در جهان كنونى، علىرغم رشد تكنولوژى و پيشرفت در جنبههاى مختلف علم پزشكى، تولد انسانها به صورت نابغه، عادى و يا عقبمانده ذهنى، انسان را با ناشكفتههاى زيادى روبهرو ساخته است. گرچه علل بسيارى از مسائل براى انسان شناسايى شده است ولى هنوز دنيايى از مسائل براى او روشن نگرديده است، يكى از اين مسائل مهم تولد انسانهاى نابغه است كه علم امروز آن را به شانس، اتفاق و تصادف تعبير و تفسير مىكند. به طورى كه طبق آمار گفته مىشود دو تا سه درصد متولدين به صورت تصادفى نابغه به دنيا مىآيند. البته علل زيادى كه باعث عقبماندگى ذهنى مىشود شناسايى شده است ولى براى نبوغ و تولد كودكى نابغه اطلاعات زيادى در دست نيست. به هر جهت اگر بشر نقش زيادى در ايجاد نبوغ نداشته باشد ولى قطعا در تربيت و پرورش نابغه نقش بسزايى خواهد داشت لذا در مقاله حاضر سعى شده است كه ويژگىهاى نابغهها و عوامل مرتبط با آن و نحوه تعليم و تربيت آنان مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
تيزهوشان و ويژگىهاى آنان
براساس تست هوشى وكسلر معمولاً كودكانى كه ضريب هوشى (130 =IQ) به بالا دارند تيزهوش ناميده مىشوند. تيزهوشان را با توجه به ويژگىها و ملاكهايى شناسايى مىكنند كه عبارتند از:
توانايى هوش كلى، استعداد درسى ويژه، توانايى فكرى آفريننده، توانايى رهبرى، ذوق و استعداد هنرى، توانايى حركتى فوقالعاده كه اين افراد سه تا پنج درصد جمعيت هر جامعهاى را تشكيل مىدهند. كودكان نابغه، برخلاف كودكان عقبمانده ذهنى كه به سادگى خود را نشان مىدهند و اطرافيان مىتوانند به زودى پى به نارسايى ذهنى آنان ببرند، ممكن است تا مدت طولانى قابل شناسايى نباشند و كسى به نبوغ آنان پى نبرد. همانطور كه نابغه بزرگ جهان، آلبرت انيشتن تا سن 30 سالگى نبوغ او آشكار نگرديده بود.
بنابراين به كودكى تيزهوش گفته مىشود كه با كمك فكر و استدلال و استفاده از فرآيندهاى ذهنى عالى بتواند قضاوت صحيح بكند و داراى استعداد خاص در كارهاى خلاقه باشد. لذا نابغه، فردى است كه تيزهوشى، نيروى خلاقيت و داشتن انگيزههاى خاص و با ارزش او را كاملاً از همسالان متمايز مىكند و او توانايى اين را دارد كه سهم و ارزش قابل قبولى در اجتماع خود داشته باشد.
ضريب هوشى بالا مهمترين ملاك تيزهوشان مىباشد ولى عدهاى از متخصصين هوشبهر را تنها ملاك نمىدانند، بلكه قدرت خلاقه و ابتكار، توانايى در حل مشكلات و انجام پروژههاى ابتكارى مختلف را از جمله شرايط تيزهوشى مىدانند ولى به هر حال همه روانشناسان بهره هوشى را به عنوان پايه اصلى و يا لااقل يكى از وسايل مهم شناخت قبول دارند. هر كدام از متخصصان ملاكها و ويژگىهايى را براى تيزهوشان در نظر دارند از جمله، جيمزگالاگر معتقد است كه كودكان سرآمد از توانايى ذهنى، قدرت رهبرى، خلاقيت، استعداد عالى تحصيلى و سازندگى بالايى برخوردارند. برخى معتقد هستند كه افراد تيزهوش، معمولاً والدين با تحصيلات بالايى دارند و در بين اين خانوادهها افراد باهوش بيشتر است. به هر جهت كودكان نابغه نياز به برنامههاى آموزشى خاص و ويژهاى دارند زيرا آنها سرمايههاى جامعه هستند و بايد به تعليم و تربيت آنان همت گمارد تا در آينده آنها مشكلى از مشكلات جامعه را حل نمايند.
كودكان تيزهوش در مقام مقايسه با ساير كودكان در كيفيت زبان، وسعت اطلاعات، استدلال، قضاوت، تمايل به مبارزه در حل مسائل، رد و بدل كردن تجارب و خصوصياتى از اين قبيل برترند. همچنين در راه رفتن و سخن گفتن از ديگر كودكان جلوتر هستند. كودكان تيزهوش كمتر به ديگران متكى مىباشند و افرادى مستقل هستند. از تمامى مطالعات مىتوان استنباط نمود كه تيزهوشان در جنبههاى مختلف از ساير افراد برتر هستند.
