ بودند هلاك‌ شدند و بسیاری‌ از اهالی‌ شهر به‌ بغداد كوچ‌ كردند. در 903 زمین‌لرزه دیگری‌ باعث‌ فرو ریختن‌ بیشتر خانه‌ها در جرجان‌ شد و هزاران‌ تن‌ از ساكنان‌ شهر جان‌ باختند (همان‌، ص‌ 47؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 6، ص‌ 412). سرانجام‌ اهالی‌ جرجان‌ به‌ حدود سه‌ كیلومتری‌ شهر كه‌ مكان‌ مناسبی‌ در كنار مقبره قابوس‌ (گنبد قابوس‌) بود، مهاجرت‌ كردند. این‌ آبادی‌ به‌ تدریج‌ گسترش‌ یافت‌ و در اواسط‌ دوره رضاشاه‌، شهر گنبد قابوس‌ (گنبد كاووس‌ كنونی‌) جانشین‌ شهر جرجان‌ شد.
 
از مردان‌ نامی‌ جرجان‌ باید از ابوسعید جرجانی‌ *، ریاضیدان‌ و ستاره‌شناس‌ قرن‌ سوم‌؛ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ عبدالعزیز جرجانی‌ *، قاضی‌ و ادیب‌ قرن‌ چهارم‌؛ ابوبكر عبدالقاهر جرجانی‌ *، ادیب‌ و نحوی‌ قرن‌ پنجم‌؛ فخرالدین‌ اسعدِ گرگانی‌ *، شاعر بزرگ‌ قرن‌ پنجم‌؛ ابوالحسن‌بن‌ محمد لامعی گرگانی‌ *، شاعر قرن‌ پنجم‌؛ اسماعیل‌بن‌ حسین‌ جرجانی‌ *، از پزشكان‌ مشهور قرن‌ ششم‌؛ و میرسیدشریف‌ جرجانی‌ *، عالم‌ و متكلم‌ و ادیب‌ قرن‌ هشتم‌ و نهم‌ نام‌ برد.
 
منابع‌: ابن‌اسفندیار، تاریخ‌ طبرستان، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ [ ? 1320 ش‌ ]؛ ابن‌خلّكان‌؛ ابودلف‌ خزرجی‌، سفرنامه ابودلف‌ در ایران، با تعلیقات‌ و تحقیقات‌ ولادیمیر مینورسكی‌، ترجمه ‌ابوالفضل‌ طباطبائی‌، تهران‌ 1354 ش‌؛ ابوریحان‌ بیرونی‌، آثار الباقیة؛ اسكندر منشی‌؛ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تاریخ‌ مغول‌: از حمله چنگیز تا تشكیل‌ دولت‌ تیموری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم‌ رضی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛ بلاذری‌ (بیروت‌)؛ حسن‌ پیرنیا، ایران‌ باستان‌، یا، تاریخ‌ مفصّل‌ ایران‌ قدیم، تهران‌ 1369 ش‌؛ آرنولد جوزف‌ توینبی‌، جغرافیای‌ اداری‌ هخامنشیان، ترجمه همایون‌ صنعتی‌زاده‌، تهران‌ 1379 ش‌؛ حسین‌بن‌ محمد ثعالبی‌ مرغنی‌، تاریخ‌ غررالسیر، المعروف‌ بكتاب‌ غرراخبار ملوك‌ الفرس‌ و سیرهم‌، چاپ‌ زوتنبرگ‌، پاریس‌ 1900، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1963؛ حدودالعالم؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، نزهة ‌القلوب؛ خواندمیر؛ دایرة ‌المعارف‌ فارسی، به‌ سرپرستی‌ غلامحسین‌ مصاحب‌، تهران‌ 1345ـ1374 ش‌؛ ایگور میخائیلوویچ‌ دیاكونوف‌، تاریخ‌ ماد، ترجمه كریم‌ كشاورز، تهران‌ 1327 ش‌؛ محمدبن‌ علی‌ راوندی‌، راحة ‌الصدور و آیة ‌السرور در تاریخ‌ آل‌سلجوق‌، به‌ سعی‌ و تصحیح‌ محمد اقبال‌، بانضمام‌ حواشی‌ و فهارس‌ با تصحیحات‌ لازم‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ عباس‌ زریاب‌ خویی‌، «نام‌ یكی‌ از هفت‌ خاندان‌ بزرگ‌ دوره پارتی‌ و ساسانی‌»، تاریخ، ضمیمه مجله‌ دانشكده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران، ج‌ 1، ش‌ 2 (1356 ش‌)؛ حمزه‌بن‌ یوسف‌ سهمی‌، تاریخ‌ جرجان‌، بیروت‌ 1407/1987؛ رالف‌ نورمن‌ شارپ‌، فرمانهای‌ شاهنشاهان‌ هخامنشی، شیراز [? 1346ش‌ ]؛ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ آلفرد گوتشمیت‌، تاریخ‌ ایران‌ و ممالك‌ همجوار آن‌ از زمان‌ اسكندر تا انقراض‌ اشكانیان، ترجمه كیكاووس‌ جهانداری‌، تهران‌ 1356 ش‌؛ ظهیرالدین‌بن‌ نصیرالدین‌ مرعشی‌، تاریخ‌ طبرستان‌ و رویان‌ و مازندران‌، چاپ‌ برنهارد دورن‌، پترزبورگ‌ 1850، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1363 ش‌؛ مقدسی‌؛ گریگوری‌ والریانوویچ‌ ملگونوف‌، سفرنامه ملگونف‌ به سواحل‌ جنوبی‌ دریای‌ خزر ( 1858 و 1860م‌ )، تصحیح‌، تكمیل‌ و ترجمه مسعود گلزاری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ تئودور نولدكه‌، تاریخ‌ ایرانیان‌ و عربها در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمه عباس‌ زریاب‌، تهران‌ [? 1358 ش‌ ]؛ یعقوبی‌، تاریخ؛
 
Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes , Cambridge 1982; J. Marquart, Ēransahr , Berlin 1901.
 
/ خسرو خسروی‌ /

 
 
2) آثار باستانی‌.

 

بقایای شهر باستانی جرجان در سه کیلومتری مغرب گنبد کاووس 

مجموعه‌ آثاری‌ در سه‌ كیلومتری‌ مغرب‌ گنبد كاووس‌ (گنبد قابوس‌). بنا بر گزارشهای‌ موجود، تركمانان‌ محلی‌ در 1329ش‌ آثار تاریخی‌ جرجان‌ را پیدا كردند و تا 1345ش‌ از مصالح‌ آن‌ برای‌ احداث‌ بناهای‌ جدید روستاییان‌ استفاده‌ می‌شد. بخشی‌ از محوطه‌ نیز زمین‌ كشاورزی‌ گردید. امروزه‌ از 1200 هكتار مساحت‌ شهر جرجان‌، ویرانه‌هایی‌ در حدود 150 هكتار به‌ جای‌مانده‌ است‌ (رجوع کنید به كیانی‌، 1354 ش‌، ص‌ 117).
 
براساس‌ گزارش‌ مهدی‌ بهرامی‌، اولین‌ بررسی‌ باستان‌شناسی‌ را در جرجان‌ سرلشكر فضل‌اللّه‌ زاهدی‌ در 1305 ش‌ انجام‌ داد (رجوع کنید به كیانی‌، 1984، ص‌ 9)؛ اما كاوشهای‌ علمی‌ در 1350 ش‌، به‌ سرپرستی‌ محمدیوسف‌ كیانی‌، آغاز شد و تا 1357 ش‌ ادامه‌ یافت‌. همچنین‌ در 1381 و 1382ش‌، در دو فصل‌ حفاری‌ به‌ سرپرستی‌ محمد مرتضایی‌، پاكسازی‌ و ساماندهی‌ و آسیب‌شناسی‌ و مرمت‌ آثار تاریخی‌ در جرجان‌ انجام‌ گرفت‌ (مرتضایی‌، ص‌ 10).
 

 
نماهایی از شهر تاریخی جرجان: کارگاه آهنگری، سامانه دفع آبهای سطحی فاضلاب و حمام شهر 
(کاوشهای باستان شناسی، فصل دوم، 1382ش) عکس از: محمد مرتضایی 


كشف‌ آثار معماری‌ و تنوع‌ اشیای‌ كشف‌ شده‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ منطقه‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌ تاریخی‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به بخش‌ اول‌ مقاله‌).
 
