هوش درونفردی یکی از انواع هوش چندگانه در نظریه هاوارد گاردنر روانشناس رشد است. این هوش بیانگر میزان توانایی افراد در درک خودشان است. این افراد شناخت عمیقی از روحیات و درونیات خود دارند و با توجه به همین شناخت قادر به حل مسائل و مشکلات شخصی و درونی خود هستند. روانشناسان، نویسندگان، فلاسفه و شعرا معمولا بیش از سایرین در زمره افرادی با هوش درونفردی بالا قرار میگیرند.
هوش درونفردی از نگاه گاردنر
گاردنر استاد روانشناسی شناخت و آموزش در دانشگاه هاروارد است. او از ویرجینیا وولف نویسنده انگلیسی به عنوان یکی از سرشناسترین افراد با میزان بالایی از هوش درونفردی نام میبرد. در یکی از آثار وولف که او به کاوش در دوران کودکی خود میپردازد، نویسنده نگاه عمیقی به درون خود، احساسات و عواطف خود میافکند و آنها را به زیباترین و عمیقترین شکلی برای مخاطبان توصیف میکند. این قابلیت که توانایی توضیح و توصیف حالات عمیق درونی است، هوش درونفردی نویسنده را آشکار می کند.
هوش درونفردی به دوران باستان برمیگردد
فیلسوف یونانی ارسطو، متولد 248 قبل از میلاد، نمونه شاخصی از هوش درونفردی به شمار میآید. ارسطو همراه با افلاطون و سقراط به عنوان پایهگذاران فلسفه غرب به عنوان اولین کسی که در زمینه منطق کار و مطالعه کرد، شناخته میشود. تلاش او برای صورتبندی منطق، او را به شناخت و کاوش عمیق در حالات و انگیزههای درونیش تشویق کرد که نشان از هوش بسیار بالای درونفردی در ارسطو بود.
آثار ارسطو تاثیر مهمی بر فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، فردیش نیچه گذاشت. او یکی از پیشگامان فلسفه وجودی (اگزیستانسیالیسم) شناخته می شود که بهترین مثال گاردنر برای توضیح هوش وجودی به شمار میرود. با این حال نیچه در مورد اشکالی از مسخ (دگردیسی) روحانی برای معنا بخشیدن به زندگی صحبت کرده است. داستان "مسخ" که رمان بسیار مشهور فرانتس کافکا در مورد زندگی یک بازرگان که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و خود را میبیند که تبدیل به یک حشره شده، اما در واقع این داستان یک انکشاف عمیق درونی نویسنده است.
از دیگر متفکران قرن نوزدهم که هوش درونفردی بالایی داشت، والت ویدمن، شاعر و نویسنده "برگهای علفزار" است او و نویسندگان دیگری همچون رالف والدو امرسون، هنری دیوید ثورو که تعالیگرا بودند. تعالیگرایی یک نحله فلسفی و اجتماعی در قرن نوزدهم بود که با تاثیر از افلاطون، بر اصالت وجود تاکید داشت.
هوش درونفردی در قرن بیستم
سقراط، افلاطون و ارسطو قرنها به خاطر قدرت ذهنی و فکری فوقالعاده خود مورد توجه و احترام بودند. اما در قرن بیستم، این توجه و احترام به سمت نظریه پرداز فیزیک، البرت انیشتن، متوجه شد. انیشتن به عنوان یکی از برجستهترین دانشمندان تاریخ بشر، علاقه داشت که وقت خود را به فکر کردن هنگام قدم زدن بگذراند. در طی همین تفکرات بود که او توانست بزرگترین تئوریهای ریاضی و فیزیک را در مورد جهان هستی شکل دهد. تفکر عمیق او هوش درونفردی انیشتن را بسیار قوی و کارآمد ساخت.
افرادی که هوش درونفردی بالا دارند همچون انیشتن، خودانگیخته، درونگرا هستند و ترجیح میدهند به تنهایی و در خلوت کار و مطالعه نمایند. این افراد همچنین به نوشتن خاطرات علاقمندند. از جمله این افراد آن فرانک بود که در دوران جنگ جهانی دوم همراه با خانوادهاش در محلی پنهان شده بود و در این مدت در دفتر خاطراتش، عمیقترین بیم و امیدها، انگیزهها و عواطفش را در دفتری یادداشت کرد که البته سالها پس از مرگ تراژیک او در هولوکاست در پانزده سالگی به یکی از پرفروشترین کتابهای جهان تبدیل شد.