Schachtelخلاقیت فرد را در این می داند كه محیط و عوامل موجود در آن را بهتر بررسی می كند و بدون اینكه تحت تاثیر دیگران قرار گیرد ویا هدف معین اورا از بررسی محیط باز دارد و آزادانه به شناختن محیط و مشخص ساختن عناصر عمده آن بپردازد . او نظر فروید را در مورد خیالبافی رو یا و جریان تصورات آزاد تا اندازه ای صحیح تلقی می كند ولی معتقد است كه فروید درباره تفكر خلاق سخت در اشتباه است (۱۹۹۹ Schachtel)
افرادی كه فكرشان باز است كمتر تحت تاثیر عادات و تلفیقات قرار می گیرند و بهتر می توانند محیط اطراف خود را بشناسند و به خلق افكار و عقاید تازه مبادرت كنند .محرك فرد در پیدا كردن راههای تازه و خلق افكار جدید احتیاج او با ایجاد و ارتباط با محیط است . افرادی كه در برخورد با محیط بیشتر دقت كنند فكر خود را افكار بیندازند و عناصر موجود در محیط را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهند بهتر می توانند اندیشه هاو افكار تازه را به وجود آورند (ردل ۱۹۸۸)
فعالیتهای ادراكی یا فكری بشر به دو صورت ظاهر می گردد .
۱) یا مركزیت فرد یعنی آنچه فرد احساس می كند مبنای فعالیت و تفكر او قرار می گیرد .
۲) یا مركزیت شیی یعنی توجه بشی و خصوصیات آن در این صورت فرد می خواهد اشیاءخارجی را بدون دخالت دادن احساس و تمایل خود درك كند .
مركزیت فرد در دوره كودكی و بچگی بر فعالیتهای فكری افراد غلبه دارد و در دوره بلوغ و سالمندی، فرد بیشتر متوجه اشیاءمی شود و می خواهد آنها را چنانچه هستند در نظر گیرد . به عقیده او خلاقیت در حد وسیعی معلول غلبه صورت دوم بر اول است یعنی هر چه فرد كند احساس و تمایل خود را در شناختن محیط دخالت دهد بهتر می تواند به خلق افكار تازه اقدام كند .(اس چكتل ۱۹۹۹)
مرحله آمادگی prepartion
در این مرحله فرد به جمع آوری حقایق و مدارك می پردازد و مسئله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار میدهدپس از اینكه مدارك مزبور راجمع آوری نمود آنها را سازمان می دهد و رابطه حقایق را با مسئله مورد بحث در نظر می گیرد راه حلهائی را كه دیگران برای حل این مسئله بكار برده اند مورد مطالعه قرار می دهد خلاصه آمادگی وقتی شروع می شود كه فرد افكار ونظریات خود را روی مسئله معینی متمركز سازدوجهت فكر خود رامعین نماید. (والز۱۹۹۹)
رشدغیرمحسوس Incubation
در این مرحله فرد ظاهرا فعالیتی برای حل مسئله مورد بحث یا نیل به هدف معین از خود ظاهر نمی سازد .ودر این جهت پیشرفتی نصیب دانشمند نمی شود اما ممكن است به طور حتمی فرضیه یا راه حل خاصی را رد یا قبول كند. یعنی می توان گفت اگر چه مبتكر ظاهرا فعالیتی درباره حل مسئله مورد بحث ازخود نشان نمی دهد معذلك در قسمت ناخودآگاه ذهن به بررسی معلومات جمع آوری شده می پردازد.(همان منبع)
كشف Illumination
مرحله سوم درجریان تفكر خلاق اهمیت خاصی دارد در این مرحله فكر تازه ظاهر می شود و مانند نورافكنی زمینه یا موقعیتی را كه مسئله در آن قرار دارد روشن می سازد فكر واندیشه تازه در این مرحله شكل می گیرد و مشخص می شود به طور كلی طرح وشكل ، اساس یا هسته مركزی اختراع در این مرحله ظاهر می گردد.(همان منبع)
بررسی وآزمایش (Verification)
در این مرحله متفكر كمتر تحت تاثیر عواطف قرار دارد و با خونسردی آنچه راكه كشف و اختراع كرده مورد توجه قرار می دهد . حالت انتقادی به خود می گیرد.اگر متفكر موفق به كشف زمینه جدیدی شده باشد دراین مرحله آن را مورد ارزش سنجی قرار می دهد.
آنچه تفكر خلاق را ممكن می سازد:
ـ فراگرفتن مهارتهای عقلانی و كسب معلومات
ـ محركهای حسی یا پاره ای از سرگرمیها. مطالعه طرز كار مخترعان نشان می دهد .
كه در مواقع خاصی مثل سیگاركشیدن ،قهوه خوردن ، راه رفتن زمینه ذهنی بعضی از آنها را برای خلق افكار واندیشه های تازه مساعدتر است.
۱) طرز تفكر عتقادی
۲) ابتكار
۳) رهائی ازجهودروانی
۴) ایدآلها وآرزوها
۵) قدرت تخیل
۶) مساعد بودن عوامل فرهنگی واجتماعی
آنچه خلق را از تفكر خلاق باز می دارد:
ـ ترس واضطراب
ـ كار سخت و اجباری
ـ مسئولیتهای اداری
ـ اشتغال بكار وتحقیق دروقت معین و ثابت
ـ رغبت شدید بكاری كه با مسئله مورد بحث هیچ نوع ارتباطی نداشته باشد.
ـ ترس از ادامه نیافتن كار وتحقیق یا احتمال متوقف شدن آن
ـ تضادهائی كه منشا پیدایش مشكلات عاطفی شود(وردورث۲۰۰۱)