مانی رضایی . استاد دانشکده علوم ریاضی دانشگاه شهیدبهشتی
من با خانم دکتر«مریم میرزاخانی» آشنایی دورادور و طولانیمدتی دارم؛ دورادور از این جهت که من هیچگاه معلم مستقیم وی نبودم، اما طولانیمدت از این لحاظ که از همان زمانی که یکدوره تابستانی در دانشگاه شریف برگزار شد و خانم «میرزاخانی» هم حضور داشت و استادان مختلف دانشگاه در آن دوره تدریس میکردند، من وی را میشناختم. در یکدوره تابستانی برای دانشآموزان دبیرستان، دکتر«محمودیان» مسالهای را برای دانشآموزان مطرح کرد و «مریم میرزاخانی» که در آن زمان دانشآموز سال اول دبیرستان بود، جذب مساله شد و بهرغم دشواری مساله، آنقدر پیگیری کرد تا آنکه آن مساله حل شد. «میرزاخانی» بعدها در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (IPM) در زمینه ترکیبات با دکتر «محمودیان» همکاری میکرد. آنجا هم فرصتی بود تا با شور و اشتیاق یکنوجوان برای حل مساله به وجد بیایم.
در حقیقت بارقههایی از همین نوع نگاه و اینگونه پیگیریهای مداوم، از همان ابتدا در «میرزاخانی» مشهود بود. شاید یکی از جنبههایی را که (بنابر گفتههای خودش) به موفقیت «میرزاخانی» انجامید، باید در فضای بسیار صمیمانه مدرسهاش، جستوجو کرد. مدیریت وقت دبیرستان فرزانگان (جایی که وی در آن رشد کرد)، نگرشی ورای آن چیزی داشت که بهعنوان برنامه درسی رسمی به دانشآموزان ارایه میشد. امکانات فوقبرنامه مدرسه بهگونهای برای دانشآموزان فراهم بود که دانشآموزان فرصت داشتند تا خودشان نیز تجربیات متفاوت و تازهای داشته باشند. به بیان بهتر، از یکسو مدرسه، دانشآموزان را در انتخاب مسیر آزاد میگذاشت و از سوی دیگر، دانشآموزانی مانند «مریم میرزاخانی» از فرصتهایی که در اختیارشان بود، به بهترین وجه استفاده میکردند و بارها شاهد بودیم که این اعتماد متقابل نتایج درخشانی در پی داشته است.
بعدها خانم«میرزاخانی» در دوره کارشناسی ریاضیات در دانشگاه شریف پذیرفته شد که من در آنجا نیز وی را میدیدم. من در آن زمان در زمینه ترکیبات کار میکردم و «میرزاخانی» هم به این موضوع علاقهمند بود. البته وی هماکنون در شاخه هندسه هذلولوی و نظریه ارگودیک فعالیت میکند که حوزه متفاوتی است. یکی از نکات مهم درباره خانم«میرزاخانی» (و چندنفر دیگر از جمله رویا بهشتی، دوست دیرینه وی) این است که از همان زمان مشخص بود که آیندهای روشن دارند. یکی از ویژگیهای شخصیتی این افراد (که در فضای رقابت سالم رشد کردند)، این است که به کار خود بسیار علاقهمند هستند و تا به نتیجه نهایی کار خود نرسند، دستبردار نیستند. برای مثال خانم «میرزاخانی» حدود یکسال زیر نظر دکترمحمودیان روی یک مساله کار کرد تا آن را به نتیجه رساند. ولی اینگونه پیگیریهای مداوم و مستمر در بین جوانان و دانشآموزان ما کمتر به چشم میخورد. بسیاری از جوانان به دنبال نتیجههای فوری و آنی هستند، برای مثال بسیار دوست دارند خیلی سریع در یک مسابقه بدرخشند و متاسفانه بهدلیل وضعیتی که در جامعه ما رایج است، در همین حال باقی میمانند. برای مثال کسی را فرض کنید که برنده یک مدال برنز المپیاد داخلی است. او سالها این افتخار را با خود یدک میکشد، به بیان دیگر برخی از جوانان به موفقیتهای نسبی و آنی خود وابسته باقی میمانند و انگیزهشان برای یادگیریهای بیشتر و تلاش مستمر کم میشود.
این یکی از تفاوتهای «مریم میرزاخانی» با دیگر دانشآموزان در این سطح است. حتی میتوان این موضوع را به دورههای آموزشی بالاتر هم تعمیم داد. برخی از دانشجویان خیلی به موفقیتهای کوچک خود قناعت میکنند و از ادامه کار منصرف میشوند و از پیگیریهای بیشتر کنار میکشند. اما روحیه پیگیری در «مریم میرزاخانی» وجود داشت و باعث شد که او با موفقیتهای نسبی و کوچک راضی نشود و همچنان به فعالیتهای خود ادامه دهد و هیچگاه از تحقیق و پژوهش در حوزههای جدید خسته نشود. وی این روحیه را حتی در دوره دکترا نیز حفظ کرد و با استفاده از استادان دانشگاههای آمریکا، نهایت استفاده و بهرهبرداری برای ارتقای بیشتر خود را فراهم کرد.
