نویسنده: مهین پناهی، دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا (س)
چکیده
این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که، «آموزش تفکر» و شیوه آموزش دوسویه در میان بزرگان فرهنگساز ایرانی مغفول بوده است یا نظایری دارد؟ با بررسی شیوه گفتوگوی دوسویه فریدالدین عطار در منطقالطیر و مقایسه آن با مؤلفههای «آموزش تفکر» متیو لیپمن، مشاهده شد که شیوه آموزشی عطار در قرن هفتم به شیوه آموزشی متیو لیپمن در قرن حاضر بسیار نزدیک است. این مقایسه با تسامح از تعریف کودک در دیدگاه روانشناسان، که غالباً بین یک تا دوازده سال است، انجام شده است. کودک از دیدگاه عارفان انسانی خام و مبتدی است و این تعریف، نزدیک به تعریف «کودک، کودک است» در P4C است. همانطور که دیدگاه عطار و لیپمن در موضوع آموزش (فلسفه) و هدف آموزش (ارتقای تفکر و اتخاذ تصمیم آزادانه برای خود) شبیه به هم است در شیوه آموزش آنها نیز شباهت زیادی دیده میشود. هر دو از قصه و گفتوگو در شیوه آموزش خود بهره بردهاند و در روش هر دو، تعلیم تفکر و فلسفه موجب تغییر رفتار میشود.
کلیدواژگان
متیو لیپمن؛ فریدالدین عطار؛ آموزش تفکر؛ شیوه آموزش دوسویه
مقدمه:
به طورکلی دو شیوه برای آموزش کودکان تعریف شده است.
1. شیوه آموزش مستقیم:
در این شیوه، پدر و مادر یا معلمـان اطلاعـات را بـه کـودك منتقل می کنند. این شیوه آموزش مبتنی بر تربیت یکسویه (معلم به کودك) است؛ جـان لاك (John Locke) معتقد است اطاعت از بزرگترها، بزرگترین رمـز موفقیـت اسـت و انسـان شکیبا، خردمند، و هوشیار باید راهنمایی و تربیت کودك را زیر نظر داشته باشد و بایـدها و نبایدها را به او بیاموزد (نقیب زاده، 123 :1365).
2. شیوه آموزش فکرکردن:
در این روش، کودك تقریباً مستقل به حل مشکلات و پاسخ پرسش های خود دست می یابد، و آموزش تفکر انتقادی مورد توجه است (مایرز، 35 :1383). لیپمن، با طرفداری از «آموزش تفکر»، حل مسائل به صورت گروهی را مطرح کـرد. وی معتقد است گفتوگو موجب تفکر میشود و شیوه آموزش از طریـق تفکـر موجـب تأمـل دانش آموز و کشف فردی جمعی آنان می شود (Lipman, 1993).
Title:
A Comparative Study on Teaching Thinking from Two Perspectives: Farid ud-Din Attar and Mathew Lipman
Abstract:
The present study was an attempt to investigate whether the Iranian influential scholars who cultivated the culture of the country have practiced teaching thinking through dialogic technique or have overlooked it. By comparing Farid ud-Din Attar’s dialogic style in Mantiqu 't-Tayr, (The Conference of the Birds) with Mathew Lipman’s teaching thinking components, it was perceived that Attar’s teaching technique in the seventh century was very close to that of Lipman’s. It is worth mentioning that the definition of child in the universal convention which asserts that a child is a human less than 18 years of age was adopted in this comparative study; however, from mystics’ perspective, a child is defined as an immature and inexperienced person, the definition which is closer to that of the p4c child. Attar and Lipman, as the study signified, not only shared ideas about teaching (philosophy) and its objectives (enhancing thinking ability and free decision making), but also had common preferences for teaching styles; they both used story and dialogue as techniques in teaching. Additionally, the study revealed that teaching thinking and philosophy could result in change of behavior.
Keywords:
dialogic teaching, Farid al-Din Attar, Mathew Lipman, teaching thinking
:: متن کامل پژوهش، در بخش ضمیمه و نیز در لینک منبع، در دسترس می باشد.