چكیده
معلمان به خوبی از این حقیقت آگاهند كه كلاس پر ازدانش آموزانی است كه با یكدیگر در روش ها ی متفاوت فرق دارند. هر دانش آموز از یك فرهنگ متفاوت می آید. پیش زمینه فرهنگی و اقتصادی هر یك سطوح متفاوتی از علاقه ،روش های متفاوت ابراز وجود و نقاط ضعف متفاوت را ایجاد می كند.
گاردنر می گوید این خیلی مهم است كه معلم تفاوتهای فردی میان دانش آموزان را خیلی جدی بگیرد آگاهی از تئوری هوش های چندگانه معلمان را بر می انگیزد تا روش های متفاوتی برای كمك به همه دانش آموزان كلاسشان بیابند .معلم باید آگاه باشدهر دانش آموز نیمرخ هوشی منحصر به فرد خودشرا دارد كه می تواند بر یادگیری دانش آموز تاثیر بگذارد.
اما یك معلم چگونه باید با چنین كلاس متنوعی مواجه شود؟ در كلاس های سنتی با دانش آموزان به صورت یك گروه مشابه بر خورد می شد و تمرینات مشابهی به همه دانش آموزان داده می شد و انتظار داشتند در زمان یكسان جواب مشابهی تولید شود،از دانش آموزان انتظار می رفت طی یك زمان محدود و یكسان دانش ارئه شده به وسیله معلم را فرا گیرند و اكثر دانش رسمی با استفاده از زبان و تحلیل ریاضی منطقی ارائه می شد و به وسیله ی روش های محدود و آزمون های مكرر مورد ارزیابی قرارمی گرفت كه به موجب آن بهترین نمره به دانش آموزی اختصاص داده میشد كه بالاترین توانایی را برای محفوظات داشت.
از نظر گاردنر هوش های چند گانه ای كه می تواند در یادگیری بخصوص در كلاس درس نقش زیادی در یادگیری و آموزش دانش آموزان داشته باشد به شرح زیر می باشد.
انواع هوش
هوش زبانی / كلامی 2 - هوش منطقی / ریاضی :3- هوش فضایی / دیداری :4-هوش بدنی / جنبش : 5- هوش میان فردی (درك اجتماعی)6:-هوش درون فردی (ادراك درونی ):7- هوش موسیقیایی :8-هوش طبیعت گرا (هوش محیطی ): 9- هوش وجود گرایانه (بنیاد گرایانه
بر طبق گفته ی گاردنر ،دانش آموزان در روش هایی كه منش شناختی آنهاست یاد می گیرند .معلمان می توانند اجازه دهند دانش آموزان با اطمینان در روش های گوناگون بیاموزند و كشف كنند ،آنها می تونند دانش آموزان را به طرف خود آموزی هدایت كنند .معلمان از تنوع كلاس ها یشان آگاه هستند و باید چیزهایی را درباره ی دانش آموزانشان بیاموزند تا در آموزش و روند یادگیری آنها سرمایه گذاری مؤثر تری انجام دهند
واژگان كلیدی : هوش – كلاس- درس – یادگیری – آموزش _ تفاوت های فردی _ فعالیت ها
مقدمه
چند روز پیش یه كتاب مطالعه كردم به نام هوش های چند گانه ی در كلاس های درس اثر توماس آرمسترانگ وترجمه ی مهشید صفری. به نظر من كتاب جالبیه برای معلمها و مربیان خیلی مفیداست .قسمت كوچكی از مطالب كتاب رو خلاصه در این مقاله آورده ام ولی توصیه می كنم حتما مطالعه كنید .
كتاب كه بیشتر حول نظریه ی هوش های چند گانهً گاردنر (تئوری ام آی)می چرخد.تقریبا بر این اساس استوار است كه تمام انسانها و در بحث حاضر دانش آموزان دارای ۸ مقولهً هوش هستند هوش زبانی ، هوش منطقی ریاضی ، هوش مكانی ، هوش حركتی جسمانی ، هوش موسیقیایی ، هوش میان فردی ،هوش درون فردی و هوش ِ طبیعت گر. ایشان معتقدندکه هوش یک استعداد ذهنی کلی است که همه عملکردهای شناختی را یکجا جمع میکند. دانشمندان ( از جمله دانشمندانی مانند اسپیرمن) بر این عقیدهاند که هوش از عوامل متعددی مثل سرعت ادراک ، سیالی کلام ، استعدادهای عددی ، تجسم فضایی ، حافظه تداعی ، سرعت استدلال ، ادراک کلامی و... تشکیل میشود. حتی گلیلفورد معتقد بود هوش از 120 عامل تشکیل میشود.