از مجموعه‌ آثار به‌ دست‌ آمده‌ چنین‌ برمی‌آید كه‌ شهر جرجان‌ دارای‌ دیوار یا حصارهای‌ داخلی‌ و خارجی‌ و خندقی‌ میان‌ آنها بوده‌ و ارگ‌ شش‌ ضلعی‌ آن‌ در قسمت‌ مركزی‌ شهر قرار داشته‌ است‌. بناهای‌ مذهبی‌، دولتی‌ و همچنین‌ كارگاههای‌ صنعتی‌ شهر در میان‌ و اطراف‌ ارگ‌ بوده‌اند. خیابانهای‌ متعددی‌ نیز در حفاریها از زیر خاك‌ بیرون‌ آمد. این‌ خیابانها، با طرح‌ شبكه‌بندی‌، از شمال‌ به‌ جنوب‌ و از مشرق‌ به‌ مغرب‌ امتداد داشته‌ و تقریباً تمامی‌ شهر را در بر می‌گرفته‌ است‌. خیابان‌ شمالی‌ ـ جنوبی‌، متعلق‌ به‌ دوره سامانی‌ (261ـ389) بوده‌ كه‌ در دوره سلجوقی‌ (429ـ707) بازسازی‌ شده‌ است‌ و آثار ساختمانی‌ متعددی‌ در طرفین‌ آن‌ دیده‌ می‌شود. برخی‌ از این‌ خیابانها، با آجرفرشهایی‌ زیبا، را با بسیاری‌ از بناهای‌ دوره سلجوقی‌ و ایلخانی‌ (654ـ 750) می‌توان‌ مقایسه‌ كرد (مرتضایی‌، ص‌ 26).
 
در این‌ كاوشها بقایای‌ چند اثر ساختمانی‌ از دوره سامانی‌ و سلجوقی‌، با اتاقها، چاههای‌ متعدد، آبراهه‌ و حوضهای‌ آجری‌ و نیز مسجدی‌ از دوره سلجوقی‌ با طرحی‌ چهار ایوانی‌ و اتاقهای‌ متعدد یافته‌ شده‌ است‌ (كیانی‌، 1984، ص‌ 27ـ29). همچنین‌ در كاوشهای‌ غلامعلی‌تپه‌ در مغرب‌ امامزاده‌ یحیی‌ نیز یك‌ واحد صنعتی‌ و یك‌ تالار ستوندار از دوره سامانی‌ كشف‌ شده‌ كه‌ در دوره سلجوقی‌ بازسازی‌ و اتاقهای‌ بسیاری‌ به‌ آن‌ اضافه‌ شده‌ است‌. روبروی‌ این‌ اتاقها كوره‌های‌ سفالگری‌ از قرن‌ هفتم‌، و در نزدیكی‌ آن‌، كوره‌های‌ شیشه‌سازی‌ و یك‌ كوره آهنگری‌ نیز پیدا شده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 28).
 
بررسی‌ اجمالی‌ اشیای‌ مكشوفه‌ در جرجان‌ و مقایسه آن‌ با دیگر اشیای‌ تاریخی‌ شهرهای‌ ایران‌ و حتی‌ تمدنهایی‌ چون‌ مصر، چین‌، عراق‌ و سوریه‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ بین‌ این‌ منطقه‌ و دیگر نواحی‌ مناسباتی‌ برقرار بوده‌ است‌ (همو، 1354 ش‌، ص‌ 122). در این‌ كاوشها تعداد زیادی‌ ظرف‌ و اشیای‌ سفالی‌، آبگینه‌، سكه‌، مصنوعات‌ فلزی‌، كاشی‌ و اشیای‌ استخوانی‌ ــ كه‌ قدمت‌ برخی‌ از آنها به‌ دو تا سه‌ هزار سال‌ پیش‌ از میلاد می‌رسد یافته‌ شده‌ است‌.
 