این موضوع که چرا برخی از دانشآموزان و دانشجویان به موفقیتهای کوچک دلخوش میکنند و از ادامه مسیر منصرف میشوند، نیازمند یک تحقیق مفصل و جامع است. چیزی که در اینجا بیان شد بر پایه مشاهدههای شخصی اینجانب از نمونههای اطراف خود و همفکری با دیگر همکاران است. علاوه بر این، مشکل یادشده احتمالا فقط یک دلیل ندارد و ممکن است در افراد مختلف دلایل گوناگونی باعث بروز این مشکل شده باشد. بهویژه آنکه انگیزه بسیاری از دانشجویان برای کار و تحصیل در رشتههای محض کمتر شده است. برای مثال در سه،چهاردهه قبل، درسها و گرایشهای علمی که در مقابل دانشآموزان و دانشجویان بود، شامل درسهای فیزیک و شیمی، ریاضی و زیستشناسی میشد. اما در روزگار ما به دودلیل، وضعیت بسیار متفاوت شده است؛ اول آنکه رشتهها و گرایشهای جدیدی به این مجموعه اضافه شده است، برای مثال هماکنون رشته رباتیک و الکترونیک، آیتی و بیوانفورماتیک از جمله مباحثی است که بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان به آنها علاقهمند هستند. البته نه اینکه این رشتهها و گرایشها در زمانهای گذشته وجود نداشتند، بلکه امروزه این رشتهها در سطوح پایینتر مطرح میشود. دیگر آنکه همان رشتههای اصلی قدیمی نیز بسیار متنوع شدهاند و از هرکدام از آنها شاخههای جدید و تازهای پدید آمده است. به بیان دیگر ظرف زمانی یادگیرندههای ما (اعم از دانشجویان و دانشآموزان) ثابت است اما حجم مفاهیمی که ما به آنها ارایه میدهیم، بسیار زیاد و متنوع شده است. علاوه بر اینها در چندسال اخیر گرایشهای تازهای بهعنوان شاخههای بینرشتهای پدید آمده که هرکدام از آنها هم میتوانند موثر باشند. افراد موفق علاوه بر همهجانبهنگری و مطالعه وسیع، استعداد و تواناییهای خود را در یکرشته و حوزه خاص، همگرا و متمرکز میکنند. برای مثال خانم «مریم میرزاخانی» در مصاحبههای خود گفته در دوره نوجوانی به ادبیات بسیار علاقهمند بود و دوست داشت که نویسنده شود ولی بعد از آشنایی با ریاضیات، به آن علاقهمند شده است. از آن پس بود که گرایش و علاقه وی به ریاضیات بیشتر شد و در نتیجه او هم بیشتر وقت خود را به این موضوع اختصاص داد. به نظر میرسد یکی از دلایل کمکاری یا تعلل یادگیرندههای ما این است که هم نتوانستهاند خط اصلی گرایش یا استعداد خود را کشف کنند و هم نمیدانند که کدام رشته یا گرایش علمی برای آنها مناسبتر است. به بیان دیگر برای انتخاب بهترین گرایش علمی برای خود (که با روحیات و استعدادهای آنان بیشترین سازگاری را داشته باشد)، در نوعی بلاتکلیفی بهسر میبرند. شاید یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت بسیاری از یادگیرندههای خوب و بااستعداد ما این است که منابع خوبی در اختیار آنان نیست. برای مثال با وجود اینکه تعداد و عنوانهای بسیار زیادی از کتابهای مختلف درسی و آموزشی و کمکآموزشی در جامعه ما وجود دارد، ولی بهلحاظ کیفیت، کتابهای کمی هستند که بتوان از آنها بهعنوان یک کتاب علمی نام برد.
نکته دیگری را که میخواهم به آن بپردازم، بررسی نقش هوش و استعداد در موفقیت افراد است. برخی از رسانهها اینگونه القا میکنند که افرادی مانند «مریم میرزاخانی» به این دلیل موفق شدند که از هوش بسیار بالایی برخوردار بودند اما به باور اینجانب، هوش به تنهایی نمیتواند ضامن موفقیت بیچونوچرای افراد شود. یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت افراد، تلاش و کوشش مستمر است که ما متاسفانه در برخی از موارد از نقش و اهمیت اساسی آن غافل میشویم. حتی به باور اینجانب نقش تلاش به تنهایی از نقش هوش به تنهایی بیشتر است. به بیان دیگر، اگر کسی بهره هوشی چندانی هم نداشته باشد، میتواند با سعی و تلاش زیاد به موفقیتهای نسبی برسد، یعنی میتواند با سعی و تلاش بیشتر، ضعفهای خود را جبران کند. این حکم تا حدودی کلی است و صرفا ویژه تحصیل در رشتههای علمی نیست و افراد در هر شغل و موقعیتی که باشند، میتوانند با تکیه بر تلاش خود، زمینههای موفقیت خود را فراهم کنند. اما اگر کسی باهوش باشد ولی تلاش نکند و صرفا به هوش خود تکیه کند، نتیجه چندانی نمیگیرد و نمیتواند به موفقیتهای درخشانی دست یابد. به بیان دیگر، بهترین نتیجه وقتی حاصل میشود که همه این موارد با یکدیگر همراه شوند.