نگاه اجمالی
تاریخچه
اولین کسی که بر روی هوش (اندازه گیری هوش) کار کرد، ترمن آمریکایی بود. مطالعات او نشان داد که افراد سر آمد و با هوش از نظر شغل ، رضایت از زندگی ، در آمد ، رفتار با همسر و فرزندان در سطح بالایی قرار دارند. همچنین اشاره کرد، افراد عقب مانده از مادران کمتر از 20 سال و یا بیشتر از 35 سال متولد میشوند.
سالها بعد ، ریموند کتل ، نظریه وجود انواع مختلف هوش را رد کرد و اظهار داشت که دو نوع هوش وجود دارد. هوش سیال و متبلور. سیالی یعنی توانایی کسب شناختهای تازه و حل مسائل جدید و هوش متبلور یعنی تراکم شناختها در طول زندگی. و ادامه تحقیقات نشان میداد که هوش متبلور با افزایش سن بالا میرود و برعکس هوش سیال با افزایش سن سیر نزولی پیدا میکند.
طرز کار
در آزمونهای هوشی ، هر آزمودنی نمرهای بدست میآورد که آن را ضریب هوش یا هوشبر مینامند. در هر اجتماعی آزمونها را در گروههای وسیع اجرا میکنند و میانگین آنها را 100 در نظر میگیرند، بنابراین ، ضریب هوشی 100 بیانگر هوش متوسط خواهد بود. بالاتر و پایینتر از آن به ترتیب درجات باهوشی و کم هوشی را نشان خواهد داد. یکی از این آزمونهای هوشی ، آزمونی است که نتیجه آن به صورت سن عقلی بیان میشود، یعنی کودک در پاسخگویی به آزمون توانایی چه سنی را داشته است.
مثلا اگر یک کودک هفت ساله نتیجه متوسط کودکان هشت ساله را بدست میآورد، میگفتند، او سن عقلی یا توانایی ذهنی کودک هشت ساله را دارد. در فرمول این آزمون ، اگر سن عقلی و تقویتی برابر باشند، ضریب هوشی 100 خواهد بود. بنابراین میتوان گفت کودک بهنجار است. کودک بهنجار ، کودکی است که سن عقلی و تقومی او یکسان باشد.
ارتباط با سایر علوم
هوش و آزمونهای هوش در حیطه علومی مانند: روانشناسی عمومی و رشد ، سنجش و اندازه گیری ، آمار ، پزشکی و... قرار میگیرد.
چشم انداز یا آینده بحث
فرض و امید بر این است که نتایج بدست آمده از آزمونهای مختلف هوشی بتوانند نتایج تحصیلی و یا حتی جوابدهی افراد در شغلهای مختلف را پیشبینی کنند. افرادی که ضرایب هوشی بالاتری دارند، اصولا باید تحصیلات خود را تا سطوح بالاتر ادامه دهند و نتایج خوبی را نیز بدست آورند. از آنجا که ضرایب همبستگی بین آزمونهای مختلف استعداد تحصیلی بین 70% تا 82% متغیر است، میتوان گفت بین ضریب هوشی و استعداد برای تحصیلات ، رابطه نزدیکی وجود دارد.
تعریف
بیشتر مردم یک تصور شهودى دارند هوش از چیست و خیلى کلمه در زبان انگلیسى بین سطوح متفاوت مهارت عقلانى فرق بگذارد: آهسته باهوش احمق باهوش کودن تیزهوش و به همین ترتیب. هنوز هیچ پذیرفتن تعریف هوش به طورکلى وجود داشته باشد و مردم به بحث ادامه بدهند، چیزى که دقیقاً، است. سؤالات اساسى باقى مىمانند: آیا هوش یک توانایى عمومى است یا چندین سیستم مستقل توانایىها؟ آیا هوش یک مالکیت مغز است، یک صفت اختصاصى رفتار یا مجموعه شناخت و کاردان است؟ سادهترین تعریف پیشنهاد کرد بد که هوش است هرچه آزمونهاى هوشى اندازه مىگیرد. اما این تعریف قابلیت را خوب توصیف نمىکند و چندین مسئله دارد. اول، گرد است: آزمایشات وجود هوش را فرضشدهاند اثبات بکنند، به نوبت کدام به وسیله آزمایشات قابل اندازهگیرى است. دوم خیلى آزمونهاى هوشى متفاوت وجود دارند و همه آنها همان چیز را اندازه نمىگیرند. در واقع، سازندگان آزمونهاى هوشى اول با یک نظر دقیق شروع نکردند آنها از چه مىخواستند اندازه بگیرند. بالاخره، تعریف درباره طبیعت ویژه هوش را خیلى کم مىگوید.
