جمله ای که پس از درگذشت عباس کیارستمی به کرّات شنیدیم، عبارت معروف ژان لوک گدار بود که "سینما با گریفیث آغاز می شود و با کیارستمی تمام می شود" اما شاید بهترین جمله ای که در وصف کیارستمی گفته شده را میشائیل هانکه به زبان آورده باشد که " کیارستمی به چنان درجه ای از سادگی و بی آلایشی رسیده که دست یافتن به آن کار بسیار دشواری است" یک جمله متناقض نما: دشواریِ رسیدن به سادگی. یک سینما با نگاهی انسانی و صمیمی به زندگی و پدیده ها. فیلمسازان بسیاری در حیطه سینمای انسانی فیلم ساخته اند اما هیچکس کیارستمیِ دوم نشد. تلاش کیارستمی برای فیلم ساختن از یک رویکرد شاعرانه-فلسفی می دمید. توجه به کودکان، به طبیعت و عشق به زندگی، میراث بزرگ عباس کیارستمی بود. به خصوص کودکان که کیارستمی از طریق آنها، هم خواسته های نوع دوستانه خود را مطرح می کرد و هم قلب او برای دردهای آنها می تپید. در مورد دوم، برخورد کودک با مدرسه و نظام آموزشی، مضمون چندین فیلم کیارستمی را شامل می شد. برای مثال در فیلم مشق شب، کودکانِ اتوماتیزه شده، هراسان و بی اعتماد، مظهر نارضایتی از برخی جنبه های آموزشی بودند. بیایید با یادی از عباس کیارستمی، نگاهی داشته باشیم به سه فیلم جهانی که در این سالها در مورد آموزش، مدرسه و معلمین ساخته شده است.
کلاس/ لورن کانته/ 2008
معلمی در سال جدید تحصیلی، پای به مدرسه ای جدید می گذارد. فیلمی بر اساس رمان فرانسوا بیگادو که خودش در فیلم در نقش معلم بازی می کند. معلمِ فیلم که نامش هم فرانسوا است، کوشش بسیاری می کند تا اندوخته های خود را که گاهی فراتر از محدوده درس و مسئولیت های تدریس می رود، به شاگردان منتقل کند. اما سرسختی برخی از کودکان، گاهی او را عصبی می کند، پرخاشگر و ناامید می کند اما هربار با جدیتی بیشتر ادامه می دهد. تمام مدت زمان این فیلم در کلاس درس، در راهروها و حیاط مدرسه سپری می شود. 'کلاس' توانست نخل طلا را دریافت کند و در لیست ده فیلم برتر سال 2008 بسیاری از منتقدین قرار گرفت. راجر ایبرت به این فیلم 4 ستاره داده است؛ از 4 ستاره ممکن.
آقای لازار/ فیلیپ فالاردیو/ 2011
در هیاهوی برنده شده فیلم جدایی نادر از سیمین در بخش بهترین فیلم خارجی زبان اسکار، فیلمی از کانادا حضور داشت به نام آقای لازار. کمی که آب و تاب ها خوابید، ایرانی ها سراغ این فیلم هم رفتند و جهانِ بسیار زیبای فیلم را کشف کردند. 'بشیر لازار'، مهاجری از الجزایر، جایگزین معلمی شده که دست به خودکشی زده است. هم علاقه بچه ها به معلم قبلی و هم فاصله فرهنگی با آقای لازار و مقایسه او با معلم پیشین، کار را دوچندان برای معلم جدید سخت کرده است. هیچکس از رنج های نهان معلم جدید آگاه نیست و او هم، با وجود همه درگیری هایی که در مورد مرگ همسر و مشکلات مهاجرت با آنها مواجه است، عشق و نیروی شگفت انگیزی برای بچه ها می گذارد. 3/5 از 4، نمره ایبرت به این فیلم بود.
گسست/ تونی کای/ 2011
تونی کای که با فیلم تاریخ مجهول آمریکا، ثابت کرده بود که چقدر در ترسیم لحظات سخت نوجوانی و مرحله بلوغ ماهر است، در این فیلم، که عنوان آن را از یکی از گفته ی کامو انتخاب کرده - با این مضمون که هرگز اینچنین احساس گسست از خود و حضورم از این جهان نداشته ام - به ارتباط دوستانه و انسانی معلمی با بازی آدرین برودی می پردازد که دلسوزانه، با وجود داشتن زخم هایی عمیق در سینه، به دنبال کمی بهتر کردن اوضاع برای شاگردان یا لااقل سنگ صبور بودن برای آنهاست. 'گسست' نمونه ای درخشان از واقعیت نظام دانش آموزی و تربیتی در آمریکاست که به انسان هایی ورای شغل معلمی برای سر کردن با انبوه سختی های بچه ها نیاز دارد.
کیارستمی مثل یک درخت تنومند برای سینمای ایران بود. مرد دانا، مرد نگاه های عمیق که کودکان برای او معنای آشتی بودند. اگر داستایوفسکی راه نجات بشر را زیبایی می دانست، برای کیارستمی جاده خوشبختی و نجات جهان از جاده سبز کودکی می گذشت. یادِ او در میان همه ی طرفدارانش و به ویژه کودکانِ کوچکِ امروز و کودکانِ حالا میانسال دیروز جاودانه است.