علیرضا شیرازی نژاد/ ایرنا
امروزه در ایران کمتر جوانی است که بازی کم نظیر مهدی باقر بیگی در مجموعه ی تلویزیونی «قصه های مجید» را از یاد برده باشد، به خصوص آن قسمتی که مجید با شور و تلاشی شیرین، عزمش را جزم کرده تا نمره ی درس ریاضی اش را بالا ببرد ؛ در گیر و دار این تصمیم، مجید به طور اتفاقی دبیر ریاضی خود را می بیند که با کیسه ای پر از 'میگو' راهی خانه اش است. مجید از محتویات کیسه سؤال می کند و دبیر در پاسخ می گوید که درون کیسه حیواناتی دریایی به نام میگو ( ملخ ) است. مجید در این گفتگوی کوتاه در می یابد که میگوها دارای عنصری به نام فسفر هستند و فسفر می تواند سلول های خاکستری مغز را تقویت کرده، کارایی مغز را بالا ببرد و در افزایش نمره ی درس ریاضی نیز مؤثر باشد.
یکی از موضوعات جدی که رسانه ی ملی باید همواره بر روی آن متمرکز باشد ایجاد و پرورش رگه های ذهنی کودکان و نوجوانان در ارتقای اندیشه ی علمی و عمومی کردن مسائل حوزه ی علم برای آنان است. شاید بتوان گفت ثمره ی این گونه برنامه های رسانه ای نظیر سریال قصه های مجید که کیومرث پوراحمد از داستان های مجید به قلم هوشنگ مرادی کرمانی به شیوه ای ساده و پرمحتوا روایت کرد، ایجاد انگیزه (هرچند به مقدار خیلی کوچک) در ضمیر کودکان و نوجوانان این مرز و بوم برای علاقه مندی به ریاضیات و تحصیل علم بود. پیام ماندگاری که قصه های مجید از قاب تصویر به مخاطب القا می کرد این بود که با ساده ترین امکانات زندگی و روش های یادگیری (از قبیل خرید تسبیح و استفاده از بی بی برای پرسش و پاسخ) می توان ریاضی را آموخت و موفق شد.
وضعیت نشریات تخصصی ریاضی
چندی پیش دکتر احمدصفاپور در سرمقاله ی نشریه ی فرهنگ و اندیشه ی ریاضی (به مناسبت سی و دومین سال انتشار آن) از شمارگان هزار نسخه ای این نشریه در کشور و دشواری جذب مخاطب خاص برای آن خبر داد. وی بر این نکته تأکید کرده بود که در حال حاضر بایستی ضمن کم کردن فاصله ی 'فرهنگ ریاضی' در ایران کنونی و فرهنگ اصیل علم ریاضی، عمومی کردن ریاضیات را نیز مدّنظر قرار دهیم.
هرچند بایستی زحمات فراوان دست اندرکاران این نشریه از ابتدا تا کنون را ستود امّا چگونه می شود در جامعه ای که در سال 1392، 9/38 درصد ( = یک میلیون و 868 هزار و 999 نفر) از کلّ دانشجویان آن را دانشجویان رشته های علوم پایه و ریاضی و فنی تشکیل می دهند و این جمعیت نسبت به سال 1374 (= 310 هزار و 93 نفر) رشدی شش برابری داشته است، شمارگان تنها نشریه ی علمی – ترویجی ریاضی بدون تغییر باقی بماند؟ چگونه است که با این میزان قابل تأمّل دانشجو در رشته هایی که مستقیماَ با ریاضیات سر و کار دارند تنها 15 نشریه ی علمی اعم از ترویجی یا پژوهشی در کشور چاپ می شود؛ یعنی تنها یک و چهار دهم درصد از کلّ نشریات علمی کشور درباره ی علوم ریاضی است. حال اگر نشریات علمی با موضوعات تاریخ علم، قرآن و علم، اخلاق در علم و فناوری، فلسفه ی علم، سیاست علم، ترویج علم را نیز به حساب بیآوریم این تعداد به 25 عنوان نشریه و با احتساب نشریات علمی بین رشته ای با ریاضیات و نشریاتی که مرتبط به علوم اقتصادی، مالی و حسابداری دارند این تعداد به 88 عنوان نشریه (معادل 9/7 درصد از کلّ نشریات) می رسد که باز هم کمتر از 10 درصد است.
