روزنامه شرق / کامل حسینی
با نگاهی به صفحه حوادث روزنامهها متوجه میشویم جرم و بزهکاری به واقعیت زندگی روزمره تبدیل شده است؛ البته این به معنای تأیید جرم و بیتفاوتی در برابر آن نیست بلکه باید با پذیرش این واقعیت و کسب آگاهیهای لازم برای مقابله با آن آماده شویم و مهارت برای عدم رخداد یا بهحداقلرساندن رخدادن و آسیبهای آن را به دست آوریم. نگاهی دقیق به فرایند رخدادن جرم و جنایات، نکته مهمی را روشن میکند و آن هم این است که افرادی به علت سادهدلی یا آشنانبودن با یکسری مسائل موردسوءاستفاده قرار میگیرند و طعمه خوبی برای سرقت و سایر جرائم میشوند. به همین دلیل باید از همان ابتدا در مدارس برنامههایی برای آموزش نحوه مقابله با جرائم و بزههایی که در دنیای امروز ممکن است برای کودکان و نوجوانان پیش بیاید، در نظر گرفته شود.
همچنین باید آموزش مقابله با حوادث آسیبزا موردتوجه و بررسی بیشتر کارشناسان قرار بگیرد و نباید با بهانه اینکه مبادا این مسائل نزد مردم عادی شوند، در آموزش و بحث درباره آنها سهلانگاری شود. چند مثال میتواند بحث را روشنتر کند. در خبری که چندیپیش در صفحه حوادث منتشر شد، آمده بود مردی بهخاطر سرقت اموالش به کلانتری میرود تا شکایت کند اما پس از بیرونآمدن از کلانتری و در مسیر بازگشت به منزل و بهطور اتفاقی دزد را میبیند، با او درگیر میشود و سرانجام به دست همان سارق به قتل میرسد. در خبری دیگر مدتی پیش سارق وارد خانهای میشود و با اطلاع از اینکه مرد و همسرش مبلغ کلانی در حساب دارند، آنها را تهدید میکند تا کارت عابربانک همراه با رمز را در اختیار او بگذارند. زن و شوهر مقاومت زیادی میکنند اما با تهدید به اسلحه تسلیم میشوند اما اشتباه آنها که به قیمت جانشان تمام شد این بود که مرد دزد را تهدید کرده بود به اینکه آشناهایی دارد و از طریق آنها او را پیدا و دستگیر میکند. دزد بهخاطر ترس از تهدید صاحبخانه آنها را به قتل میرساند. دو مقتول این پرونده دارای تحصیلات عالیه بودند اما از یک نکته ساده غافل بودند؛ پرهیز از درگیرشدن با سارق و بهویژه تهدیدکردن مجرم، همان نکته سادهای بود که میتوانست جانشان را نجات دهد.
نکته مهم در آموزش افراد برای مقابله با جرم یا بهحداقلرساندن آسیبهای آن، همان پرهیز از درگیری مستقیم و خودسرانه با بزهکاران و مجرمان است؛ چهبسا اینگونه افراد که اقدام به جرمی کردهاند اتفاقا با تصور دستگیرنشدن توسط پلیس آمادگی بیشتری برای جرم دارند و علاوهبر سرقت دست به قتل و سایر بزهکاریها هم میزنند. بنابراین افراد آسیبدیده باید بهدور از هرگونه تصمیم احساسی عمل کنند و با کنترل منطقی هیجان، تصمیم بگیرند از هرگونه درگیری و تهدید مجرم (به استثنای مواردی نادر که از تسلط بر مجرم مطمئن باشند) پرهیز کنند. نکته حائزاهمیت دیگر در پیشگیری از جرائم، آشناشدن با مواقع و موقعیتهایی است که اغلب افراد سادهدل و خوشباور طعمه میشوند. نکته دیگر این است که با افراد ناشناس یا آشنایانی که از صلاحیت آنها مطمئن نیستیم، رابطه صمیمانه برقرار نکنیم یا اینکه از دست آنها خوراکی و... نپذیریم. بارها شنیدهایم سارقان از طریق آبمیوه مسموم افراد را بیهوش میکنند و وسایلشان را به سرقت میبرند. توجه به این مسائل و طرح آنها، ساده به نظر میرسد ولی آموزش و تأکید بیشتر آنها به افراد بهخصوص کودکان و نوجوانان که بهتازگی واقعیتهای اجتماعی را لمس میکنند بسیار سرنوشتساز است. گاه شهروندان تا حدودی با بسیاری از تکنیکهای مقابله با حوادث جنائی آشنا هستند اما از نظر هوش هیجانی ضعیف عمل میکنند و تسلیم احساسات میشوند و در نهایت خود یا دیگران را دچار دردسر میکنند و جان و مال خود را به خطر میاندازند که به این موضوع نیز باید توجه ویژه داشت و هوش هیجانی را تقویت کرد.