دکتر مقصود فراستخواه در هفتمین میزگرد علمی ماهانه در سازمان حفاظت محیط زیست که از سوی دفتر آموزش و مشارکت مردمی برگزار شد به ایراد سخنرانی پرداخت و از هوش کائناتی یا هوش طبیعت گرا سخن گفت. اما تا چه انداره در این خصوص می دانیم؟
هوش طبیعت گرا یا کائناتی توانایی فهم نمادهای طبیعت احترام و حساسیت نسبت به توازنی که امکان وجود طبیعت در ادامه زندگی به ما می دهد اما تا چه اندازه از آن بهره مندیم؟
دکتر مقصود فراستخواه در هفتمین میزگرد علمی ماهانه در سازمان حفاظت محیط زیست که از سوی دفتر آموزش و مشارکت مردمی برگزار شد به ایراد سخنرانی پرداخت و از هوش کائناتی یا هوش طبیعت گرا سخن گفت. اما تا چه انداره در این خصوص می دانیم؟
مصطفی جوهری در این باره می نویسد: در سال ۱۹۸۳ پروفسور «هوارد گاردنر» در کتاب تکان دهنده خود به نام «قاب های ذهنی»، نظریه هوش های چندگانه را برای نخستین بار مطرح کرد. از جمله مواردی که او به وسیله این نظریه عنوان کرد یکی تأکید بر این نکته بود که انسان ها با دچار شدن به یک بیماری یا در اثر آسیب دیدگی، بخشی از هوش خود را از دست می دهند. همچنین از این نظریه به عنوان ابزاری در پیدا کردن تمایزهای هوشی و تفاوت های استعدادی دانش آموزان در مدارس استفاده شد و در فهم نحوه یادگیری کودکان تأثیر بسیاری داشت.
پروفسور گاردنر، هفت جنبه برای هوش انسان قائل شد: کلامیرزبان شناسی، ریاضیر استدلالی، فضایی، موسیقیایی، جنبشی، بین فردی و درون فردی. در سال ۱۹۹۴ گارنر شروع به اعلام، توصیف و انتشار هشتمین جنبه هوش بشری کرد و آن «هوش طبیعت گرا» (Naturalist Intelligence) بود که در سال ۱۹۹۹ به لیست هفتگانه کتاب «قاب های ذهنی» اضافه شد. با این حال سه سال پیش از آن به عنوان نوعی جدیدی از انواع هوش ها به لیست گاردنر اضافه شده بود.
پیش بینی شده است که هوش طبیعت گرا بدون شک همان هوشی بود که به اجداد شکارچی و کشاورز ما کمک می کرد تا بفهمند کدام جانوران و گیاهان خوراکی هستند. به عقیده گاردنر این نوع از هوش ریشه در احتیاجات انسان های اولیه دارد، چرا که بقای آنها تا حد زیادی به شناخت آنها از گونه های جانوری و گیاهی سودمند و زیان آور وابسته بود. به علاوه هوش طبیعت گرا ممکن است به انسان های اولیه کمک کرده باشد تا الگوها، شکل ها و تغییرات پیرامون خود و محیط زیست را درک کنند و به این ترتیب بود که توانستند رشد کنند و بقای خود را حفظ کنند. این هوش در آن بخش از مغز قرار دارد که وظیفه تشخیص الگوها، مدل ها و طرح ها، تشخیص تفاوت های اشیا و طبقه بندی آنها و ایجاد ارتباط بین عناصر طبیعی را بر عهده دارد. البته علاوه بر حوزه علوم طبیعی و گرایش به حفظ طبیعت و گیاهان و جانوران، هوش طبیعت گرا را در هر حوزه دیگر دانش و فرهنگ می توان به کار برد.
کودکانی که هوش طبیعت گرای بالایی دارند به رفتار انسان ها، خلق و خوها و رفتارها و محل زندگی جانداران دیگر علاقه مند هستند. این کودکان دقت و حساسیت قوی به دنیای بیرون یا حیوانات خاصی دارند و این علایق اغلب در سنین پایین شکل می گیرند. کودکانی که از هوش طبیعت گرا برخوردارند از موضوعات، نمایش ها و داستان هایی که مربوط به حیوانات و پدیده های طبیعی هستند لذت می برند و تمایل بسیار زیادی به زیست شناسی، جانورشناسی، گیاه شناسی، زمین شناسی، هواشناسی، دیرینه شناسی و ستاره شناسی، باغبانی و کشاورزی دارند. شما چقدر هوش کائناتی یا طبیعت گرا دارید؟
این کودکان هوشیاری همراه علاقه مندی نسبت به تغییرات حتی بسیار کوچک پیرامون خود دارند و این به دلیل سطوح بسیار ارتقا یافته حواس ادراکی و دریافتی آنها است. این حساسیت فوق العاده به آنها کمک می کند که بسیار سریع تر از دیگران متوجه شباهت ها، تفاوت ها و تغییرات محیط اطراف خود شوند. علاوه بر اینها، چنین کودکانی اشیا مختلف را به آسانی دسته بندی می کنند و دوست دارند اشیایی مانند سنگ ها، فسیل ها، پروانه ها، پرها، حشرات، صدف ها، مجسمه ها و ماکت دایناسورها و چیزهایی از این قبیل را جمع آوری و طبقه بندی کنند و درباره طبیعت مطالب مختلف بخوانند. آنها درخت ها و جنگل را با هم می بینند و باید در فضایی باز بازی کنند، نگاه کنند، جستجو کنند و حتی برای این علاقه مندی در طبیعت دست هایشان را کثیف کنند.