آخرین آماری که در این جا مدّ نظر قرار می دهیم کاهش 6/6 درصدی نسبت کلّ دانش آموزانی است که در سال 1394 در رشته ی علوم ریاضی و فنی شرکت داشته اند(181846 نفر از 1031381 نفر – معادل 17 درصد) با سال1387 (319259 نفر از 1352167 نفر – معادل 6/23 درصد) است در حالی که در رشته ی علوم تجربی این نسبت افزایش 14 درصدی داشته است.
براساس آن چه گفته شد نمی توان به وجود یک رویه ی منسجم و سیاست مدون در زمینه ی علوم پایه و فنی دست یافت. چگونه ممکن است کشوری در حال تربیت قریب دو میلیون فارغ التحصیل و کارشناس در رشته های علوم پایه و فنی و مهندسی باشد امّا سیاست مشخصی در بکارگیری نیروهای تربیت شده ی خود نداشته باشد؟آیا عدم داشتن مخاطبان خاص برای نشریات علمی – ترویجی پیام قابل قبولی را برای جامعه ی علمی ما دارد یا با کمال تأسف باید آن را نشانه ای از بازاری شدن علم دانست؟
عمومی کردن علم ریاضی به چه معناست؟
پیامبر اعظم (ص) سخن گوهرباری درباره ی علم دارند که می فرمایند زکات علم نشر آن است. براستی این انتشار و عمومی کردن علم، به خصوص علم ریاضی که بن مایه ی کلیّه ی علوم فنی و مهندسی و مدل سازی ها و روش های علمی است، به چه معناست؟ نفوذبخشی به ریاضیات در فرهنگ عمومی به چه کار می آید؟ اگر بخواهیم تأمّلی درباره ی ترافیک کلان شهرها، آلودگی های زیست محیطی، مدیریت شهری ای که با فروش تراکم اداره می شود، تأخیر در برنامه ی حرکت وسایل حمل و نقل، تصادفات جادّه ای، عدم بروز رسانی زیر ساخت های اطلاعاتی کشور، چگونگی مبارزه با فساد اداری و اقتصادی، چگونگی مبارزه با سرقت های علمی و ادبی و هنری، کیفیت اجناس تولیدی، کیفیت البسه ی و پوشش مردم، مدیریت مصرف انرژی، استاندارسازی، کیفیت محیط آموزشی، کیفیت فضای زندگی، و زیباسازی محیطی بکنیم، در نتیجه می بینیم که آن ها به نوعی با وسایل موجود در جامعه و سطح تکنولوژیکی آن در ارتباط هستند.
به بیان روشن تر در تمامی مواردی که در بالا از آن ها نام برده شد یک مهندس و یا ریاضیدان می تواند با ارائه ی مدلی که بر اساس ریاضیات و علوم دقیقه طرح ریزی شده چگونگیِ پراکندگی ساخت و سازها در یک منطقه ی شهری را مورد بررسی قرار دهد، آب و انرژی و امکانات لازم برای آینده ی آن منطقه را بسنجد و از لحاظ اقتصادی نیز پیش بینی هایی در اختیار مجریان طرح قرار بدهد؛ و این یعنی مدیریت یکپارچه. مدیریتی که بر اساس دقت و علم ریاضی بنا شده است نه بر اساس تابلوهای روزشمار برای اتمام یک پروژه!
در زمینه ی فسادهای اقتصادی نیز، اگر یک سیستم بانکی درست و دقیق مدل سازی شده باشد، امکان ندارد رقم های چند هزار میلیاردی از چشم زحمتکشان نظام بازرسی دور بماند و مسبّب شرمندگی در برابر حقوق شهروندی دیگران شود.
مدیریت بهره وری در زمینه های تولید و مصرف باز هم به روش محاسباتی و مدل ریاضی ای بر می گردد که کارشناسان و مهندسان از آن بهره جسته اند.
تداوم ضعف های مدیریتی در ذخیره ی انواع انرژی و سیستم های کلان شهری ناشی از تربیت مهندسانی فاقد دیدگاه ریاضیاتی است
ظهور معضلات و مشکلاتی که در بالا ذکر شد در جامعه سبب شده تا نتوان به کارآمدی تربیت میلیونی مهندسان و کارشناسان علوم در کشور تکیه کرد. چون نمی توان گفت ذهن و فرهنگ ریاضی در جامعه ای نهادینه شده و توانسته موشک ماهواره بر، بسازد امّا در کلان شهرهایش با ترافیک و بی نظمی سیستم حمل و نقل مواجه باشد. برای نمونه می توان با یک پژوهش علمی، روند بوجود آمدن ترافیک و ترافیک افزایی بزرگراه شهید همّت تهران مورد بررسی قرار داد و این سؤال را پرسید که مسئول هدر رفتن میلیون ها لیتر بنزین در طول سال بر اثر ترافیک موجود در این محور اتصالی تهران کیست؟ بهترین پاسخ چیزی جز نبود اندیشه ی ریاضیاتی در طراحی آن نمی تواند باشد.
