مری فیرفکس سامرویل در بیست و ششم دسامبر سال 1780 در شهر جدبری اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش دریادار بود و تبعا مدت های طولانی دور از خانه و خانواده به سر می برد. مادرش خواندن را به او آموخت، با این حال تا ده سالگی مدرسه ای نرفته بود، تا آنکه پدر یکباره دریافت دخترش را یک «وحشی» بیسواد بار آورده است. بدین ترتیب، او را روانۀ مدرسۀ دخترانۀ سطح بالایی در ماسلبری کرد. یک سال حضور پر رنج و بی ثمر ماری در آنجا، تنها تحصیل رسمی او برای همیشه بود.
مری چند سال بعد با علم حساب آشنا شد، اما خانواده اش او را از ادامه هر گونه آموزشی بازداشتند. یکی از عمه هایش با خشم بسیار مری را به باد تمسخر گرفت و گفت : «من تعجب می کنم چرا اجازه می دهید مری وقت خود را با خواندن کتاب تلف کند. اگر مرد بود شاید بیشتر از این ها خیاطی میکرد!» روزی در یک میهمانی، مری مجلۀ معمولی ای را سرسری ورق میزد، او در این باره می گوید: در صفحات آخر مجله چیزی را دیدم که به طور ساده برای من یک پرسش حساب به شمار می آمد، اما با ورق زدن مجله، از دیدن سطوری که در آنها اعداد و حروف به هم آمیخته بودند و بیشتر از همه x و y دیده می شدند شگفت زده شدم و پرسیدم: «این ها چیستند؟» دوشیزه اوگلوی در پاسخم گفت: «اوه، این نوعی حساب است که به آن جبر می گویند، اما من نمی توانم دربارۀ آن هیچ توضیحی به تو بدهم.» و ما دربارۀ چیزهای دیگر به گفتگو پرداختیم. در راه خانه من به این فکر می کردم که معنی جبر را در کدام یک از کتاب هایم می توانم پیدا کنم؟
اما هیچ یک از کتاب های موجود در خانه پاسخ مری را ندادند. بر حسب اتفاق شنید که کتاب عناصر اقلیدس یک کتاب مهم دربارۀ پرسپکتیو و مکانیک است و آنگاه با مشکل پیدا کردن نسخه ای از آن رو به رو شد. برای یک دختر جوان چندان آسان نبود که به فروشگاهی برود و آن کتاب را بخواهد. باز هم برحسب تصادف، معلم سرخانۀ برادر کوچکترش از علاقه مری به کتاب اقلیدس آگاه شد و تا آنجا که می توانست هرچند اندک، او را در مطالعۀ عناصر کمک کرد.
مادر مری از چنین علاقۀ نامتناسبی که دخترش داشت مورد استهزاء واقع می شد و مانند سرگذشت سوفی ژرمن، از اتاق خواب مری نیز شمعدانها را بیرون می بردند تا دختر از مطالعه باز بماند. اما پیش از آنکه اتاقش در تاریکی اجباری فرو برود، ماری شش فصل از کتاب عناصر را مطالعه کرده بود و «اکنون می بایست فقط به حافظه ام تکیه می کردم. از آغاز فصل اول شروع می کردم و تا آنجا که خوانده بودم همه را در ذهن خود مجسم می کردم. پدرم در مدت کوتاهی که به خانه برگشته بود به ترتیبی دریافت که من در چه حال و هوایی به سر می برم، و به مادرم گفت: باید کار را در همینجا فیصله بدهیم، وگرنه در همین روزهاست که باید مری را در دیوانه خانه ببینم.»
در 24 سالگی با پسرعمویش ساموئل گریگ ازدواج کرد، اما سه سال بعد ساموئل درگذشت. از او یک پسر و مقدار کافی پول برجای ماند و با پولی که مری به ارث برده بود می توانست آن گونه که دلخواهش بود به مطالعه بپردازد. مری در مقابل حل یک مسالۀ مطرح شده در یک مجلۀ ریاضی معروف جایزه ای هم برد. این جایزه نشان نقره ای بود که نام مری روی آن حک شده بود. در سن 32 سالگی با پسرعموی دیگرش به نام دکتر ویلیام سامرویل ازدواج کرد. وی مشوق و حامی جدی مری در مطالعاتش بود. آنها در لندن اقامت داشتند و برای ملاقات دانشمندان زیادی به پاریس می رفتند. مری مقالات چندی دربارۀ فیزیک تجربی منتشر کرد که همگی مورد تحسین واقع شدند. طرفدارانش عزم و هنر او را در آمیختن زندگی خانوادگی با مطالعات علمی می ستودند.
