کارشناسان علوم تربیتی بر این باورند که آشناسازی کودک با مهارتهای اندیشیدن میتواند علاوه بر تأثیرات مثبت گفتاری و شنیداری، روند اجتماعی شدن کودک را تسریع نماید؛ مهمتر اینکه به رشد استقلال فکری، تفکر انتقادی و خلاق در کودکان کمک مینماید . برای رسیدن به این هدف گنجاندن مفاهیم فلسفی و اخلاقی در قالب داستان میتواند به کودکان یاری رساند. از آنجا که داستانها یکی از مبانی مهم در رشد تفکر و ارتباط با کودکان هستند، لازم است داستانهای خاصی برای این منظور نگاشته شوند که اصول داستانهای فکری در نگارش آن مورد توجه قرار گرفته باشند.
در اینجا به طور مختصر به برخی نکات ضروریتر که لازم است در داستان فکری مورد توجه قرار گیرند، اشاره میکنیم:
ـ داستان، روان و متناسب با سن کودک باشد.
ـ از موضوعات مورد علاقه کودکان استفاده شود.
ـ تفکر و تخیل کودک را برانگیزاند.
- مفاهیم در داستان به شیوهای به کار گرفته شود که کودکان در تجربة روزانة خود آنرا به کار برند.
ـ شخصیتهای داستان به گونهای طراحی شوند که کودک بتواند با آنها همانندسازی کند.
ـ داستان با فرهنگ ما مأنوس باشد و کودک به راحتی در فضای آن قرار گیرد.
ـ در داستان از دادن پیام مستقیم خودداری شود و به عبارت دیگر با قصد نصیحت نوشته نشود.
ـ موضوع داستان بحثانگیز باشد و کودکان را به گفتگوهای عمیق فلسفی تشویق کند.
ـ داستان سؤال برانگیز باشد و فرایند قضاوت و داوری را به طور غیر مستقیم به کودک بیاموزد.
ـ نتیجه گیری داستان به عهده کودک گذاشته شود.
ـ هر عمل و حادثهای علت منطقی داشته باشد که برای کودکان قابل فهم باشد؛ البته لازم نیست علت حادثه حتماً در داستان قید گردد.
ـ اسم داستان جذاب بوده و طرح داستان را فاش نکند.
ـ در صورت سریالی بودن داستانها، متن آن از آسان به سخت سوق داده شود.
توجه به این نکته ضروریست که پس از طرح داستان، در ذهن بچهها سؤالات زیادی ایجاد میشود که مربی باید با درایت این پرسشها را به سمت و سویی سوق دهد که آنان به بهترین صورت ممکن به مفهوم یا مفاهیم مورد نظر داستان دقت پیدا کنند. البته اینکه تصور کنیم حتماً کودکان به نتیجهای که در ذهن داریم، برسند مورد نظر نیست بلکه فرایند بحث کردن، دلیل آوردن و پذیرفتن دلایل منطقی و درست بیشتر مدنظر است. به عنوان مثال؛ مربی در داستان موش و قورباغه که در ادامه بدان اشاره میشود میتواند سؤالات ساده بچهها را به سؤالات فلسفی تبدیل کند.