در ارتباط با ويژگىهاى افراد نابغه مطالعات وسيعى توسط لوئيس ترمن و همكارانش صورت پذيرفته است كه در كتابى به نام «مطالعات ژنتيكى نوابغ» به چاپ رسيده است. ترمن، اعتقاد بر اين داشت كه نبوغ ارثى است. همچنين گالتون كه مطالعات او در زمينه روانشناسى تفاوتهاى فردى از اهميت خاصى برخوردار است، هوش را ارثى مىداند. كودكان نابغه علاوه بر برترى ويژگىهاى روانى از نظر خصوصيات جسمانى هم نسبت به ديگران برترى و تفاوت دارند.
تيزهوشان از نظر وزن، قد، تكامل جسمانى و ساير خصوصيات، افرادى سالمتر و تواناتر از كودكان عادى هستند. مثلاً اولين دندان آنها حدود دو ماه زودتر از ساير كودكان درمىآيد. در يادگيرى و تحصيل برتر از ساير كودكان هستند و بيشتر به دورههاى عالى راه مىيابند. اين كودكان علاقه وافرى به بازى دارند و معمولاً كودكان بزرگتر از خود را به عنوان همبازى انتخاب مىكنند. اغلب بازىهايى را كه تمركز فكرى بيشترى نياز دارد انتخاب مىكنند. همچنين در راه رفتن و سخن گفتن از ديگر كودكان جلوتر هستند.
درصد نوابغ در جامعه
هيل شرلى، درصد نوابغ را با توجه به ضرايب هوشى به قرار زير بيان مىكند.
10000001 به بالا 180 = IQ
1000001 = 170 = IQ
100001 = 160 = IQ
10001 = 150 = IQ
1701 = 140 = IQ
1001 = 130 IQ
با توجه به اعداد تقريبى داده شده مىتوان نتيجه گرفت كه هر چقدر ضريب هوشى بالا مىرود در عوض درصد آن كاهش مىيابد به طورى كه ضريب هوشى مثلاً 200 = IQ به ندرت ديده مىشود و اكثريت افراد جامعه ضريب هوشى عادى (90 تا 110) دارند و نوعا ضريب هوشى 130 به بالا را نابغه در نظر مىگيرند.
برخى از افراد مشهور به طور تقريبى داراى ضريب هوشى زير بودهاند:
سرفرانيس گالتون (200 = IQ)،
جان استوارت ميل (190 = IQ)،
يوهان گوته (185 = IQ)،
ولتر (170 = IQ)،
ويكتور هوگو (150 = IQ)،
توماس جفرسون (145 = IQ)،
جان ميلتون (145 = IQ)،
فرانيس بيكن (145 = IQ)،
الكساندر دوما (140 = IQ)،
ناپلئون بناپارت (135 = IQ)،
چارلز داروين (135 = IQ) داشتهاند.
اگر دوران كودكى برخى از نوابغ را مورد مطالعه قرار دهيم مطالب شگفتانگيزى از زندگى آنها درمىيابيم كه به چند نمونه مىپردازيم. جان استوارت ميل، فيلسوف و اقتصاددان بزرگ انگليسى، در سن سه سالگى زبان يونانى را آموخت، كتابهاى افلاطون را در سن هفت سالگى مىخواند و لاتين و جغرافيا و جبر را در هشت سالگى فرا گرفته بود. در سن 13 سالگى فلسفه مىخواند و در سن 16 سالگى مطالعه تاريخ روم را شروع كرد. گوته در سن هشت سالگى خود را براى ورود به دانشگاه آماده مىكرد و در سن 10 سالگى مقالاتى مىنوشت كه اكنون نيز اين مقالات معروف است. گوته در سن شانزده سالگى، علاوه بر زبان آلمانى، پنج زبان ديگر را هم مىخواند.
بلوغ و جنسيت
با توجه به تحقيقات جديد دانشمندان، امروزه عقيده بيشتر آنها به ارثى بودن هوش است و بايد اين نكته مهم را به خاطر داشت كه افراد باهوش در هر جنسى، نژاد، طبقه و جامعهاى وجود دارد و عامل نبوغ هر چه باشد ملاك برترى انسانها هيچ كدام از اين عوامل نيست. بلكه تقوا املاك برترى انسانها نسبت به يكديگر است. بررسى عدهاى از متخصصان از جمله كالاهان نشانگر آن است كه تيزهوشى در بين پسران بيش از دختران است، به عقيده وى در يك گروه سنى تعداد مذكران باهوش از مؤنثها بيشتر است ولى پاسخ به سؤال: آيا در واقع تيزهوشى با جنسيت رابطهاى دارد يا نه؟ نياز به بررسىهاى بيشترى دارد و هنوز به ثبوت نرسيده است.