دوستان و همکاران علمی اش او را به ترجمۀ رسالۀ با ارزش لاپلاس به نام مکانیک سماوی ترغیب کردند و ترجمۀ وی تحت عنوان «مکانیسم سماوات» در سال 1831 هنگامی که به مرز 51 سالگی رسیده بود از زیر چاپ درآمد. برخلاف انتظارش، کتاب محبوبیت فوق العاده ای یافت. بارها و بارها تجدید چاپ شد و مدت یک قرن به عنوان کتاب درسی در ریاضیات نجومی تدریس می شد. مری سامرویل با ترجمۀ خود، اثر مشکل و فراموش شدۀ لاپلاس را وضوحی دیگر بخشیده بود. وی با این کار اعتبار یک مفسر علمی کارآمد را برای خود بدست آورد. پیشگفتار ریاضی او بر ترجمۀ کتاب، جداگانه و با عنوان «پیشگفتاری بر مکانیسم سماوات» تجدید چاپ شد و به مدت یک قرن به عنوان اثری ارزشمند مطرح بود.
جامعه های علمی زیادی این زن ریاضیدان را به عضویت خود انتخاب کردند و «انجمن سلطنتی» تندیس بالا تنۀ او را در سالن خود قرار داد. اما خود وی موفق به دیدن آن نشد، چرا که زنان اجازۀ ورود به انجمن سلطنتی را نداشتند!
مری سامرویل بقیۀ عمرش را، که عمدتا در ایتالیا سپری شد، صرف نوشتن شرح و تفسیرهای علمی کرد که از سطح بسیار بالایی برخوردار بودند. رسالۀ او به نام پیوستگی علوم فیزیکی که برای اولین بار در سال 1834 از زیر چاپ درآمد، 9 بار دیگر تجدید چاپ شد و مورد ستایش فراوان «جیمز کلرک ماکسول» قرار گرفت. بحثی که او دربارۀ سیارۀ فرضی مزاحم اورانوس پیش کشیده بود رهنمودی شد برای «جان کاوچ ادمز» در محاسبه موقعیت فضایی نپتون. دو مورد از کتاب های مری مورد انتقاد اعضای مجلس نمایندگان قرار گرفت. و متنی که دربارۀ جغرافیای فیزیکی نوشته بود از طرف کلیسای یورک کاتدرال مورد حمله قرار گرفت، چرا که او زمین شناسان را بیشتر از کشیشان مورد حمایت خود قرار داده بود. اما به هر حال جغرافیای فیزیکی بارها و بارها تجدید چاپ شد.
در سال 1869 اثر بزرگ و مفصل او علوم مولکولی و میکروسکوپی به چاپ رسید. مری در زمان انتشار این کتاب به مرز 89 سالگی رسیده بود و در این سن و سال اندیشۀ تجدید نظر و آماده سازی کتاب برای چاپ دوم را در سر می پروراند. او یکی از دوستان داروین بود، اما اصرار بر آن نیز داشت که بوی هیچگونه داروین گرایی از آثارش به مشام نرسد. در سال های آخر زندگی خاطرات دلپذیرش را نوشت که پس از مرگ وی به چاپ رسید. دست نوشتۀ رساله اش دربارۀ تفاضل های متناهی را که از چهل سال پیش شروع کرده بود مورد تجدید نظر قرار داد، و در روز مرگش مشغول مطالعۀ اعداد چهارتایی بود.
مری سامرویل سرانجام در بیست و نهم نوامبر 1872، یک ماه پیش از رسیدن به نودومین روز تولدش، درگذشت. دوستان دانشمندش تقاضای دفن او در گورستان وستمینستر را داشتند، اما این تقاضا از طرف اخترشناس انجمن سلطنتی به نام «جرج بیدل ایری» رد شد. این ستاره شناس، سال ها پیش از مرگ مری سامرویل به خاطر برخورد غیرعلمی اش در برابر محاسبۀ موقعیت سیارۀ نپتون توسط جان کاوچ ادمز، مورد تمسخر عموم قرار گرفته بود و به سبب نقشی که سیارۀ فرضی مزاحم عنوان شده از طرف مری سامرویل در محاسبات جان ادمز داشت، کدورتی دایمی بین او و این زن دانشمند به وجود آمده بود. به سبب کینۀ شدید پس از مرگ سامرویل نیز پیشنهاد دفن او را در گورستان وستمینستر را رد کرد. بعدها به افتخار این زن ریاضیدان کالج سامرویل در آکسفورد تاسیس شد.