هرگاه دانشمندان هوش را درخواستشدهاند تعریف بکنند به ازاى چه آن سبب مىشود یا چیزى که در واقع، تقریباً هر دانشمند است یک تعریف متفاوت به دست بیاورد. هوش به یک شایستگى ذهنى عمومى معمولاً مراجعهکننده به دلیل مىنامد، مسائل را حل مىکند، به طور خلاصه فکر مىکند، مىآموزد و مواد جدید را مىفهمد و از تجربه اخیر سود مىبرد. هوش انواع کارها را به وسیله خیلى متفاوت مىتواند سنجیده باشد. همچنین، این قابلیت در خیلى جنبه یک شخص اس-زندگى بیانشده است. هوش به انواع جریانات ذهنى نزدیک مىشود، شامل حافظه، آموختن، ادراک، تصمیمگیرى، تفکر و استدلال.
نظریه ی هوش های چندگانه :
نظریه ی هوش های چندگانه توسط پروفسور ها وارد گاردنر در دانشگاه هاروارد پایه گذاری شد . پس از تأییداین نظریه به عنولن یک نظریه ی تعلیم وتربیت پایه وقابل کاربرد جهانی از سوی یونیسف، پروفسور وحید حسن وارد ایران شد و کارگاهی راتحت عنوان فراگیری ـ فرادهی بر مبنای هوش های چند گانه در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار کرد.
شناسایی و پرورش تمام هوش های بشری و کلیه ی ابعاد و توانمندی های هوشی دانش آموزان اهمیت بسیاری دارد . براساس نظریه ی پروفسور گاردنر ما انسان ها همگی از نظر هوش و توانا یی کاربرد هوشهای چند گانه تفاوت داریم، چون از توانایی و پتانسیل ذهنی و هوشی متفاوتی برخورداریم.
به اعتقاد گاردنر تشخیص این امر توسط معلمان موجب می شود تا با مشکلات درسی، برخورد خلاق تر و مناسب تری داشته باشند. به ویژه اگر بتوانیم روش تدریس خودمان را بیشتر روی هوشی متمرکزکنیمکه بچّه ها بیشتر دوست دارند و انتظار دارند که معلم در آموزش خود از آن هوش بیشتر استفاده کند.
گاردنر در نظریه ی هوش های چندگانه سعی کرده است تا حوزه ی توانایی ها خلاق و استعداد های انش آموزان را به آن سوی مرزهای هوش و ذهنی معمول بکشاند. تئوری گاردنر شیوه ای را از یادگیری و یاددهی خلاق و اثربخش ایجاد می کند که می توان به وسیله ی آن نه تنها روش های تدریس دانش آموزان را بلکه شیوه ی ارزشیابی خود را با قرار دادن آن ها در یک طرح درس خلاق و بهره برداری آموزشی از هشت مقوله ی هوشی و ذهنی متفاوت بازنمایی خلاق کرد.
معلّم ابتدایی باید بداند که روش های تدریس برخاسته از یک هوش روش معمولی و غیرخلاقی است ولی اگر در آن روش تدریس از سه تا پنج هوش استفاده شده باشد توسعه یافته و نوآورانه می باشد ، اما اگر معلّم در روش تدریس خود از پنج تا هشت هوش استفاده کند روش تدریس خلاق و کاملاًابتکاری خواهد بود.
بنابراین کاربرد هوش های چندگانه پروفسور هاوارد نه تنها باعث خلاق تر شدن یاددهی معلّم در سر کلاس می شود ، بلکه در یادگیری معلّم در دوره های ضمن خدمت و یادگیری دانش آموزان نیز تأثیر خلاقی خواهد داشت.
دلایل خلاق بودن یادگیری و یاددهی از طریق هوش های چندگانه پروفسور هاوارد گاردنر عبارتند از :
یادگیری از طریق هوش های چندگانه لذّت بخش تر است.
