روزنامه ایران/ مهسا قوی قلب در گفتگو با محمد رضا ولدخانی، روانشناس
هنگام بازی با فرزندش نمیداند ببرد یا ببازد. هر بار که میبرد حس میکند کودک 6 سالهاش دلشکسته میشود و هر بار که میبازد ترس اینکه مبادا فرزندش متوجه شود که به دروغ به او باخته، ناراحتش میکند. اگر اصلاً بازی نکند که دیگر فاجعه به بار میآید؛ کودک 6 سالهای که از صبح پیش مادربزرگش بوده، حالا انتظار دارد توجه بیشتری از سوی والدین ببیند، دلش بازی میخواهد و امکان ندارد کوتاه بیاید.
در تربیتهای قدیم، عموماً بازی را ضایعکننده وقت میدانستند، از این رو، میان بازی و نظرات والدین، فاصله زیادی وجود داشت. علت آن بود که قدیمیترها، کودک را به منزله انسانی بزرگ میپنداشتند و از او رفتار بزرگترها را توقع داشتند، حالا میشود فهمید که چرا کودکان آن دوره همیشه از مکتب و مکتبخانه فراری بودند. اما امروزه مسأله بازی، یکی از عناصر اصلی آموزش و پرورش کودکان تلقی میشود و به شکل یک اهرم یادگیری در آموزش و پرورش مورد استفاده قرار میگیرد.
اهمیت و نقش بازی در پرورش کودک
محمد رضا ولدخانی، روانشناس در این زمینه به «ایران» میگوید: از نظر «پیاژه» بازی در رشد هوشی کودک نقش حیاتی دارد و آثار آن در زندگی و رفتار آدمی نیز مشهود است، همچنین اهمیت و نقش بازی بر رشد اجتماعی کودک بر کسی پوشیده نیست، زیرا کودک در بازی، با همبازیهای خود ارتباط برقرار کرده و چگونگی ارتباط را تجربه میکند و رعایت مقررات در بازیهای اجتماعی، احترام به قوانین و مقررات اجتماعی و همچنین پذیرش انتقاد و همکاری گروهی را نیز میآموزد.
کودک در بازی هم ضعفها و قوتها، ترسها و نگرانیها، بینشها و نگرشها، علایق و نفرتها و به طور کلی شخصیت خود را بروز میدهد و در بسیاری از موارد خود نیز به ضعفها و قوتهای خود پی میبرد و در صدد برطرف کردن ضعفها و تقویت نقاط قوت خود بر میآید. به گفته او والدین و مربیان در بازی با کودکان باید سعی کنند خود را به اندازه کودک پایین بیاورند و با کودک، کودکی کنند، نه اینکه همواره به خود، چهره هدایتگرانه و رهبری بگیرند زیرا در این صورت است که کودکان بازی طبیعی را مشاهده میکنند و از هدایتها و راهنماییهای آنها متأثر خواهند شد.
در بازیهای دو نفره همیشه این سؤال پیش میآید که آیا باید در بازی برنده شویم یا بگذاریم کودکمان برنده شود؟
ولدخانی در پاسخ به این سؤال میگوید: در بعضی بازیها برد و باخت وجود ندارد. اما والدین میتوانند بازی را از حالت خنثی خارج کرده و آن را هدایت نمایند. مثلاً اگر در ماشین بازی یا خاله بازی فرزند خود مشارکت میکنیم، میتوانیم بازی را طوری هدایت کنیم که فرزندانمان احساس موفقیت نمایند؛ در خاله بازی برگزاری موفق و مناسب یک میهمانی یا پخت یک غذای خوشمزه و آشپزی موفق و در ماشین بازی رانندگی خوب و تشویق کودک توسط پلیس فرضی، که در این صورت بازی از حالت خنثی خارج شده و بازی برد – برد بدون باخت خواهد بود و در پایان بازی هم کودک و هم والدین برنده هستند.
به گفته این روانشناس در بازیهایی که برد و باخت در آنها وجود دارد هر بازی را در سه مرحله انجام دهید. بار اول به کودک اجازه دهید که شما را در بازی ببرد؛ این برد کمک میکند تا اعتماد به نفس او افزایش پیدا کند. بچهها واقعاً باور میکنند شما را در بازی بردهاند، همچنین این برد باعث میشود کمی تخلیه هیجانی شوند و اگر از شما خشمی جمع کردهاند مقداری از آن خشم با شکست شما تخلیه خواهد شد.
بار دومی که بازی میکنید بهتر است در بازی کودک را ببرید؛ این باخت به کودک کمک میکند که مفهوم شکست را دریابد و «نه» شنیدن را یاد بگیرد و کمکم متوجه این امر شود که گاهی انسان تمام تلاشش را میکند ولی موفق نمیشود؛ همچنین با برنده شدن، نقش والدگری والد نزد کودک تقویت خواهد شد.
بار سوم که بازی را انجام میدهید باید کاری کنید کودک با تلاشی بسیار بیشتر از تلاشی که آن دو بار داشته برنده شود. این بار در حال آموزش این نکته هستید که گاهی برای موفقیت باید خیلی تلاش کرد. با این برد که با تلاش و زحمت برای کودک به دست آمده، احساس شادی و نشاط در وی ایجاد شده و به تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس او کمک میکند.