در ایران تقریبا روزی را به یاد نمیآوریم که بدون فاجعه زیستمحیطی سپری شده باشد. مساله آلودگی هوا در شهرها و مرگومیر ناشی از آن، هر انسان اندیشمندی را نگران میکند. بحران موجود محیطزیست بهحدی است که بشر امروز را به فکر واداشته که دیگر نمیتواند به بیتوجهی گذشته خود نسبت به محیطزیست ادامه داده و نیاز به اقدام فوری برای رسیدن به سطح مقبولی از سلامت را شدیدا احساس میکند. دستیابی به محیطزیست سالم در هر کشوری با آگاهیهای عموم مردم آن جامعه ارتباط دارد. جامعه باید بداند که محیط محدودیتهایی دارد و شخص باید در چارچوب این محدودیتها گام بردارد و تنها با حفظ زیستگاه خود است که میتواند جان خود و نسلهای بعدی را حفظ کند.
مراکز آموزش عالی در کنار تربیت نیروی متخصص، وظایف اجتماعی و فرهنگی نیز دارند و در کنار واقعیت تلخ بحران محیطزیست باید به این وظیفه خود عمل کرده و اقدامات مناسبی انجام دهند. حضور چندساله دانشجویان در مقاطع دانشگاهی فرصتی طلایی و دست نیافتنی برای تغییر در دانش و رفتار دانشجویان و نهایتا جامعه فراهم میکند. وسعت قابل توجه جمعیت دانشجویی کشورمان، بهعنوان سرمایههای ارزشمند ملی و داشتن این باور که این قشر خود میتوانند در تغییر نگرش و رفتار خانوادههای خود سهم مهمی داشته باشند، لزوم استفاده از این پتانسیلهای ارزشمند را هر چه بیشتر عیان میکند.
درحال حاضر بخش آموزش عالی کشور در زمینه آموزشهای عمومی زیستمحیطی از کارکرد مناسبی برخوردار نبوده و نیازهای آموزشی رشتههای مختلف تحصیلی در زمینه محیطزیست مورد غفلت قرار گرفته است و در نتیجه امکان ارایه آموزشهای متناسب و کاربردی در دانشگاهها فراهم نیست. بهعنوان مثال دانشجوی پزشکی باید راجع به آلایندههای محیطی و نقش آنها در بروز بیماریها اطلاعاتی داشته باشد. این قضیه به قدری حیاتی است که فقدان اطلاعات پزشک از آن، تشخیص و درمان بیماری را نه تنها با مشکل مواجه میکند بلکه درصورت تجویز داروی نادرست آن را تشدید خواهد کرد. بهعنوان مثال کادمیوم یک فلز سمی محیطی است که در صورت تماس زیاد انسان با آن، عوارضی شبیه روماتیسم با اختلالات دردناک اسکلتی به نام ایتای-ایتای ایجاد میکند. همچنین این فلز میتواند صدمات جدی کلیوی را سبب شود. برخی گزارشها حاکی از ارتباط بین کادمیوم و فشارخون است که امسال از سوی سازمان بهداشت جهانی بهعنوان معضل سلامت اعلام شده است!
حال این سوال پیش میآید که آیا پزشکان در تشخیصهای خود توجه کافی به آلایندههای محیطی و ارتباط احتمالی بیماریها با آنها دارند؟ یا یک دانشآموخته حقوق تا چه اندازه از قوانین، مقررات و حقوق محیطزیست اطلاع داشته و نسبت به جرایم زیستمحیطی قضاوت درستی دارد؟ یک فارغالتحصیل عمران یا معماری تا چه میزان از دانش پایه زیستمحیطی در طراحی جاده، سد یا شهر مطابق اصول پایدار بهره میگیرد؟
به نظر میرسد افزودن واحدهای درسی مرتبط با محیطزیست بنا به نیازهای آموزشی هر رشته به واحدهای اجباری یا اختیاری دروس دانشگاهی فرصتی برای فارغالتحصیلان فراهم میکند تا حداقل دانش و نگرش زیستمحیطی را کسب کرده، با تهدیدات پیشروی محیطزیست آشنا شده و راهکارهای مقابله با آنها را فراگیرند و در یک کلام «اخلاق زیستمحیطی» را بهعنوان یک شهروند بیاموزند. در تحقق این آرمان، اقدام شایسته سیاستگذاران آموزش عالی در تصویب این واحدهای درسی بسیار حیاتی است. در طراحی این واحد درسی باید نیازها و شرایط جامعه و ویژگیهای مخاطبان لحاظ شده و در تعیین منابع آموزشی بر سه جنبه دانشی، نگرشی و رفتاری توجه مناسب شود. رویکرد مشابهی در کشور استرالیا برای حل مشکل مهم بهداشتی مانند شیوع بالای بیماری انگلی کیست هیداتیک اتخاذ شد و در حال حاضر با این نگاه جامع به کارکرد آموزش در ارتقای جامعه، این معضل بهداشتی بهطور کامل حذف شده است. بنابراین گنجاندن مسایل مربوط به حفظ محیطزیست در برنامه آموزشی تمام مقاطع دانشگاهی بهعنوان یک دانش اجتماعی و فرهنگی میتواند به ارتقای شاخصهای زیستمحیطی کشور منجر شود.