داشتن هوش طبیعت گرا در مورد بزرگسالان نیز صادق است. برای مثال فردی که تفاوت بین صدای موتورهای مختلف را از هم تشخیص میدهد یا این که می تواند انواع اثرهای انگشت را تجزیه و تحلیل کند دارای هوش طبیعت گرا است. یکی از روش های قوی کردن و توسعه دادن هوش طبیعت گرا مشاهده جزئیات طبیعت و هر چه بیشتر در ارتباط بودن با آن است که این امر با رفتن به فضاهای طبیعی و جستجو و کاوش و مشاهده عناصر موجود در سیاره ما امکان پذیر است. یک زیست شناس مولکولی یا پزشک طب سنتی هم در زمره دارندگان هوش طبیعت گرا قرار می گیرند. دانشمندان و افراد سرشناسی مانند «جرج واشنگتن کارور»، «راشل کارسون» و «چارلز داروین» از آن جمله هستند.
افرادی که هوش طبیعت گرا دارند زمینههای مختلف دانش، فرهنگ و دنیای طبیعی را با علاقه و اشتیاق کاوش میکنند. آنها از هر فرصتی برای مشاهده، شناسایی و تعامل با اشیاء، گیاهان و حیوانات استفاده کرده و تلاش می کنند از آنها مراقبت کنند. اشیا را بر اساس ویژگیهای آن طبقهبندی میکنند. برای این که بفهمند اشیا و چیزها چگونه کار میکنند از خود علاقه نشان میدهند. می توانند در افراد یک گونه گیاهی و جانوری یا یک دسته از اشیاء خاص تفاوت ها و شباهت هایی پیدا کنند. نسبت به گردش سال ها و تغییراتی که با هر فصل یا حتی ماه در نحوه زندگی و تغذیه موجودات دیگر به وجود می آید، واکنش نشان می دهند. همچنین کنجکاو هستند بدانند که ابزار و اشیایی که به دست بشر ساخته می شوند پیش از تولید شدن چه مراحلی را دنبال می کنند.
توانایی هایی که در تفکر طبیعت گرا وجود دارند برای بسیاری از رشته های علمی کاربردی هستند؛ از آن جمله می توان به توانایی در مشاهده، تفکر، ایجاد ارتباط، طبقه بندی و تکمیل و مرتبط کردن دریافتهای مختلف از دنیای طبیعی و انسانی اشاره کرد. در مورد تخصصهایی که نیاز به پژوهش دارند داشتن هوش طبیعت گرا یک امتیاز است. این افراد دریافت دقیقتر و عمیقتری از دنیای پیرامون خود دارند که از طریق حواسی مانند بینایی، شنوایی، بویایی و لامسه به این درک میرسند و حتی دارای حس ششم قوی نیز هستند. علاقه به فعالیت هایی مثل آشپزی، خیره شدن به ستارهها، مسافرت کردن، نگه داشتن حیوانات خانگی، جمع آوری حشرات و سنگ ها، کاشتن گل و گیاه و حتی بازی با دوستان از نشانههای داشتن هوش طبیعت گرا است.
این افراد از آلودگی و افرادی که زباله می ریزند بیزار هستند و ممکن است رژیم غذایی گیاهخواری داشته باشند. از خواندن کتابها و مجلهها و دیدن فیلمهای مستند درباره طبیعت لذت می برند و دوست دارند درباره طبیعت بنویسند، نقاشی و طراحی، عکس و تصاویر جمع آوری کنند یا خودشان آنها را درست کنند. بالاخره از دیگر ویژگی های افراد طبیعت گرا این است که راههای میانبر منطقه زندگی خود را به خوبی میشناسند و نام علمی حیوانات و اسامی مختلفی که برای یک حیوان وجود دارد را به خاطر می سپارند.