ترمن تعداد 1528 نابغه را مورد مطالعه قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه افراد تيزهوش متعلق به خانوادههايى هستند كه از نظر اقتصادى و تحصيلات در سطح بالاترى مىباشند كه البته مسائل تربيتى، تغذيه، بهداشت و ارتباط عاطفى سالم را بايد مدنظر داشت. البته بايد در نظر داشت كه محيط اجتماعى عامل بسيار مهمى است زيرا امكانات بيشترى را جهت رشد استعدادهاى پسران مهيا مىكند. عواملى از قبيل كتابخانه، سينما، پارك و غيره كه بيشتر پسران مىتوانند از اين امكانات بهرهمند باشند.
تفاوتهاى پيشرفت پسران و دختران در رشتههاى علوم و رياضيات توجه دانشمندان را به خود جلب كرده و تحقيقات آنان نشان مىدهد كه به ويژه در زمينه رياضيات اين تفاوتها واقعى و معنىدار است. همچنين نشان داده شده است كه موانع محيطى و فرهنگى نيز در اين تفاوتها مؤثر است. در واقع بايد گفت كه تيزهوشى منحصر به پسران نيست بلكه هر دو جنس پسر و دختر از اين موهبت برخوردارند.
متأسفانه دختران تيزهوش در معرض اين خطر جدى قرار مىگيرند كه با آنان به صورت تبعيضآميز رفتار مىشود و در بسيارى از فرهنگها، به ويژه در كشورهاى جهان سوم، اين تبعيض به صورت گستردهاى اعمال مىشود. در عين حال نبايد فراموش كرد كه ويژگىهاى عاطفى دختران كه سازگارانهتر و داراى حساسيت بيشترى است و كمتر جنبه كنكاش علمى پيدا مىكند، به صورت عاملى در مىآيد كه تا حدى مانع از بروز تمام ظرفيتهاى هوشى آنان مىشود.
معمولاً تيزهوشان خواندن را زودتر از كودكان ديگر شروع مىكنند، براى مثال 92% از كودكان تيزهوش در سن پنج سالگى و ده ماهگى تا شش سالگى مىتوانند بخوانند. پژوهشهاى بسيارى نشان داده است كه شاگردان تيزهوش اكثرا رابطهاى خوب و مثبت با ديگران برقرار مىكنند. اينگونه دانشآموزان بيشتر به عنوان رهبران كلاس و مدرسه انتخاب مىشوند و در فعاليتهاى خارج از كلاس مانند شركت در ورزشهاى مختلف، رويدادهاى فرهنگى و اجتماعى و كارهاى ابتكارى، بيش از ساير دانشآموزان فعاليت مىكنند.
البته بايد توجه داشت كه نبوغ در تمام زمينهها وجود ندارد و نبايد از يك فرد نابغه انتظار داشت در تمام زمينههاى زندگى فردى و اجتماعى از استعداد شگرفى برخوردار باشد بلكه اكثريت نابغهها در زمينه خاصى استعداد شايانى دارند و در جنبههاى ديگر عادى هستند.
به نظر متخصصان افراد نابغه و سرآمد نوعا داراى ويژگىهايى به شرح زير هستند :
1ـ درس را در مقايسه با همسالان خود زودتر و آسانتر ياد مىگيرند؛
2ـ داراى حافظه قوى بوده براى يادگيرى مطالب به تكرار و تمرين كمترى نياز دارند؛
3ـ اطلاعات عمومى آنان از همسالانشان بيشتر است؛
4ـ كارهاى دشوار ذهنى را به آسانى انجام مىدهند؛
5ـ روابط بين پديدههاى محيطى را بخوبى درك مىكنند؛
6ـ يك يا دو سال زودتر از همسالان خود خواندن را ياد مىگيرند؛
7ـ خزانه لغات آنان غنى است؛
8ـ كنجكاوند و زياد سؤال مىكنند؛
9ـ دامنه علايق گستردهاى دارند؛
10ـ در انجام كارها ابتكار و خلاقيت از خود نشان مىدهند؛
11ـ از عهده خواندن و فهميدن كتابهايى برمىآيند كه از سطح توانايى همسالانشان بالاتر است؛
12ـ به محيط خود توجه داشته و تغييرات محيطى را به سرعت درك مىكنند؛