یادگیری از طریق هوش های چندگانه شادتر است.
شاگرد و معلّم درفرایند یادگیری – یاددهی هوش های چندگانه خسته نمی شوند.
کیفیت آموزشی از طریق یادگیری به وسیله ی هوش های چندگانه بیشتر است.
پایداری یادگیری و توانایی ترکیب آموخته ها دراین روش بیشتر است.
شاگردان امکان به یادگیری ابعاد مختلف هوش خود را دارند.
معلّمان امکان ارائه ی بهترین روش تدریس را دارند.
رضایت مندی آموزشی شاگردان دراین روش بالاتر است.
فراگیری و فرادهی در این روش دوطرفه است.
شاگردان و معلّمان ابتدایی در این روش یادگیری فعال ترند.
گآردنر در جریان تحقیقات خود به افرادی بر می خورد كه بر اثر ابتلا به برخی بیماریها منطقهً خاصی از مغزشان آسیب دیده است .ضایعات مغزی اغلب باعث تضعیف و آسیب یكی از مقولات هوشی می شود . بدون اینكه روی بقیه اثری داشته باشد .برای مثال آسیب دیدگی منطقهً بروكا (در لوب پیشانی چپ )باعث اختلالات شدیدی در هوش زمانی می شود به طوری كه صحبت كردن خواندن و نوشتن در افرادی كه این آسیب دیدگی دارند با اختلال همراه است ولیكن این افراد در آواز خواندن انجام عملیات ریاضی ابراز احساسات هیچ مشكلی ندارند.
گاردنر معتقد است كه در برخی افراد نوع خاصی از مفولات هوشی كارایی بیشتری دارد كه می توان آن را به برافراشتگی كوه های سترگ در برابر زمین هموار تشبیه كرد مانند نوابغ كه در یك زمینه ی هوشی خاص قابلیت های بیشتری دارند. به اعتقاد او ممكن است فردی به خاطر بعضی نقص ها و كمبود های خود ابراز تاسف و مشكلاتش را ذاتی و دشوار تصور كند .اما اگر فرد از آموزش تشویق و استغنای كافی برخوردار شود قادر خواهد بود هر یك از هشت مقولهً هوشی خود را تا سطح بالایی از عملكرد توسعه دهد و به یك برنامه ی آموزشی اشاره می كند كه چگونه افرادی با استعداد موسیقیایی -زیستی نسبتا ضعیف و تنها از طریق تركیب عوامل محیطی می توانند به سطح بالایی از مهارت در زمینه ی نواختن ویولون و پیانو برسند.
برخلاف تصور بسیاری از افراد، نمره بهره هوشی تواناییهای ذاتی و عمومی فرد را اندازه نمی گیرد بلکه دانش انسان را در مورد موضوعاتی معین، در سن معین اندازه می گیرد. این آزمونها همه جنبه های هوش را نمی سنجند، برای مثال به ندرت یادگیری از تجربه و انطباق با محیط را می سنجند. علاوه بر این، عملکرد فرد در آزمون، به تجارب و امکانات فرد برای یادگیری و کاربرد واژه، اطلاعات، حساب، حافظه و مهارتهای تجسمی بستگی دارد چون آزمونها برای سنجش یک سری مهارتها و اطلاعات خاص طراحی شده اند.
اگر کودکان به خوبی از عهده آزمونی برآیند می توان مطمئن بود که آنان تواناییهای آزمون ارزیابی شده را دارا هستند. اما اگر کودک پاسخ درستی به سؤالات ندهد نمی توان با اطمینان گفت تواناییهای مذکور را ندارد بلکه صرفاً می توان گفت نتوانسته این تواناییها و مهارتها را نشان دهد. این موضوعی حساس در تعبیر و تفسیر نتایج آزمون هوش است، کودکان ممکن است چیزی را بدانند و از آن استفاده نکنند حتی وقتی موقعیت اقتضا می کند. گاهی عملکرد کودکان دانسته ها و مهارتهای واقعی آنها را آشکار نمی کند زیرا مسایلی را که باید حل کنند درست نمی فهمند، پس وقتی کودکی از عهده مهارتی برنمی آید نمی توانیم با اطمینان نتیجه گیری کنیم که کودک فاقد تواناییهای لازم برای انجام آن مهارت است. از این رو بسیاری از متخصصان بر این عقیده اند که آزمودن مهارتهای خاص سودمندتر است تا اتکای صرف بر نمره بهره هوشی.