سفالهای‌ متعلق‌ به‌ شش‌ دوره تاریخی‌ در این‌ محوطه‌ كشف‌ شده‌ است‌ كه‌ عبارت‌اند از: دوره عرب‌ ـ ساسانی‌، اوایل‌ اسلام‌ تا اواخر دوره سامانی‌، دوره سلجوقی‌، خوارزمشاهی‌، ایلخانی‌، و تیموری‌ تا صفوی‌ (همو، 1984، ص‌ 39). تنوع‌ طرح‌ و نقش‌ و رنگ‌ و لعاب‌، حاكی‌ از تكامل‌ هنر سفال‌سازی‌ جرجان‌ در این‌ دوره‌ها و نشان‌دهنده مناسباتِ این‌ مركز با مراكزی‌ مانند نیشابور، سمرقند، آمل‌ و ساری‌ است‌ (همو، 1354ش‌، ص‌ 130). همچنین‌ برخی‌ از این‌ ظروف‌ سفالی‌ با نمونه‌های‌ ظروف‌ سفالی‌ باقیمانده‌ از دوره تانگ‌ در چین‌ در اوایل‌ سده چهارم‌، قابل‌ مقایسه‌ است‌ (همان‌، ص‌ 127). زیباترین‌ و بزرگ‌ترین‌ گروه‌ سفالینه‌های‌ كشف‌ شده‌ در جرجان‌ ــ كه‌ به‌ اشیای‌ زرین‌فام‌ معروف‌ و با ظروف‌ زرین‌فام‌ كاشان‌ و ری‌ قابل‌ مقایسه‌اند مشخصاً به‌ قرن‌ ششم‌ و هفتم‌ تعلق‌ دارند (همان‌، ص‌ 129).
 
برخی‌ از مجسمه‌های‌ سفالی‌ به‌ دست‌ آمده‌ از جرجان‌ به‌ شكل‌ آدمهایی‌ به‌ حالتِ نشسته‌ است‌ كه‌ سر آنها با دقت‌ بیشتری‌ ساخته‌ شده‌ و بر سر بعضی‌ از آنها تاجهایی‌ شبیه‌ به‌ تاج‌ پادشاهان‌ ساسانی‌ هست‌ (همو، 1984، ص‌ 79؛ ستوده‌، ج‌ 5، بخش‌ 1، عكس‌ 30). مجسمه‌های‌ حیوانی‌ یافته‌ شده‌ نیز بیشتر به‌ صورت‌ شیر، اسب‌ و گربه‌اند (كیانی‌، 1354 ش‌، ص‌ 132).
 
از دیگر اشیای‌ سفالی‌ جرجان‌، پیسوزهای‌ یك‌ شعله‌ و چند شعله‌ است‌ (همان‌، ص‌ 131). همچنین‌ دو قطعه‌ كاشی‌ لعابدار فیروزه‌ای‌ از كتیبه‌ای‌ از شهر جرجان‌ متعلق‌ به‌ قرن‌ چهارم‌ باقی‌مانده‌ كه‌ یكی‌ از آنها 83 * 104 سانتیمتر است‌ و كلمه محمد بر روی‌ آن‌ نقش‌ شده‌ است‌ (كیانی‌ و دیگران‌، ص‌ 15، 45).
 
آبگینه‌های‌ بسیاری‌، متعلق‌ به‌ قرن‌ سوم‌ تا ششم‌، در جرجان‌ یافته‌ شده‌ است‌. این‌ آبگینه‌ها تزئیناتی‌ به‌ صورت‌ رشته‌ شیشه‌های‌ افزوده‌ بر ظروف‌ با قالب‌ و تراشی‌ به‌ صورت‌ طرحهای‌ مدور مقعر، و تنوع‌ فراوانی‌ دارند، مانند انواع‌ پارچ‌، آبخوری‌، تُنگ‌، صراحی‌، لیوان‌، كاسه‌ و پیاله‌، بطری‌، روغندان‌، گلدان‌ و قندیل‌ (رجوع کنید به علی‌اكبرزاده‌ كردمهینی‌، ص‌ 64، 78، 92، 94، 103ـ104 و جاهای‌ دیگر؛ فوكائی‌، ص‌ 186، 196ـ200، 224ـ 225).
 
از جمله‌ اشیای‌ فلزی‌ منسوب‌ به‌ جرجان‌، عودسوزی‌ برنزی‌ است‌ كه‌ در موزه ملی‌ ایران‌ بخش‌ ایران‌ باستان‌ نگهداری‌ می‌شود. در كاوشهای‌ جرجان‌، اشیای‌ مفرغی‌ و مسی‌، شامل‌ نیم‌ تنه یك‌ شیر كه‌ احتمالاً دسته ظروف‌ فلزی‌ بوده‌، به‌ دست‌ آمده‌ كه‌ با نقوش‌ ظروف‌ سفالی‌ دوره سلجوقی‌ شباهت‌ بسیار دارد و همچنین‌ اشیای‌ زینتی‌ (مانند سنجاق‌، انگشتر، سرخروس‌، و گردنبند)، قاشق‌، ظروف‌ فلزی‌ و تعداد زیادی‌ سكه‌ از دیگر اشیای‌ مكشوفه‌ در جرجان‌ هستند (رجوع کنید به مرتضایی‌).
 