از نمونه های دیگر عدم وجود سطح قابل قبولی از ریاضیات در فرهنگ عمومی جامعه، بکار نگرفتن ضرب و تقسیم های ابتدایی برای طرح ریزی سیاست گذاری های کلان است، که در این زمینه می توان به استفاده از رویه ی استفاده از پنجره های چند جداره در ساخت و ساز ساختمان ها اشاره کرد. بیش از سه دهه است که در کشورهای اروپایی تولید و استفاده ی گسترده از پنجره های چند جداره که هم عایق گرمایی به شمار می روند و هم عایق صوتی، به منظور بهینه سازی مصرف انرژی کاربرد دارد و آن ها می دانند در ساده ترین حالت یعنی استفاده از پنجره ی شیشه ای دو جداره می تواند تا 70 برابر اتلاف انرژی حرارتی را کاهش دهد. امّا در کشور ما استفاده از پنجره های چند جداره به تازگی در سطح کلان مورد توجه ویژه قرار گرفته است و هزینه های هدر رفته بر اثر عدم بکارگیری آن ها حداقل در ده ساله ی اخیر بدون پاسخ باقی مانده است.
رابطه ی ریاضیات و دستیابی به اقتدار فرهنگی
در آماری دیگر که از سوی سازمان ملل در سال 2010 منتشر شده است میزان مقالات علمی ISI تولید شده در ایران 10 هزار و 894 عدد بوده که 554 مقاله (معادل 5 درصد) متعلق به حوزه ی علوم ریاضی و 2484 (معادل 23 درصد) مقاله مربوط به حوزه ی علوم فنی و مهندسی است و این اعداد برای مثال در مقایسه با نسبت مقالات علمی تولیدی در حوزه ی علوم ریاضی کشورهای آمریکا، انگلستان، و برزیل که به ترتیب برابر 4/3 درصد، 3 درصد، 6/2 درصد هستند، بیشتر است.
پس این که بگوییم تولید مقالات علمی بین المللی در علوم ریاضی و یا کسب مدال های رنگین توسط دانش آموزان سخت کوش این مرز و بوم در المپیادهای جهانی، یا ظهور نخبگان جوانی نظیر دکتر مریم میرزاخانی (نخستین زن و ایرانی برنده ی جایزه ی جهانی فیلدز) مایه مباهات و نشانه ی منزلت دانش ریاضی ایرانیان است کافی نیست، زمانی می توان به دانش ریاضی در کشور مفتخر بود که ریاضیات به مثابه ی یک قدرت فرهنگی ظهور کند. یعنی هر کس به نوبه ی خود از ریاضی بهره ببرد و از آن در راه توسعه ی علمی، اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی، و سیاسی استفاده کند.
این که برخی از دانشجویان رشته ی فنی و مهندسی درک درستی از مفاهیم پایه ای ریاضی ندارند و هنوز در استفاده از بدیهی ترین روابط ریاضی دچار تردید اند و تنها به قبولی واحدهای درسی می اندیشند تا در نهایت نایل به کسب عنوان مهندس شوند، نتیجه اش نبود مخاطبان خاص برای نشریه های علمی – ترویجی در کشور می شود و به دنبال آن شاهد حضور فارغ التحصیلانی در جامعه خواهیم بود که هیچ نهاد و شرکتی حاضر به استفاده از دانش و تجربیات آن ها نیست و می شنویم که یک مهندس در یک شغل غیر مرتبط در حال فعالیّت است.
' فرزندم ریاضی نمی فهمد'، القاء بنگاه های شایعه پراکنی جهان سرمایه داری در کشورهای در حال توسعه
دردآورترین رویکرد در رابطه با ریاضیات رویکرد بسیاری از خانواده های امروز ایران نسبت به فهم ریاضی فرزندانشان است که به دلیل عدم آگاهی از توانایی مدرسان ریاضی در مهارت تدریس این درس، نمرات پائین ریاضی فرزندانشان را به ضعف ایشان در فهم ریاضیات نسبت می دهند و می گویند: «فرزند من ریاضی نمی فهمد» یا «ریاضیات سخت است» و یا «اصولاَ ریاضی به چه کار می آید؟!»