هوش بسته به سن تغییر می کند، اما از دو سالگی به بعد روند تغییرات طوری است که تا حدی می توان میزان بهره هوشی در آینده را تخمین زد. اما نمرات آزمون بهره هوشی حتی در عرض چند هفته نیز ممکن است به اندازه ده نمره تغییر کند، عواملی چون تغییر در انگیزه، تغییر در میزان دقت یا خستگی مفرط در نمره آزمون مؤثرند. باز هم باید تأکید کنیم که نمره آزمون هوش شاخصی برای تواناییهای ذاتی و کیفیتی ثابت در تمام طول زندگی نیست.
نمره بالای (IQ) تنها نشان دهنده این است که فرد در مهارتهایی که آزمون هوش سنجیده دارای توانایی است. در حالی که ممکن است شخص فاقد یک سری از مهارتها یا دانشی باشد که در آزمون هوش سنجیده نشده. با توجه به نظرات هوارد گاردنر ،هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند.
انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات ،نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است:
ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس
هوش کلامی/ زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
هوش منطقی / ریاضی
هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از :
دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان
هوش بدنی/جنبشی
این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرندهها خودشان را از طریق حرکت بیان میکنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود:
روی میز یا كتاب هایشان زیاد نقاشی می كشند، برای رفع اشكال ریاضی از او می خواهیم دانش آموزانی كه هوش حركتی دارند "برای چند نمودار بكشد . گزارش خود را همراه با تصویر تصویرسازی توضیح بدهد نمودار به كلاس بیاورد، رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن
شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از :
ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر
هوش موسیقی / ریتمیک
این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتمها و الگوهای موسیقی فکر میکنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان میدهند. خیلی از این یادگیرندهها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
موسیقی دان، خواننده، آهنگساز
هوش درون فردی
یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرندهها سعی میکنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه میاندیشند و احساس میکنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزهها دارند. آنها سازمان دهند ه های خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقتها به دخالت متوسل میشوند. آنها معمولا سعی میکنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده میکنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزهها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر
هوش برون فردی (فرا فردی)
این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرندهها سعی میکنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران
مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از:
پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف
نقش فعالیتهای مکمل وفوق برنامه در پرورش هوش های چندگانه
هدف غایی وآرمانی نظام آموزشی ، پرورش انسان های خلیفه الهی وفرهیخته می باشد ؛ انسان هایی که در تمامی ابعاد رشد یافته باشند و بتوانند از همه توانایی های بالقوه خود که خداوند در درون آنها قرار داده است ، به نحو مطلوب در جهت زندگی بهتر و مطلوب تر و کسب رضای خداوند استفاده کنند .
نظریه هوش های چند گانه به دنبال تغییرات بنیادین در ساختار وروش آموزشی در مدارس است . این نظریه به تمام معلمان این پیام را می دهد : فراگیرانی که در آغاز هر روز در مدرسه حضور می یابند . حق دارند از تجربیاتی که همه مقولات هوش های هشت گانه آنها را فعال می کند وتوسعه می بخشد استفاده کنند . تمام دانش آموزان باید در طول روز در معرض برنامه ها ، پروژه ها ودوره هایی قرار گیرند که به ایجاد وتوسعه توانایی هوشی آنها کمک می کند ونباید تنها مهارت های شفاهی ومنطقی آنان همانند گذشته مورد توجه قرار گیرد .
مدیران و کارشناسانی که در برنامه ریزی مدارس نقش دارند، می توانند نظریه MI را به عنوان معیاری برای اطمینان یافتن از این که برای همه دانش آموزان در هرروز فرصت هایی جهت تعا ملات مستقیم با هریک از هشت مقوله هوشی فراهم می شود، در نظر بگیرند و فعالیتهایی را برای پرورش هرکدام از مقوله های هوشی طراحی واجرا نمایند.
برای ارزیابی فعالیت های مبتنی برهوش های چندگانه، باید از روش هایی استفاده نمود که یادگیری ، افزایش توان ومیزان رشد و پرورش استعداد خاص هردانش آموز را به صورت واقعی درهریک از مقولات هوشی نشان دهد .