بررسی‌ سكه‌های‌ به‌ دست‌ آمده‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ در ضرابخانه‌های‌ جرجان‌، سكه‌های‌ طلا، نقره‌، برنز و مس‌ ضرب‌ می‌شده‌ است‌. در بین‌ سكه‌های‌ سالم‌ مانده‌، سه‌ سكه‌ متعلق‌ به‌ دوره نوح‌بن‌ نصر سامانی‌ (حك : 331ـ343) و عبدالملك‌ اول‌ سامانی‌ (حك : 343ـ350) است‌ و تعدادی‌ نیز در قرن‌ هشتم‌ در جرجان‌ ضرب‌ شده‌ است‌ (كیانی‌، 1984، ص‌ 77ـ 78؛ لین‌ پول‌، ج‌ 6، ص‌ 15ـ16، 65).
 
منابع‌: عیسی‌ بهنام‌، «ظروف‌ گلی‌ لعاب‌دار گرگان‌»، مجله دانشكده ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌، سال‌ 3، ش‌ 2 (دی‌ 1334)؛ منوچهر ستوده‌، از آستارا تا اِستارباد ، تهران‌ 1349 ش‌ ـ؛ هلن‌ علی‌اكبرزاده‌ كرد مهینی‌، شیشه‌: مجموعه مـرز بازرگان‌ ، تهران‌ 1373 ش‌؛ شینجی‌ فوكائی‌، شیشه ایرانی‌ ، ترجمه انگلیسی‌ از ادنا كرافورد، ترجمه فارسی‌ از آرمان‌ شیشه‌گر، تهران‌ 1371 ش‌؛ محمدیوسف‌ كیانی‌، «گزارش‌ مقدماتی‌ كاوشهای‌ جرجان‌»، در گزارش‌های‌ سومین‌ مجمع‌ سالانه كاوش‌ها و پژوهش‌های‌ باستانشناسی‌ در ایران‌، دوازدهم‌ تا هفدهم‌ آبان‌ ماه‌ 1353 ، زیرنظر فیروز باقرزاده‌، تهران‌: مركز باستانشناسی‌ ایران‌، 1354 ش‌؛ محمدیوسف‌ كیانی‌، فاطمه‌ كریمی‌، و عبداللّه‌ قوچانی‌، مقدمه‌ای‌ بر هنر كاشیگری‌ ایران‌ ، تهران‌ 1362 ش‌؛ محمد مرتضایی‌، گزارش‌ فصل‌ اول‌ و دوم‌ جرجان‌ 1381 و 1382 ش‌ ، تهیه‌ شده‌ در سازمان‌ میراث‌ فرهنگی‌ كشور (منتشر نشده‌)؛
 
Muhammad Yusuf Kiani, The Islamic city of Gurgan , Berlin 1984; Stanley Lane-Poole, Catalogue of oriental coins in the British Museum , London 1875-1890, repr. Bologna 1967.
 
/ محمدعلی‌ مخلصی‌ /

آی هوش: گنجینه دانستنی ها و معماهای هوش و ریاضی

نظراتی که درج می شود، صرفا نظرات شخصی افراد است و لزوماً منعکس کننده دیدگاه های آی هوش نمی باشد.
آی هوش: مرجع مفاهیم هوش و ریاضی و انواع تست هوش، معمای ریاضی و معمای شطرنج
 
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان، رعایت برخی موارد ضروری است:
 
-- لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
-- آی هوش مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
-- آی هوش از انتشار نظراتی که در آنها رعایت ادب نشده باشد معذور است.
-- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
 
 
 
 

نظر شما

پرطرفدارترین مطالب امروز

قواعد بخش پذیری بر اعداد  1 تا 20
طنز ریاضی: لطیفه های ریاضی!
زندگینامه ریاضیدانان: رویا بهشتی زواره
زندگینامه ریاضیدانان: جان فوربز نش
همه چیز درباره هوش مصنوعی به زبان ساده
بررسی تعلیم و تربیت از دیدگاه جان دیوئی
روش چندحسی فرنالد
طنز ریاضی: اثبات 5=2+2
زندگینامه ریاضیدانان: محمد خوارزمی