آموزش و پرورش نهادی اجتماعی است که یکی از کارکردهای آن افزایش و گسترش و مهارت های عمومی شهروندان است.مهارت هایی مانند بهداشت فردی و اجتماعی، همکاری و همیاری اجتماعی،رشد فردی و درهمان حال جامعه پذیری و پاسداشت جامعه. اگرچه در این زمینه ها،سامانه آموزشی تنها نهاد مسئول نیست، اما بی شک یکی ازکاراترین آنهاست. سن ورود کودکان و پایان دوران دانش آموزی، اوج شکوفایی و یادگیری شهروندان است. کودک، آموخته های خود در خانه و مدرسه را در سنجه آزمون و خطا نهاده، در این فرآیند چالشی،شیوه های حل مسئله را می آموزد و برای زیست فردی و اجتماعی آینده خود،به کار می گیرد. یکی از پایه ای ترین مهارت ها در خانه و مدرسه،آموخته های بهداشتی و پزشکی است. در بسیاری از رخدادهای بهداشتی،پدر ومادرها نیز چندان دانشی ندارند و یا توانایی برخورد با آن ها را نیاموخته اند. اینجاست که کار برای رسانه ها، نهادهای دولتی و مردم نهاد، پیچیده و سخت تر می شود زیرا باید در یک فرایند گسترده تر همه جامعه را آموزش داده تا آنها را برای برخورد با این گونه رویدادها آماده نمایند.
ایدز به عنوان کشنده ترین بیماری دهه های گذشته، گستردگی سرزمینی،آلودگی بیمار تا پایان زندگی،نبود واکسن و درمان نهایی، اثرات گسترده سیاسی- اجتماعی و فرهنگی در کشورها و...هراس آورترین بیماری جهانی است. از زمان آشکاری این بیماری تاکنون 24 میلیون انسان را به کام مرگ برده،20 میلیون یتیم برجای گذاشته و نام 42 میلیون انسان در سراسر جهان در سیاهه سیاه آن نشسته است. در ایران نیز آمارها از فوت 4562 و بیماری 24902 تن خبر می دهند. هراس از برچسب های اخلاقی و برخوردهای نادرست،و وجود فضایی ناامن و زجرآور، بیماران را به پنهان کاری واداشته و از این رو کارشناسان شمار بیماران را 80 تا 100 هزار نفر می دانند. پنهان کاری در برخورد با ابن بیماری جسمی- اجتماعی- که تنها راه مبارزه با آن پیشگیری است- خطرناک ترین رخدادی است که کشور را تهدید می کند.
تلاش هایی برای آگاه سازی شهروندان با ایدز انجام پذیرفته اما آشکارا این تلاش ها نا کافی می نماید زیرا درحالی که خطر موج دوم مهار نشده، موج سوم در راه است. پیچیدگی کار آنجا خود را نشان می دهد که سومین موج برآمده از رفتارهای خطر خیز آمیزشی بوده و گفتگو از این رفتارها شکستن تابو هایی اخلاقی-اجتماعی است! بیشتر پدر و مادرها در گفتگو درباره این گونه رفتارهای اخلاقی به لکنت زبان افتاده تا جایی که توانایی پاسخ گویی به پرسش های پیش پا افتاده کودکان خود را ندارند. پس می ماند رسانه ها و سامانه های آموزشی. اما چگونه؟ یک سامانه آموزشی پیشرو، باید پرچمدار دگرگونی های اجتماعی- فرهنگی باشد. این نهادها با همکاری نهادهای مردم نهاد، به خاطر گستردگی و فراگیری اجتماعی شان،می توانند کارکردهای مثبت فراوانی داشته و دگرگونی های فرهنگی- اجتماعی جامعه را رهبری نمایند.
سال ها از شناسایی نخستین بیمار ایدز می گذرد(1365) اما چون یکی از راه های انتقال ایدز، آمیزش است،هیچ یک از نهادهای دولتی از جمله آموزش و پرورش -بجز زمان کوتاه زودگذر- گفتگویی درباره آن نکرده اند تا جایی که دست اندکاران آن نیزچندان آگاهی ارزنده ای درباره آن ندارند. پیامد این سکوت، گسترش بیشتر این بیماری در جامعه و پیامدش آلودگی بیشتر جامعه، مردم و همین نهادهای آموزشی است.