« شیوه های ارزشیابی واقعی ، به ویژه به دانش آموزان اجازه می دهد تاآموخته های خودرا در محیطی که با زندگی واقعی آنان مطابقت دارد ، نشان دهند. در صورتی که در روش های استاندارد شده ، هموارهدانش آموزان را در محیط های ساختگی که با جهان واقعی بسیار تفاوت دارد ، مورد ارزیابی قرار می دهند. » ( آرمسترانگ )
انواع ارزشیابی با توجه به تئوری MI
در شیوه های ارزشیابی واقعی وتوصیفی، از ابزار، وسایل وروش های بی شماری استفاده می شود. یکی از پیش نیازهای اصلی ارزیابی واقعی ومعتبر ،مشاهدات است و همانگونه که گاردنر (1993ـ 1983) بیان کرده است، بهترین روش سنجش هوش های چندگانه دانش آموزان ، مشاهده ی نحوه ی به کارگیری سیستم های نمادین هریک از مقولات هوشی به وسیله آنان است . یکی دیگر از مؤلفه های اصلی در انجام ارزشیابی ای واقعی ، مستند سازی فعالیت های دانش آموزان است و می توان عملکرد دانش آموزان را با روش های مختلف ثبت ونگهداری کرد . برخی از این روش ها عبارتند از :
ـ گزارش های داستان گونه ، ـ نمونه هایی از کارهای دانش آموزان، ـ نوارهای صوتی، ـ نوارهای ویدئویی، ـ عکاسی ،
ـ یادداشت های دانش آموزان،ـ نمودارهای اجتماعی، ـ آزمون های غیرمتعارف ، ـ مصاحبه با دانش آموزان ، ـ ارزیابی های کوشش مدار، ـ فهرست ها ، ـ طرح های کلاسی ، ـ گزارش های گاه شماری.
نتیجه گیری :
تئوری هوش های چند گانه مدل مناسبی برای بررسی توان آموزشی و توانایی های ارتقاپذیر افراد به شمار می آیدتئوری ام آی مدلی است كه در ایجاد مقولات هوشی پرورش را به همان اندازه ی طبیعت و سرشت و حتی بیشتر از آن حائز اهمیت می داند. کاربرد هوش های چندگانه پروفسور هاوارد نه تنها باعث خلاق تر شدن یاددهی معلّم در سر کلاس می شود، بلکه در یادگیری معلّم در دوره های ضمن خدمت و یادگیری دانش آموزان نیز تأثیر خلاقی خواهد داشت.
من به معلمان پیشنهاد می كنم كه یكی از بهترین روش های شناسایی و كشف هوش های توسعه یافتهً دانش آموزان مشاهدهً نحوهً سو ء رفتار آنان در كلاس است برای مثال دانش آموزی كه از هوش زبانی بالایی برخوردار است امكان دارد خارج از نوبت صحبت كند.دانش آموزی با هوش مكانی فوق العاده ممكن است به خط خطی كردن دفتر خود با خیال پردازی بپردازد.دانش آموزی كه در هوش میان فردی از توانایی برخوردار است احتمال دارد به معاشرت با دیگران بپردازد و دیگری با هوش طبیعت گرای خود ممكن است بدوت اجازه حیوانی را با خود به كلاس بیاورد.! دانش آموزان با این رفتارها می خواهند بگویند كه:”این است روشی كه من مطالب جدید را می آموزم و اگر تو از طبیعی ترین كانال یادگیری من وارد نشوی من ازاین كارها را خواهم كرد.
با توجه به ویژگی های فعالیت های مکمل وفوق برنامه آموزشی وپرورشی وضرورت استفاده از آنها در نظام آموزشی ، می توان از آنها درجهت کاربرد تئوری MI برای رشد همه جانبه وفراگیران استفاده کرد . مدیران و معلمان با توجه به نظریه MI می توانند برنامه های گوناگون ومدون وانعطاف پذیری زا راهکارها و فعالیت های آموزشی و پرورشی را طراحی کنند ودر جهت تقویت برنامه ی درسی وتوجه به استعدادهای خاص فراگیران با استفاده از ویژگی های محلی و منطقه ای ارائه دهند وبا پرورش هوش های چندگانه زمینه تعمیق یادگیری درحیطه های شناختی ومهارتی را فراهم ساخته ودرنتیجه فراگیران رادر ابعاد مختلف جسمانی ، روانی ، ذهنی ، عاطفی ، فرهنگی و . . . رشد دهند .