یکی از بهترین نمونههای اینگونه موارد خانم«مریم میرزاخانی» است. وی دانشآموز باهوش و بااستعدادی بود، این نکتهای است که همه به آن اذعان دارند و لازم نیست من روی آن تاکید کنم یا شواهدی برای اثبات آن بیان کنم. اما نکته مهم این است که وی هیچگاه صرفا به هوش و استعداد خود تکیه نکرد بلکه انسان بسیار تلاشگری بود که همیشه برای رسیدن به نتیجه نهایی سعی میکرد و تا رسیدن به نتیجه نهایی از پا نمینشست.
نکته بسیار مهم دیگر، وجود این باور در بین مردم است که ایرانیان افراد باهوشی هستند و نمونههایی مانند «مریم میرزاخانی» را برای اثبات گفته خود ارایه میکنند. در این مورد چندنکته قابل ذکر است؛ اول اینکه نمونههایی مانند «مریم میرزاخانی» کموبیش در همه جوامع وجود دارد اما ما از وجود تعداد زیاد نخبههای کشورهای دیگر در زمینههای مختلف بیخبر هستیم. چرا ما وجود نخبههایی مانند «مریم میرزاخانی» را بهعنوان سند هوش جامعه ایرانی مطرح میکنیم اما به وجود موارد مشابه در جوامع دیگر بیتوجه هستیم؟ از طرف دیگر، آماری از به خارجرفتههایی که موفقیتی به دست نیاوردند، نداریم. تا جایی که من اطلاع دارم، تاکنون تحقیق جامع و کاملی درباره مقایسه هوش افراد در جوامع مختلف صورت نگرفته و بیشتر مواردی که در مورد هوش مردم کشورهای مختلف ادعا میشود، مبتنی بر اخباری است که صحت و درستی آن هیچگاه تایید نشده است. اما نکته مهم دیگر آن است که برخی از مردم، داشتن دانش و اطلاعات زیاد را به معنی، هوش زیاد میدانند. این حافظه است نه هوش. باید دانست که امروزه با توجه به ازدیاد رسانهها و وسایل ارتباط جمعی، افراد اطلاعات زیادی در زمینههای گوناگون دارند و برخی همین دانش زیاد را به معنای هوش زیاد ارزیابی میکنند. هوش، موضوعی چندوجهی است که ممکن است اطلاعات عمومی یکی از وجوه آن باشد اما نشاندهنده همه جنبههای هوش نیست. یکی از مهمترین ویژگیها و جنبههای هوش، داشتن قدرت تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات است. در هر صورت، مقایسه هوش افراد در جوامع مختلف کاری بسیار دشوار است و بهسادگی نمیتوان درباره آن قضاوت کرد. برای مثال آیا بهسادگی میتوان بهره هوشی دانشآموزان ایران را با بهره هوشی دانشآموزان چین، سومالی یا دانشآموزان کشورهای دیگر بررسی کرد و به این نتیجه رسید که دانشآموزان کدام کشور باهوشترند؟ البته نکته جالب اینکه در مقابل، شاید به ایمیلهایی برخورد کرده باشید که بین افراد دستبهدست میشود و در آن ادعا شده بهره هوشی ایرانیان پایینتر از نرم جهانی است، که باز هم بدون دلیل و سند است. به باور من نباید به هیچکدام از این دودسته توجه کرد. در پایان میخواهم روی این نکته تاکید کنم که ارزش کار «مریم میرزاخانی» به چندیندلیل بسیار بالاست؛ اول اینکه وی مدال فیلدز، بالاترین جایزه در رشته ریاضی را دریافت کرده، دوم اینکه وی اولین زنی است که در طول مدت حدود 80ساله اهدای این جایزه، آن را دریافت کرده است. «میرزاخانی» موجب افتخار و غرور هریک از ایرانیان است و با پشتکار و تواضعی که در وی سراغ داریم، موفقیتهای بیشتری را پیشرو خواهد داشت و به گفته خودش مدال را فراموش میکند و راه خودش را ادامه میدهد. امیدوارم محیطهای آموزشی ما شاداب و زنده باشند، بهگونهای که فرصت رشد و بالندگی برای همه فراهم شود.