برای نمونه، داود روستایی،قائم مقام سازمان دانش آموزی در گفت وگو با ایلنا می گوید" آموزش و پرورش در پیشگیری از ایدز در جامعه مسئولیتی ندارد...مگر در آموزش و پرورش کار غیر اخلاقی انجام می گیرد؟!...." اگر چه در ادامه گفتگو بر نقش این نهاد در جلوگیری از گسترش ایدز تاکید و آمادگی برای همکاری با وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی را اعلام می کند. اما کلید دیدگاه این مسئول، نوع نگاه او به این بیماری است. نخستین واکنش ایشان به خبر، سویه اخلاقی بیماری است نه راه های دیگر انتقال آن! و این می تواند چیزی جز تابو هراسی باشد؟ آیا دست اندر کاران نباید باور داشته باشند که بالا ترین مصلحت، سلامت و ایمنی جان شهروندان است؟ با این هراس از تابوی ایدز،آیا این بیماری خزنده وار خود را ازاین گسترده تر نخواهد کرد؟هشتاد هزار بیمار ناشناس اکنون در کنار ما زندگی می کنند و افزون بر پایمالی حقوق انسانی آنها، میلیون ها شهروند آشکارا در خطر آلودگی هستند. پس از آلودگی چه کسی پاسخگوی- دست کم اخلاقی- این شهروندان است؟ آیا زمان آن نرسیده است که ایدز را جور دیگر ببینیم و برای مهار آن چاره ای بیاندیشیم؟
نا گفته نماند طرح آموزش رفتارهای درست آمیزشی در مدرسه، همواره سخت بوده و هست. مهمترین نگرانی، آشنایی زودهنگام نوجوانان با این رفتارها و واکنش خانواده ها در برابر آن است. اما می توان در کنار برنامه ریزی های درست و بهره گیری از تجریه های دیگر کشورها و همخوان سازی با فرهنگ بومی، از پیامدهای منفی آن کاست. برای نمونه برگزاری کلاس های آگاه سازی برای خانواده ها درباره رفتارها و بیماری های آمیزشی، آنها را برای برخورد با فرزندانشان تواناتر کرده و زمینه درست طرح گفت وگو را فراهم خواهد نمود.
تابوی ایدز همان اندازه که بلای جان شهروندان تندرست است، بسیار بیش از آن حقوق انسانی بیماران را لگدمال می کند.این بیماران مورد بی مهری مردم قرار می گیرند.بیماران افزون بر دردهای ناشی از بیماری، باید نگاه و رفتارهای نابجای دیگران را نیز تحمل کنند. بسیاری از آنان ناخواسته و از سوی پدرو مادر و یا همسران خود آلوده شده اند. بیماری مهار شده است، اما ناآگاهی درباره آن نه! این برخوردها بیماران را به پنهان کاری واداشته و جامعه را بیش از اندازه در معرض خطر قرار می دهد. شهروندان می توانند با آگاهی چند دانسته و به کارگیری چند سفارش ساده، جلو آلودگی خود و برخورد ناهنجار با بیماران را بگیرند. اگر چه ایدز تاکنون بی درمان مانده،اما آگاهی ها درباره کنترل و پیشگیری آن افزایش یافته است. برای نمونه اکنون بیماران ایدز مانند یک فرد دچار دیابت یا فشار خون که با خوردن همیشگی دارو بیماراش را کنترل می کند، می توانند به زندگی درازی دست پیدا کنند. شرکت این شهروندان در گردهمایی ها بی اشکال است، ازدواج آنها با افراد تندرست،انجام پذیر و یا زیرنظر پزشک و سفارش های پزشکی حتی بیماران می توانند بچه های سالمی بدنیا بیاورند.
باشد که دست اندرکاران آموزش و پرورش به عنوان گسترده ترین نهاد اجتماعی با برنامه ریزی کلان و همکاری همدلانه با رسانه ها و وزارت بهداشت،زمینه مهار موج سوم این بیماری سخت را بگیرند.