فرقی نمی کند چه شغلی باشد، امروزه در اکثر آگهی های استخدام، داشتن روابط عمومی خوب و مهارت های اجتماعی جزئی جدایی ناپذیر از خصوصیات مورد نظر کارفرماهاست. از متصدی امور دفتری گرفته تا مدیر عامل، از متخصص زیبایی و تناسب اندام گرفته تا بازاریاب و فروشنده، داشتن روابط عمومی خوب یک ضرورت است. اما این اصطلاح در واقع اشاره ای است به بالا بودن هوش اجتماعی (یا هوش عاطفی) او. این اصطلاح در دهه 1990 برای اولین بار مطرح شد و زمانی که دنیل گلمن (1995) از این اصطلاح در کتابش استفاده کرد، عمومیت یافت. از این پس بود که محققان بیشماری در سراسر جهان هر ساله تحقیقاتی را در زمینه تاثیر هوش عاطفی بر جوانب مختلف زندگی فردی وا جتماعی افراد منتشر می کنند. اما تا کنون نتیجه اکثر این تحقیقات این بوده که داشتن هوش عاطفی بالا یک مزیت است و افرادی که این هوش را به وفور دارند، در کار و زندگی شخصی و اجتماعی به مراتب موفق تر از افرادی هستند که از هوش عاطفی پائینی برخوردارند.
اما در این میان محققینی نیز هستند که در سال های اخیر توجه خود را روی جوانب احتمالا منفی داشتن هوش عاطفی بالا متمرکز کرده اند. سال گذشته یک گروه از روان شناسان استرالیایی در نتیجه یک تحقیق رابطه ای را بین هوش عاطفی بالا و خودشیفتگی آشکار کردند. نتایج پژوهش های این گروه از دانشمندان نشان می داد افراد خودشیفته ای که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند می توانند از امتیازات شخصیتی همچون "دوست داشتنی بودن، جذاب و خوشرو بودن" در جهت امیال خودشان سوءاستفاده کرده و به فریب دیگران بپردازند. در سال 2014 نیز تحقیق دیگری رابطه ای را بین "استثمارگرایی خودشیفته" و "درک و شناخت عاطفی" پیدا کرد. به عبارت دیگر افرادی که قادر به سوءاستفاده و بهره کشی از دیگران بودند، مهارت ویژه ای نیز در خواندن احساسات و شناخت عواطف قربانیان خود داشتند.
تحقیق دیگری نیز رابطه ای را بین داشتن هوش عاطفی بالا و میزان حیله گری یا "ماکیاولیسم" (اشاره به نیکولو ماکیاولی نظریه پرداز سیاسی ایتالیایی قرن شانزدهم که حیله و تزویر را در سیاست مجاز می شمرد) پیدا کردند. نتایج این تحقیق نشان می داد افرادی که هوش عاطفی بالایی داشتند، بهتر می توانستند دیگران را از طریق فریب و نیرنگ، به سمت اهداف شخصی خود هدایت کنند و آنها را مورد سوءاستفاده قرار دهند. البته خبر خوب اینجاست که تعداد نیرنگ بازهایی که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند آنقدرها زیاد نیست!
اما متاسفانه برای بیشتر افراد، محل کار مکانی است که می تواند فرصت های بهتر و بیشتری را برای افرادی با هوش عاطفی بالا فراهم کند این افراد حتی بدون داشتن مهارت ها و قابلیت های عملی و فکری مورد نیاز برای گرفتن یک شغل، به سبب داشتن روابط عمومی بهتر، محبوبیت و مقبولیت اجتماعی بیشتری داشته و پیشرفت شغلی سریع تری نیز خواهند داشت. اگر این افراد از قوای هوش عاطفی خود برای رقابت و حذف رقیبان خود استفاده کنند، محل کار می تواند تبدیل به میدان مسابقه و جدالی نابرابر بین افرادی با مهارت و قابلیت های شغلی بالا و با هوش اجتماعی پائین و در عوض افرادی با هوش اجتماعی بالا ولی مهارت های شغلی پائین تر شود و جای تعجب ندارد که برنده این مسابقه، افرادی با هوش اجتماعی بالاتر باشند.
مخلص کلام آنکه داشتن هوش عاطفی و روابط اجتماعی بالا نمی تواند به خودی خود یک مزیت باشد بلکه نحوه استفاده از آن است که می تواند از این قابلیت انسانی، در مسیر ارتباط بهتر و موثرتر با دیگران استفاده کند یا بالعکس در مسیر فریب و سوءاستفاده از دیگران در جهت تامین منافع شخصی عمل کند.