نوربرت وینر در سال 1894در كلمبیا ایالت میسوری(در ایالات متحده) از پدری لهستانی و مادری آلمانی متولد شد. در 14 سالگی ریاضیات عالی را آموخت و در 18 سالگی از دانشگاه هاروارد دكترای ریاضی گرفت .از سال 1919معلم و از سال 1932 استاد دانشگاه ام.آی .تی بود. در منطق ریاضی و فیزیك نظری كار می كرد و در سال های 1939 تا 1945 دوران جنگ جهانی دوم در شبكه های الكتریكی و ماشین های محاسبه به خصوص در ارتباط با ماشین های بالستیکی، كار می كرد.
در فاصله ی سال های 1945 تا 1947 كه در مكزیك كار می كرد به فكر یگانه كردن دانش هایی افتاد كه كارشان مطالعه ی روند حفظ و به كار گیری آگاهی ها و جهت دادن به آن ها و مدیریت و كنترل است و این دانش جدید را “سیبرنتیك“ نامید كه اگر نخواهیم خیلی دقیق باشیم می توان آن را مرز مشترك ریاضیات با صنعت و بیولوژی دانست .
حال سرگذشت زندگی نوربرت وینر را از زبان خود ایشان می خوانیم:
به این دلیل به این دانش رو آوردم كه خواست پدرم بود ولی به همان اندازه در خود كشش عمیقی نسبت به فعالیت های عملی احساس می كردم، تقریبا" چهار سالم بود كه خواندن را یاد گرفتم , 9 سالم بود كه وارد دبیرستان شدم .بیماری چشم داشتم ، به قدری بد می دیدم كه پزشكان می ترسیدند به كلی بینایی خود را از دست بدهم و به همین علت موقعیت خاصی در میان بچه ها داشتم. پدرم نیرومند بود، كار او در ترجمه ی بیست و چهار جلد آثار تولستوی از روسی به انگلیسی و در عرض دو سال كاری فوق العاده و خارج از نیروی عادی یك انسان بود.بهترین مربی من در كمبریج ,برتراند راسل بود ،با راهنمایی او بود كه به منطق ریاضی پرداختم و یك رشته از مسائل كاملا" كلی مربوط به فلسفه ریاضی و فلسفه دانش را به طور عام آموختم. راسل مرا قانع كرد كه بدون آشنایی جدی با خود ریاضیات نمی توان به فلسفه ی ریاضی پرداخت.به كلاس های درس هاردی می رفتم و متوجه شدم كه او تنها یك معلم نمونه نیست بلكه در ضمن دانشمندی است كه هر جوان ریاضی دان شهرت طلبی می تواند او را به عنوان الگو برای خود انتخاب كند.
داوید هیلبرت نیز معلم من بود، هیلبرت به حل پیچیده ترین مسائل در همه ی شاخه های ریاضیات معاصر دست می زد و با توانایی حیرت انگیزی غیر عادی ترین اندیشه های به كلی انتزاعی را با موضوع های مشخص فیزیكی و علمی پیوند می داد.وقتی در كمبریج بودم ,راسل نه تنها اهمیت واقعی ریاضیات را به من شناساند بلكه مرا به ضرورت پیوند ریاضیات با فیزیك هم متقاعد كرد سپس وینر به واقعه ی جنگ جهانی اول می پردازد و اضطراب های ناشی از آن را چنین بیان می كند :جنگ برای آمریكائی ها چند سالی دیرتر از اروپایی ها شروع شد ولی من از اوت سال 1914 بی وقفه در اندیشه ی آن بودم .
سپس وینر به كارهای اولیه ی خود در ریاضیات اشاره می كند و از ناكامی های حاصل در این مسیر حرف می زند:در آن زمان در ریاضیات بسیار ولی بی حاصل كار می كردم، می خواستم مهارت و تجربه ای را كه در تفكر انتزاعی از راسل آموخته بودم در زمینه ی توپولوژی به كار ببرم ،توپولوژی رشته ی خاصی از ریاضیات است كه سر وكار آن با اشكال هندسی است و ویژگی های كلی آن اشكال را بررسی می كند .آن گاه وینر برای این كه نشان دهد نوابغ به درد كارهای جنگی نمی خورند داستان به پشت جبهه رفتن خود را تعریف می كند :من وگروهی از ریاضی دانان لشگری وكشوری در مركز آزمایش تیر اندازی ،واقع در آبردین در ایالت مریلند مشغول به كار شدیم كار ما این بود كه جدول تیراندازی توپ ها را تنظیم كنیم بیش از شش ماه در آبردین بودم ابتدا به صورت شخصی وسپس به صورت سرباز .
در تمام موارد دچار خطاهای بزرگ می شدم واگرچه معلوم بود موارد مزبور كاملا"غیر ارادی ;واز شرارت نیست ولی به هرحال تاثیر نامطلوبی بر جای می گذاشت.نمی توانستم با دوستانم کنار بیایم.در فوریه ی 1919 به علت بی لیاقتی از کار در ارتش معاف شدم.چند ماهی را با نوشتن مطلب برای روزنامه گذراندم و بعد دو اثر درباره ی جبر نوشتم.
وینر در سال 1933 جایزه ی Bocher و در سال 1964 مدال علمی علوم را از آن خود کرد.سرانجام در مارس سال 1964 در سن 69 سالگی در شهر استکهلم کشور سوئد از دنیا رفت.به افتخار این دانشمند فقید، جایزه هایی با عنوان "جایزه نوربرت وینر در ریاضیات کاربردی "در سال 1967توسط دانشگاه"ام.آی.تی"اهدا شد.