زنده یاد پرویز شهریاری در این باره می نویسد: انسان موجودی یگانه است. نمی توان بخشی از روحیه ی اور ا از بخش های دیگر جدا کرد و حالتی یک بُعدی به او داد...اگر کسی در مسأله ای خاص، چه خوب و چه بد، فرو رود و تمام زندگی خود را روی آن بگذارد و به دنیای دور و بر خود کار نداشته باشد، به صورت آدمی یک بعدی در می آید که نه تنها روحیه ی انسانی خود را از دست می دهد، بلکه در کار خودش هم نمی تواند موفقیّتی جالب به دست آورد. در زمان ما به خاطر این که زورمندان و زراندوزان بیشتر بتوانند به سودهای خود بیافزایند به کسانی نیاز دارند که در درجه ی اوّل، در کار خود تخصص داشته باشند تا وظیفه ای را که در برابر صاحبان صنعت و تجارت دارند، بهتر انجام دهند و در درجه ی دوم، فرصت این را پیدا نکنند تا سر خود را بالا بگیرند و ببینند دور و بر آن ها چه می گذرد.....بر اساس این خواست جهان سرمایه داری، دو شایعه ی دروغ پراکنده اند؛ اوّل این که هر کسی باید تنها به تخصص خود بپردازد، به دیگران کار نداشته باشد، چرا که در دنیای فراصنعتی نمی توان به تخصص های مختلف دست یافت. دوّم این که، در روزگار ما کسی نمی تواند مثل دوران ابوریحان یا دکارت آگاهی هایی همه جانبه داشته باشد، زیرا در این صورت، در تخصص خود کارآمد نمی شود. ' یعنی باور والدین نسبت به ضعف فهم کودکانشان در علم ریاضی که ناشی از همان شایعه پراکنی های عمومی در جوامع در حال توسعه است زمینه ساز تربیت یک بعدی اغلب آینده سازان این مرز و بوم شده است.
ریاضی، بُعدی ناگسستنی از وجود همه ی ماست. اگر ایران و جهان اسلام در روزگاری نامدارترین ریاضی دانان جهان نظیر خوارزمی، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، و خواجه نصیرالدین طوسی را به جهانیان معرفی نمودند تنها بدلیل برخورداری این دانشمندان از هوش و ذکاوت وافر نبوده است بلکه این امر نشان از وجود پررنگ روحیه ی پرسش و تفکر به جای تقلید و تعصب، و بیزاری جستن از تعلیم و تعلم یک بعدی انسان بوده است. پیوند ریاضیات با علوم دیگر و زندگی مهم ترین کاری است که این دسته از دانشمندان در طول تاریخ انجام داده اند.
نتیجه گیری
نگارنده، کم اقبالی نشریات علمی از سوی جوانان را از آن جهت به عنوان بازاری شدن علم تلقی می کند که آن را ناشی از نبود پرسش در جامعه ی علمی کشور می داند.
اگر برای آن که جوینده و پژوهنده ی دانش است، «پرسش و مسأله» ای وجود نداشته باشد آن گاه به اعتراف بسیاری از اندیشمندان رکود مباحث فلسفی در جامعه ایجاد می شود. رکود و جمود فلسفه، جمود عقل را به همراه می آورد و سبب می شود تا ما ندانیم برای چه علم می خواهیم و برای مثال چرا ریاضی می خوانیم. در دورانی که با سرعت انتقال و انفجار اطلاعات همراه است، زوال تفکر و نداشتن چارچوبی مشخص برای هدف مسائل علم سبب از هم گسیختگی و عدم انسجام علمی می شود که نتیجه اش حتی اگر بهترین امکانات تکنولوژیکی را هم در اختیار داشته باشیم، بی ثمری و افسردگی علمی و فرهنگی خواهد بود. و در نهایت چگونه می توان با افسردگی سخن از اقتصاد دانش بنیان، ارتقای خلاقیّت، افزایش اختراعات، هنر متعالی، و تقرّب به سوی معنویت به میان آورد و با سردرگمی داعیه ی احیای دوران طلایی از یک تمدّن را سرداد که می خواهد با اصول فکری و فلسفی خود در برابر انحراف تجدد و ماشینی شدن فرهنگ و اندیشه ی انسان قد عَلَم کند.